شرایط بسیاری وجود دارد که میتواند منجر به رشد خودشیفتگی در وجود افراد شود که شناسایی آنها و شیوه درست برخورد با فرد مبتلا به این اختلال راه را برای زندگی هموارتر میکند. در اینجا در ادامه قسمت اول و دوم با تکنیکهایی آشنا میشوید که به شما کمک میکند آسیب کمتری از زندگی با چنین افرادی متحمل شوید.
به هیچ وجه به انتقاد او باور نداشته باشید
افرادی که دچار این اختلال هستند، معمولا سعی میکنند کاری کنند تا شما حس بدی نسبت به خود داشته باشید تا خودشان احساس برتری کنند. و این احساس چیزی است که آنها در هر لحظه از زندگی خود در تلاشند تا به آن دست یابند. آنها دوست دارند شما احساس مزخرف و افتضاحی داشته باشید، پس آنها را باور نکنید. چیزی را در درون خود بیابید که به شما زیبایی بخشیده و جایگاه عالی و فوقالعادهای به شما میدهد و ارزشش بیشتر از چیزیست که یک فرد خودشیفته به شما خواهد داد. از آن مهمتر اینکه نگذارید ذهنتان در آن ظلمت یا چیزهای مزخرف غرق شود- که معمولا در قربانیان افراد خودشیفته چیزی عادی و رایج است.
اصلا به دنبال منطق نباشید
چیزی به نام منطق در دنیای افراد خودشیفته وجود ندارد. آنها میتوانند در یک آن، سرشاز از توهم باشند و این به خاطر نیاز همیشگی آنها برای بهترین بودن در تمام لحظات است. بنابراین برای آنکه به این حقیقت جامهی عمل بپوشانند (لااقل در سرشان) حقایق را تحریف کرده و سناریوهایی درست میکنند تا باورهای خود را موجه جلوه دهند. پس به جای آنکه به دنبال منطق باشید، از نبود آن به نفع خود استفاده کنید. به جای آنکه دنبال «چرا»یی یا «چگونگی» داستان باشید، به این مسئله فکر کنید که چه چیزی میتواند به طور منطقی آنها را برانگیزاند تا کاری انجام دهند.
رفتارهای او را سرمشق خود قرار ندهید
افراد خودشیفته از فقدان همدرد و ابراز دلسوزی رنج میبرند. سوای این مسئله، خصوصیات آنها تبدیل به چیزی میشود که میتواند کاری کند که شما بخش زیادی از روز خود را با آن سپری کنید. این مسئله میتواند به شما هم منتقل شود و ممکن است رفتارها و حرکات آنها را سرمشق خود قرار دهید و آنها را در ذهن خود توجیه کنید. این مسئله بسیار شایع و طبیعی است. بعد از این اتفاق، ذهن شما بر اساس یک معیار روزانه از جانب مردی که میداند دقیقا دارد چه کار میکند ذره ذره تجزیه و تخریب میشود. بنابراین اصلا احساس گناه نکنید. همیشه از خودتان تراز بگیرید و حواستان به وضعیتتان باشد. مهربانی خود را بروز دهید و از این مسئله اطمینان حاصل کنید که تا حد امکان با خودتان صادق بودهاید.
دربارهی شرایط مورد نظر مطالعه کرده و اطلاعات داشته باشید
شناخت حریف، اولین درس جنگ است. او حریف شماست – اگرچه او کسی بوده که گذاشتهاید وارد دنیای شما شود – اما مثل یک حریف با او برخورد کنید. دربارهی خودشیفتگی مطالعه کرده و سعی کنید با افرادی صحبت کنید که شرایطی اینچنین را تجربه کردهاند.
نسبت به او احساس تأسف نداشته باشید
تأسف به حال این افراد بسیار رایج است. اینکه فکر کنید خلاصه این یک بیماری است و اینکه وقتی آنها بیمار هستند نباید ترکشان کنید. اما این مسئله را هم بدانید که این شرایط خطرناکی است که در آن قرار دارید. اکثر افراد خودشیفته هرگز درمان (یا درست) نمیشوند و از همه مهمتر اینکه هرگز نمی پذیرند که یک جای کارشان میلنگد. آنها افرادی بسیار حقهباز و باهوش هستند که دقیقا میدانند دارند چه کار میکنند و چه زمانی باید آن را انجام دهند.
ترکش کنید
در نهایت، لازم نیست ببینید که اوضاع چه میشود. زوجهای خودشیفته میتوانند سریعا از کوره در بروند و این برای زندگی بسیار خطرناک است. سوای این مسئله، یک فرد خودشیفته هم به لحاظ احساسی و هم به لحاظ فیزیکی به شما آسیب وارد میکند. وقتی او را ترک کنید، متوجه میشوید که جهان چقدر برایتان روشنتر شده است و این به شما این قدرت را میدهد تا بتوانید به رویاهایتان برسید.
(منبع: thehealthsite)
چطور با فردی خودشیفته زندگی کنیم و قربانی نباشیم-قسمت سوم
مهرناز زاوه
شرایط بسیاری وجود دارد که میتواند منجر به رشد خودشیفتگی در وجود افراد شود که شناسایی آنها و شیوه درست برخورد با فرد مبتلا به این اختلال راه را برای زندگی هموارتر میکند.
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟