برونگرایی یکی از ویژگیهای شخصیتی است که در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره افراد نقش بسیار مهمی ایفا میکند. از نظر روانشناسی، برونگرایی به طور معمول با ویژگیهایی مانند پرانرژی بودن، اجتماعی بودن، علاقه به تعاملات گروهی، و تمایل به تجربه چیزهای جدید شناخته میشود. اما این سوال وجود دارد که آیا این ویژگی از بدو تولد به انسانها اختصاص دارد یا میتواند در طول زندگی و بر اساس تجربیات اجتماعی و محیطی شکل بگیرد؟ برای پاسخ به این سوال، باید به بررسی نظریههای مختلف روانشناختی و تحقیقات علمی موجود پرداخته و ابعاد مختلف این ویژگی را از دیدگاههای مختلف بررسی کنیم.
نظریههای اصلی در مورد برونگرایی
برای درک اینکه برونگرایی یک ویژگی اکتسابی است یا ذاتی، ابتدا باید با برخی از نظریههای مهم روانشناختی در این زمینه آشنا شویم. دو نظریه اصلی که در این رابطه مورد توجه قرار میگیرند، نظریههای زیستشناختی و روانشناختی هستند.
نظریه زیستشناختی
بر اساس نظریههای زیستشناختی، برونگرایی به شدت تحت تأثیر عوامل ژنتیکی و بیولوژیکی قرار دارد. یکی از مشهورترین نظریهها در این زمینه نظریه اریک کاندل است که به این نکته اشاره میکند که تفاوتهای فردی در برونگرایی به سیستم عصبی و نحوه پاسخدهی به محرکهای محیطی بستگی دارد. از نظر کاندل، افراد برونگرا به طور طبیعی تمایل دارند که بیشتر از موقعیتهای اجتماعی و محرکهای بیرونی انرژی بگیرند، در حالی که افراد درونگرا از تعاملات اجتماعی زیاد خسته میشوند و بیشتر انرژی خود را در تنهایی یا در شرایط کمتحرک به دست میآورند.
در این زمینه، تحقیقات نشان دادهاند که سطح فعالیت دوپامین، ماده شیمیایی مغز که به پاداش و انگیزش مرتبط است، در افراد برونگرا بالاتر است. این مسئله میتواند توضیح دهد که چرا برونگراها تمایل بیشتری به جلب توجه و تعامل با دیگران دارند و از موقعیتهای اجتماعی لذت میبرند.
نظریههای روانشناختی
نظریههای روانشناختی مانند نظریههای کارل یونگ و هانس آیزنک نیز بر اهمیت ارثی بودن برونگرایی تأکید دارند. کارل یونگ، روانشناس سوئیسی، معتقد بود که برونگرایی و درونگرایی از ویژگیهای اصلی شخصیت انسان هستند که از همان ابتدا در افراد شکل میگیرند و به طور طبیعی بر اساس تعامل فرد با دنیای بیرونی تغییر نمیکنند. یونگ بر این باور بود که افراد برونگرا به طور طبیعی بیشتر به دنیای خارجی توجه دارند و در این راستا از ارتباطات و تعاملات اجتماعی لذت میبرند.
در همین راستا، هانس آیزنک، روانشناس بریتانیایی، نیز تأکید کرد که برونگرایی و درونگرایی ناشی از تفاوتهای در سیستم عصبی مرکزی هستند. به گفته آیزنک، برونگراها دارای سیستم عصبی کمتری هستند که به تحریکات محیطی بیشتر حساس است، در نتیجه به تعاملات اجتماعی و تجربیات جدید بیشتر جذب میشوند.
تحقیقات علمی و شواهد ژنتیکی
تحقیقات علمی در زمینه برونگرایی و درونگرایی به وضوح نشان میدهند که این ویژگیها به طور قابل توجهی تحت تأثیر عوامل ژنتیکی قرار دارند. به عنوان مثال، پژوهشهای دوقلوها نشان دادهاند که برونگرایی تا حدود زیادی به وراثت مربوط است. در یک مطالعه که بر روی دوقلوهای همسان و غیرهمسان انجام شد، مشخص شد که میزان شباهت در ویژگیهای برونگرایی در دوقلوهای همسان بیشتر از دوقلوهای غیرهمسان است، که این امر نشاندهنده تأثیر ژنتیک در شکلگیری این ویژگیها است.
علاوه بر این، برخی از پژوهشها نشان دادهاند که حتی در سنین پایین، تفاوتهای ژنتیکی میتواند بر تمایل به برونگرایی یا درونگرایی تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، کودکانی که دارای سطوح بالاتر از تحریکپذیری عصبی هستند، تمایل بیشتری به برونگرایی نشان میدهند.
تأثیر محیط و تجربیات اجتماعی
در کنار عوامل ژنتیکی، تأثیرات محیطی و تجربیات اجتماعی نیز میتوانند بر شکلگیری برونگرایی و درونگرایی تأثیرگذار باشند. تحقیقات نشان دادهاند که والدین و روشهای تربیتی آنان میتوانند بر توسعه ویژگیهای شخصیتی کودکان تأثیرگذار باشند. برای مثال، کودکانی که در محیطهای اجتماعی بیشتر قرار میگیرند، ممکن است تمایل بیشتری به برونگرایی پیدا کنند، در حالی که کودکانی که بیشتر در خانه میمانند یا کمتر در تعاملات اجتماعی مشارکت دارند، ممکن است ویژگیهای درونگرایی را بیشتر در خود پرورش دهند.
پژوهشهای دیگری نیز نشان دادهاند که تعاملات اجتماعی در دوران کودکی، به ویژه در محیطهای آموزشی، میتواند بر شکلگیری ویژگیهای اجتماعی افراد تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر، یک کودک ممکن است با توجه به تجربیات اجتماعی خود، در یک محیط خاص تمایل به برونگرایی یا درونگرایی پیدا کند.
برونگرایی و تغییرات در طول زمان
آیا برونگرایی میتواند در طول زندگی تغییر کند؟ مطالعات نشان دادهاند که ویژگیهای شخصیتی مانند برونگرایی در طول زمان میتوانند دستخوش تغییرات قرار بگیرند. به عبارت دیگر، افراد ممکن است در مراحل مختلف زندگی خود تغییراتی در رفتارهای اجتماعی خود داشته باشند. این تغییرات میتوانند ناشی از تغییرات در شرایط زندگی، تجربیات شخصی، یا حتی تغییرات شغلی و اجتماعی باشند.
برای مثال، فردی که در دوران جوانی به شدت برونگرا بوده و از حضور در جمع لذت میبرده، ممکن است در میانسالی به دلیل شرایط خاصی مانند تغییرات شغلی یا خانوادگی، بیشتر تمایل به تنهایی داشته باشد. این نشان میدهد که برونگرایی نه تنها ویژگیای ژنتیکی بلکه ویژگیای قابل تغییر در طول زندگی است.
نتیجهگیری
در نهایت، میتوان گفت که برونگرایی یک ویژگی پیچیده است که به طور همزمان تحت تأثیر عوامل ژنتیکی و محیطی قرار دارد. تحقیقات علمی نشان دادهاند که این ویژگی به شدت تحت تأثیر ژنتیک قرار دارد، اما تجربیات اجتماعی و محیطی نیز میتوانند در شکلگیری و تغییر آن تأثیرگذار باشند. به عبارت دیگر، برونگرایی نه تنها یک ویژگی ذاتی است، بلکه میتواند تحت تأثیر تجربیات فردی و شرایط اجتماعی تغییر کند. بنابراین، برونگرایی یک ویژگی است که هم جنبههای ارثی و هم تجربی در آن نقش دارند.