اغلب زوجهایی که برای مشاوره پیش از ازدواج به دفتر مشاوره مراجعهمیکنند، می خواهند همه چیز را در مورد شریکی که انتخاب کردهاند بدانند
با استرس و نگرانی در مورد ویژگیهای شخصیتی او کنجکاو هستند و هر موضوع ریز و درشتی را در بوته آزمایش میگذارند. درست است که مشاور با کمک تستهای روانشناسی سعی میکند نیمرخ درستی از فرد را نشانش دهد، اما توصیه هایی هم برای شناخت شخصیت طرفین دارد، اما آیا می توان از روی برخی رفتارها، تا حدودی شخصیت طرف مقابل را پیش بینی کرد؟
خود شیفتهها محتاج توجه هستند. تلاش میکنند در هر جمعی بهترین باشند، نیاز شدیدی به تصاحب دیگران و گرفتن تائید از آنها دارند. اگر لحظهای حس کنند توجه جمع به سمت آنها نیست، سرخورده میشوند. پس حتی شده با رفتارهای بچگانه هم در گرفتن توجه ازآدمها تلاش می کنند. یک فرد با شخصیت خودشیفته برای به دست آوردن شریک عاطفی، در روزهای اول آشنایی او را حسابی باد میکند. به او اعتماد به نفس میدهد تا در نهایت و به وقتش عزتنفس او را له کند. این دوست داشتن در حد ساختن بت از آدمها پیش میرود.
نباشی من میمیرم
اگر احساس کردید در اولین روزهای آشنایی به شما این حس داده می شود که ناجی زندگی کسی هستید، که اگر نباشید، او میمیرد؛ با یک خودشیفته طرف هستید.
خاطر جمعی
اگر به طرز مشکوکی در ابتدای رابطه همه چیز خوب عالی و بی نقص به نظر میرسد، احتمال اینکه شریک عاطفی شما خود شیفته باشد، بسیار است.
همه آدمها نقطه ضعف دارند
آنها استاد پنهان کردن نقطه ضعفهای بزرگ و بزرگ کردن دستاوردهای کوچک هستند. اگردر دوران آشنایی نشانه ای از نقص و ناکامی ندیدید، به این موضوع شک کنید.
ایجاد حس گناه
زور گفتن و ایجاد حس گناه و شرم در شما بدون اینکه برای شناختتان وقت بگذارد در این افراد بسیار دیده میشود. با گسلایت کردن و احساس گناه دادن به طرف مقابل این حس را به شما می دهد که ناکافی هستید.
به دنبال نقطه ضعفها
معمولا چنین فردی در همان روزهای اول آشنایی و با کمترین شناخت، تقاضای رابطه جنسی می کند. سئوالات ریز خیلی شخصی را خیلی زود می پرسد. مثلا اینکه «بزرگترین شکست در زندگی تو چه بوده است؟» چون دنبال پیدا کردن نقطه ضعف های توست.
هیچی نپرسیدن
نقطه مقابل پرسیدن سئوالهای خیلی ریز و شخصی، این است که به حال و احوال همان لحظه شما اهمیت نمی دهد. طوری که حتی نپرسد: «امروز چه کردی؟» و شما با شناختی که از او دارید، متوجه می شوید که از اضطراب و خجالتی بودنش نیست. اینجا به احتمال قوی رد پای خود شیفتگی، ندیدن و مهم نبودن احوال دیگری دیده میشود.
سهیلا که برای مشاوره پیش از ازدواج مراجعه کرده، میگوید: تنش و تحریک پذیری و حال بد تو روزهای اول آشنایی خیلی برام تکرار شد. همه چی خوبه ها اما نمی دونم چرا کنارش احساس امنیت ندارم. فضا سنگینه انگار فضا رو برا ی من تنگ می کنه. گاهی کنارش این حس به من دست می ده که:« هیچی نیستی.»
اهمیت به طرف مقابل
همه ما دوست و توقع داریم که شریک عاطفی مان نیازها و تمایلات ما را در هر موضوعی در نظر بگیرد. درستش هم همین است که در یک رابطه نه فقط احترام به طرف مقابل مد نظر باشد، بلکه این کار از روی علاقه، آگاهی و رضایت درونی باشد، اما بسیار دیده شده که افراد، بیاحترامی به خواست ها و نظراتشان را نادیده میگیرند. خودشیفته ها مهارت بسیاری در نادیده گرفتن شما دارند. یک فرد خود شیفته بیش از هر کسی به دنبال تائید گرفتن است.
چقدر خودت را دوست داری؟
یکی از راههایی که متوجه شوید در رابطه با آدم درستی قرار گرفتهاید، این است که خودت را هزار بار بیشتر از قبل دوست داشته باشی و البته رابطه با آدم مساله دارهم تضمین می کند که هر روز هزار بار بیشتر از قبل، از خودت بدت بیاید.
فرار از زیر بار مسئولیت
معمولا نمی شود از خود شیفته ها توقع داشت که مسئولیت کاری را بر عهده بگیرند. اگر کاری درست انجام شود، کار آنها بوده اما اگر به مشکل بخورد، آنها زمین و زمان را مسئول این اشتباه می دانند. خود شیفته ها یک تصویر ایده ال از خود در سر دارند و سعی می کنند این تصور خراب نشود.
تله ایثار
آنها هیچ حد و مرزی را بر نمی تابند، همه باید در خدمتشان باشند و رضایت آنها همیشه باید در اولویت قرار بگیرد. اگر کسی طرحواره ایثار داشته باشد، فرد مناسبی برای افتادن در دام یک خود شیفته است.
او همیشه حق به جانب است
احساس حق به جانب بودن آنها شاید در ابتدای رابطه چندان خود را نشان ندهد، اما اگر چند ماه بگذرد، کاملا اثر می گذارد. فقط باید حواس طرف مقابل حسابی به این موضوع باشد.
نمی تواند همدلی کند
یک فرد خودشیفته نمی تواند با دیگران همدلی داشته باشد. او حتی یک لحظه هم نمی تواند خودش را جای شما بگذارد و از نگاه شما به دنیا نگاه کند. پس اگر همدلی یی از او ببینید کاملا سطحی و گذراست.