تفاوت‌های عصبی در افراد درونگرا و برونگرا

سمانه حسنی
شخصیت انسان مفهومی چندبُعدی است که بر رفتار، احساسات و تعاملات اجتماعی تأثیر می‌گذارد. یکی از شاخص‌ترین ابعاد شخصیت، درونگرایی و برونگرایی است. در حالی که افراد درونگرا معمولاً از تنهایی انرژی می‌گیرند و ترجیح می‌دهند زمان بیشتری را به تفکر درونی اختصاص دهند، افراد برونگرا انرژی خود را از تعاملات اجتماعی می‌گیرند و اغلب […]

شخصیت انسان مفهومی چندبُعدی است که بر رفتار، احساسات و تعاملات اجتماعی تأثیر می‌گذارد. یکی از شاخص‌ترین ابعاد شخصیت، درونگرایی و برونگرایی است. در حالی که افراد درونگرا معمولاً از تنهایی انرژی می‌گیرند و ترجیح می‌دهند زمان بیشتری را به تفکر درونی اختصاص دهند، افراد برونگرا انرژی خود را از تعاملات اجتماعی می‌گیرند و اغلب در محیط‌های پرجمعیت شکوفا می‌شوند.

اما تفاوت میان این دو گروه فقط در سطح رفتاری یا روان‌شناختی نیست، بلکه ریشه‌هایی عمیق‌تر و زیستی نیز دارد. تحقیقات اخیر در حوزه علوم اعصاب نشان داده‌اند که تفاوت‌های عصبی بارزی میان افراد درونگرا و برونگرا وجود دارد که در این مقاله به بررسی آن‌ها می‌پردازیم.

تعریف درونگرایی و برونگرایی

درونگرایی و برونگرایی دو قطب از یک طیف شخصیتی هستند که نخستین‌بار توسط کارل گوستاو یونگ، روانکاو برجسته سوئیسی، معرفی شدند. وی معتقد بود که افراد یا انرژی خود را از درون می‌گیرند (درونگرا) یا از بیرون (برونگرا). این دیدگاه بعدها توسط نظریه‌پردازانی چون هانس آیزنک گسترش یافت و با پژوهش‌های عصبی و روان‌شناسی تجربی ترکیب شد.

درونگرایان معمولاً آرام، متفکر، و ترجیح‌دهنده‌ی محیط‌های خلوت هستند، در حالی که برونگرایان اجتماعی، پرانرژی و ماجراجو هستند. اما این ویژگی‌های رفتاری بازتابی از فعالیت‌های زیستی و عصبی در مغز است.

سیستم دوپامین و تفاوت‌های پاداش

یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های عصبی بین درونگراها و برونگراها، نحوه پاسخ‌دهی مغز آن‌ها به دوپامین است. دوپامین نوعی انتقال‌دهنده عصبی (نورترنسمیتر) است که با لذت، پاداش و انگیزه مرتبط است.

پاسخ مغزی به دوپامین در برونگراها:

بر اساس تحقیقات صورت‌گرفته توسط دکتر راسل گرین و همکارانش، افراد برونگرا به محرک‌های بیرونی که منجر به ترشح دوپامین می‌شوند، واکنش شدیدتری نشان می‌دهند. فعالیت سیستم پاداش مغز، به‌ویژه در نواحی‌ای مانند هسته آکومبنس (Nucleus Accumbens)، در افراد برونگرا بیشتر است. این باعث می‌شود آن‌ها نسبت به تجربیات اجتماعی و ریسک‌پذیری احساس رضایت بیشتری داشته باشند.

پاسخ مغزی به دوپامین در درونگراها:

بر خلاف آن، درونگراها سیستم حساس‌تری دارند که ممکن است به محرک‌های دوپامین‌زا بیش‌ازحد واکنش نشان دهد و موجب احساس خستگی، اضطراب یا فشار شود. به همین دلیل، آن‌ها تمایل دارند محیط‌های کم‌تحریک را انتخاب کنند. در واقع، آنچه برای یک برونگرا «هیجان‌انگیز» است، ممکن است برای یک درونگرا «استرس‌زا» باشد.

سیستم کولینرژیک (استیل‌کولین) و تفاکر درونی

درونگرایان بیشتر از مسیرهای مرتبط با استیل‌کولین استفاده می‌کنند. این سیستم بیشتر با تمرکز، تفکر عمیق و حافظه بلندمدت در ارتباط است. این مسئله توضیح می‌دهد که چرا درونگراها معمولاً تأمل‌گراتر و عمیق‌اندیش‌تر هستند.

استیل‌کولین باعث احساس خوبی در هنگام تمرکز بر ایده‌ها، حل مسائل ذهنی، یا خواندن می‌شود. در واقع، این انتقال‌دهنده عصبی باعث می‌شود درونگراها از فعالیت‌های ساکت، مانند مطالعه، نوشتن یا تفکر لذت ببرند، همان‌طور که برونگراها از مهمانی و تعاملات اجتماعی انرژی می‌گیرند.

تفاوت در ساختار مغزی

 ضخامت قشر پیش‌پیشانی (Prefrontal Cortex)

تحقیقات تصویربرداری مغزی نشان داده‌اند که افراد درونگرا معمولاً ضخامت بیشتری در قشر پیش‌پیشانی مغز دارند. این ناحیه با تفکر انتقادی، برنامه‌ریزی و قضاوت مرتبط است. به همین دلیل، درونگراها تمایل دارند قبل از صحبت یا اقدام، فکر کنند.

فعالیت آمیگدال (Amygdala)

مطالعات نشان داده‌اند که آمیگدال – بخشی از مغز که با پردازش احساسات به‌ویژه ترس و اضطراب در ارتباط است – در افراد درونگرا فعالیت بیشتری دارد. این می‌تواند دلیل حساسیت بالاتر آن‌ها به محرک‌های بیرونی باشد. برونگراها معمولاً آمیگدال فعال‌تری نسبت به محرک‌های مثبت دارند.

 شبکه پیش‌فرض مغز (Default Mode Network)

این شبکه در مغز زمانی فعال می‌شود که فرد در حال تفکر درونی یا تخیل است. درونگراها فعالیت بیشتری در این شبکه دارند، در حالی که برونگراها اغلب فعالیت مغزی‌شان در هنگام تعامل با محیط بیرونی افزایش می‌یابد.

تفاوت در پردازش محرک‌ها

آیزنک نظریه‌ای ارائه داد که بر اساس آن درونگراها و برونگراها تفاوت‌هایی در سطح تحریک‌پذیری قشر مغز (Cortical Arousal) دارند.

  • درونگراها سطح تحریک‌پذیری بالاتری دارند و بنابراین محرک‌های زیاد برای آن‌ها آزاردهنده است.

  • برونگراها سطح تحریک‌پذیری کمتری دارند و بنابراین به دنبال محرک‌های بیشتر هستند تا به سطح بهینه برسند.

این نظریه بعدها توسط تحقیقات عصبی نیز تأیید شد و نشان داد که افراد برونگرا به محرک‌های حسی مانند صدا، نور و لمس بیشتر پاسخ می‌دهند.

نقش ژنتیک و محیط در شکل‌گیری درونگرایی و برونگرایی

گرچه ویژگی‌های شخصیتی از جمله درونگرایی و برونگرایی بخشی از ساختار مغزی و زیستی انسان هستند، اما ژنتیک تنها بخشی از ماجراست. عوامل محیطی، نحوه تربیت، فرهنگ و تجربیات زندگی نیز نقش مهمی در شکل‌گیری این خصوصیات ایفا می‌کنند.

برخی مطالعات برآورد می‌کنند که حدود 40 تا 60 درصد از تفاوت‌های شخصیتی می‌تواند منشأ ژنتیکی داشته باشد، و مابقی تحت تأثیر محیط اجتماعی و خانوادگی شکل می‌گیرد.

تاثیر این تفاوت‌ها بر یادگیری، روابط و تصمیم‌گیری

یادگیری:

درونگراها معمولاً یادگیری انفرادی و مطالعه عمیق را ترجیح می‌دهند، در حالی که برونگراها از بحث گروهی و یادگیری مشارکتی بهره بیشتری می‌برند.

روابط:

درونگراها روابط کمتر ولی عمیق‌تری دارند، در حالی که برونگراها روابط گسترده‌تری دارند اما ممکن است سطحی‌تر باشد.

تصمیم‌گیری:

درونگراها بیشتر به بررسی گزینه‌ها، تحلیل منطقی و تأمل می‌پردازند، ولی برونگراها ممکن است سریع‌تر تصمیم‌گیری کنند و بیشتر به شهود یا هیجان وابسته باشند.

نتیجه‌گیری

تفاوت‌های میان درونگرا و برونگرا بودن تنها محدود به انتخاب سبک زندگی یا رفتار اجتماعی نیست، بلکه ریشه در ساختار و عملکرد مغز دارد. درک این تفاوت‌های عصبی به ما کمک می‌کند تا بهتر بتوانیم با خود و دیگران ارتباط برقرار کنیم، انتظارات واقع‌بینانه‌تری داشته باشیم و محیط‌هایی طراحی کنیم که برای انواع تیپ‌های شخصیتی مناسب باشد.

شناخت این تفاوت‌ها نه‌تنها از نظر علمی جالب است، بلکه می‌تواند در زمینه‌هایی مانند آموزش، روان‌درمانی، مدیریت منابع انسانی و حتی طراحی فضاهای کاری و آموزشی مفید باشد.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ