اگر حسادت را به دیو درون، تشبیه کنیم میتوان بگوییم که این هیولا در همه ی ما انسانها به اشکال مختلف بروز و ظهور پیدا می کند و قادر است در اشکال مختلف ظاهر گردد. حسادت در رابطه های مختلف وجود دارد که مشهورترین آن روابط عاشقانه است. حسادت میگوید آن دیگری اینکار را انجام داد یا موفق شد به فلان نقطه دست یابد اما من نه پس حسادت میکنم. حسادت میتواند بین خواهرها و برادرها، بین دوستان، همکاران، و همکلاسی ها، و هر نوع رابطه ای شکل بگیرد.
جدای از اینکه حسادت در کدام منطقه از رابطه های ما در حال رشد است، بایستی بدانیم که این فقط یک نوع احساس است. احساسی که میتواند آزار دهنده باشد. بایستی بتوانیم آنرا دریابیم و کنترل نماییم. در غیر این صورت باعث ایجاد حس عدم کفایت، بی ارزش بودن و خشم در صاحبش خواهد شد.
این حس منفی، اگر زیادتر از حد نرمال شود، مثل خوره به جان شخص میافتد و او را از پای در میآورد. اگر چه خیلی از حسادت ها میتوانند به دلایل خوبی ایجاد شوند اما در اغلب موارد بایستی به شدت کنترل شوند چرا که ممکن است برآمده از یکسری فرضیات اشتباه و برداشت های نادرست از خود و اطرافیانمان باشد.
گاهی حسادت ناشی از نیازهای برآورده نشده دوران کودکی است
حسادت اینگونه تعریف شده است: یک حس منفی عظیم که ناشی از مجموعه ای از حسهای دیگر از جمله ناامنی، ترس، نگرانی اضطرابِ از دست دادن یک چیز که از ارزش زیادی برای صاحبش دارد.
این تعریف آشنا نیست؟ واقعا چرا برخی از ما همیشه بدترین حالتها را در نظر میگیرم و سریع نتیجه گیریهای منفی میکنیم؟ درحالیکه برخی دیگر هرگز تحت تاثیر چنین نگرشی نیستند؟
پاسخ میتواند به زمان کودکی شخص، رابطه او با پدر و مادر یا پرستاراش برگردد. ما بعنوان بشر، دارای رفتارهای ضد و نقیض زیادی هستیم. ما همزمان دو رفتار متناقض داریم. هم دارای شخصیت فردگرا هستیم که اتکا به نفس دارد و هم دارای شخصیت اجتماعی هستیم که اعتماد به نفسش وابسته به تایید دیگران است.
نظریه ی وابستگی به دیگران، توضیح میدهد که چگونگی دلبستگی ما به دیگران در سالهای اول زندگی، تاثیر زیادی بر نوع روابط ما در بزرگسالی دارد. اگر احتیاجات دوران کودکی ما توسط کسانی که با آنها در ارتباط تنگاتنگ بوده ایم، برآورده نشده باشند این امر باعث ایجاد حس ناامنی در شخص میشود و این حس، باعث ایجاد حس حسادت نسبت به افرادی میشود که در بزرگسالی با آنها وارد یک رابطهی شخصی یا کاری یا اجتماعی میشویم.
به عبارتی دیگر، این حس ناامنی است که باعث ایجاد حسادت و ترسِ از دست دادن میشود. به این دلیل که تصور میشود ما به آن اندازه ای که باید خوب نیستیم. این حس در زمان جوانی بروز کرده و باعث گرایش شخص به حس حسادت میگردد.
ترسِ از دست دادنِ شخص، یا از دست دادن محبت او، منجر میشود به ایجاد حس خصومت نسبت به رقیب. اما در اغلب موارد چنین حسی فقط یک تصور اشتباه بیش نیست.
آیا حسادت واقعا خیلی بد است؟
حسادت در قدیمی ترین داستانهای بشر نیز دیده شده است. میتوان آنرا جزئی از احساسات بشری به حساب آورد. اگر در یک رابطه یکی از طرفین شروع به حس حسادت نماید به دلیل اینکه شما در حال تعریف کردن رابطه های خوب کاری خود با همکارانتان هستید، در واقع دیدن حسادت طرف مقابل برای شما نه تنها آزار دهنده نیست بلکه به معنای این ست که او به شما اهمیت میدهد. در حیواناتی نظیر شامپانزه ها نیز حس حسادت به مراتب بیشتر از انسان دیده میشود که میزان کم آنرا در انسان به حساب فرگشت گذاشته اند. حس حسادت میتواند نوعی آلارم یا زنگ خطر باشد برای هوشیار کردن ما. این حس بیان کننده اینست که ما نیاز به محبت لازم برای ساختن زندگی اجتماعی داریم.
حسادتها حذف نمیشوند اما میتوان درباره آنها حرف زد
اگر حسادت یکی از حسهای انسان است و در واقع قابل حذف شدن نیست، بهتر است آن را درک کنیم و تحت کنترل درآوریم تا روابط ما با دیگران دچار ناهماهنگی نگردد. بستگی به تجارب دوران کودکی، هر یک از ما دارای درجات متفاوتی از حس حسادت هستیم.
چگونه میتوان به شیوه ای موثر از هرگونه رفتار مخرب به دلیل حسادت، جلوگیری کرد؟
کلید حل این معما در چگونگی تشکیل رابطه های ماست. چگونه رابطه ها را می سازیم و چگونه روی روابطی که با دیگران برقرار می نماییم کار میکنیم؟ چگونه سعی در درک همدیگر داریم؟ چگونه با حس ناامنی که در زیر حس حسادت پنهان شده است برخورد میکنیم؟
قرار نیست این احساسات منفی ریشه کن شوند، چون بخشی از وجود انسان هستند و سخت است که تمام باورهایی که در طول زندگی در ما ایجاد شده است را خنثی کنیم، اما کمرنگ کردن آنها امر نا ممکنی نیست. چیزی که مهم این است که بتوان احساسات منفی را مدیریت نمود. احساساتی که در اطراف حس حسادت وجود دارند مانند ترس، حس بی ارزش بودن و خشم. محققان بر این باورند که بیان این احساسات، بهترین و درست ترین شیوه برای مدیریت حسادت است. به جای اینکه سعی کنیم از شر آنها خلاص شویم بهتر است با مدیریت صحیح با آنها روبرو شویم.
صحبت کردن : اگر احساس خشم، یا ناامنی یا حسادت به شما دست داده، بهترین راه این است که این حس را بیان کنید. اگر این احساسات را در درون خود نگه دارید چرکین می شوند و رفته رفته سم مهلکی در وجود شما ایجاد میشود. این را به خاطر داشته باشید که آنچه را شما می بینید یا حس میکنید ممکن است حقیقت محض نباشد و دانستن این امر باعث آرامش شما خواهد شد.
استرس را مدیریت کنید: استرس و خشم میتوانند دو عامل بزرگ پس از بروز حس حسادت باشند، پس مطمئن شوید راهکارهایی برای مقابله با استرس پیدا شوند. ورزش، مدتیشین، تغذیه سالم و هر راه دیگری که از ذهن و جسم شما در مقابل احساسات منفی مراقبت کند روشهایی موثری هستند.
کمک از دیگران: اینکار را به عنوان فردی ناتوان و ضعیف انجام نمیدهید، بلکه به منظور گرفتن مشاوره انجام دهید. فقط در مورد شرح وقایع، صادق باشید و آنچه را دیگران از زاویه ی دید نفر سوم به شما میگویند بپذیرید. این زاویه ی دید آنهاست و زاویه ی دید همه ی ما باهم فرق میکند. اگر آنها دارای درک بالایی باشند قطعا هر کاری را انجام خواهند داد تا حس امنیت به شما برگردد، اما سعی کنید بیش از حد درخواست کمک نکنید.
حس احترام را در رابطه پرورش دهید تا احساس آرامش و اعتماد را برداشت کنید.
تردید: از خودتان میپرسید آیا من واقعا مال این رابطه ام؟ اگر به طور دائم این سوال برای شما پیش می آید و مرتبا بخواهید مطمئن شوید که آیا در رابطه ی درستی با فرد مقابلتان قرار گرفته اید یا نه، در واقع نوعی زنگ خطر است برای هر دو نفر. گاهی دلایلی برای احساس حسادت وجود دارند و اگر تمام سعی تان را کرده اید که بر آنها غلبه نمایید ولی همچنان این حس وجود دارد، پس احتمالا دلیل شما برای داشتن حس حسادت، درست است.
ریشه ی حسادت- ناامنی را دریاید
اگر حسادت شما، ریشه در حس ناامنی دارد بهترین راه مبارزه این است که احساس امنیت را در درون خودتان ایجاد نمایید. بدین منظور برخی روشهای زیر را به کار برید.
خودتان را با هیچ شخصی مقایسه نکنید: به خاطر داشته باشید اگر شروع به مقایسه کردن خودتان با رقبای خود کنید، اعتماد به نفستان کم میشود و همین عدم اعتماد به نفس، خودش باعث رقیب تراشی میگردد. درک کنید که ممکن است بسیاری از برداشتهای شما شخصی باشد و کاملا نادرست باشند.
درباره افکار منفی خود بپرسید: همیشه از الگوهای منفی رفتاری خود، آگاه باشید. هر زمانی که این افکار به ذهن شما خطور کرد، از خودتان در مورد آنها بپرسید که چرا این فکر ایجاد شده است و سعی کنید جای این افکار را با چیزهای مثبت پر کنید.
به خوتان یادآور شوید شایسته محبت هستید: شما ارزشمند هستید. مهم نیست چه کسی هستید. درک این مسئله باعث شکل گیری هسته ای در شخصیت شما به نام ارزشمند بودن میشود. دوست داشتن خود و فهم اینکه شما هر کسی هستید به اندازهی خودتان مهم هستید، رفته رفته شما را به سوی داشتن یک حس پایدار از ارزشمند بودن میکشاند و به این باور میرسید که شایستهی مهر و محبت هستید.
خودتان را به خاطر داشتن حس حسادت، سرزنش نکنید. این حسی است که برای همه ی ما رخ میدهد. فهم ماهیت مخرب حسادت، باعث یادگیری روشهای برخورد با آن می شود. فراموش نکنید که از خودتان شروع کنید. روی ارزشمندی خودتان تمرکز کنید. پس از گذشت مدت زمانی، درسهای بزرگی از هیولای حسادت درون خود یاد خواهید گرفت که به شما کمک خواهد کرد ارتباطات هماهنگ با دیگران برقرار نمایید.