ممکن است شروع ماجرا از احساسی باشد که آنها به ظاهرشان دارند. چند تحقیق در این مورد نشان دادهاند که در هنگام بلوغ، دخترها اغلب از بدن خود ناراضیتر و پسرها راضیتر میشوند. عامل دیگری در این باره به تفاوت بین نحوه استفاده دخترها و پسرها از شبکههای اجتماعی ارتباط دارد. یک دختر بیشتر احتمال دارد که عکسی از خود در لباس جدید منتشر کند؛ در حالی که برای پسر محتملتر است که عکسی ارسال کند که در آن تأکید روی آنچه انجام دادهاست قرار دارد، تا ظاهرش. اگر عکس پسری که جایزهاش را روی صفحهاش گذاشته لایک نکنید، شاید برایش مهم نباشد؛ اما اگر عکس دختری با لباس مهمانیاش را لایک نکنید، احتمال بیشتری دارد که آن را به خودش بگیرد.
دختر دیگری را تصور کنید که در اتاق خوابش تنها نشستهاست. او در اینستاگرامِ دخترهای دیگر میچرخد و آنها را میبیند، در حالی که زیبا به نظر میرسند و خوش میگذرانند و با خودش فکر میکند «فقط اینجا نشستهام و هیچ کاری هم نمیکنم. گند بزنند به این زندگی!»
پسرها، لااقل به سه دلیل، کمتر از دخترها در خطر آثار منفی و صدمهزننده شبکههای اجتماعی هستند. اول، پسرها به ندرت اهمیت زیادی برای نظر بقیه درباره سلفیهایشان قائل میشوند. «من در این لباس چاق به نظر میآیم؟» سوالی است که بیشتر توسط دخترها پرسیده میشود. دوم اینکه پسرها معمولا جذابیت زندگیشان را دست بالا میگیرند. سوم، به طور معمول پسرها زمان بیشتر صرف بازیهای کامپیوتری میکنند تا ویرایش سلفیهایشان برای اینستاگرام و در بازیهای کامپیوتری، برخلاف شبکههای اجتماعی، همه میتوانند نهایتا برنده باشند. اگر شما GTA یا Call of Duty بازی کنید، دیر یا زود، همه ماموریتها و مرحلهها را تمام میکنید.
پدرومادرها هیچ کدام از این عوامل را نمیتوانند به آسانی تغییر دهند. شما به این سادگی نمیتوانید یک دختر را قانع کنید، کمتر به ظاهرش فکر کند یا زندگیاش را جذابتر ببیند یا بیشتر به فکر تمامکردن مأموریتهای GTA باشد تا اینکه چند لایک در اینستاگرام میگیرد. معلوم هم نیست که این آخری، حتی اگر هم اتفاق بیفتد، تغییر مثبتی باشد. پس برای بهترکردن اوضاع برای دخترتان چه کار میتوانید بکنید؟
اگر دخترتان آن دختری است که در اتاق خوابش مینشیند و به عکسهای بقیه دخترها در شبکههای اجتماعی نگاه میکند، شاید اصلا نباید اینقدر در اتاق خوابش باشد. در خانواده نوعی آمریکایی، وقتی بچهها به خانه میرسند، مستقیم به اتاق خودشان میروند و دیگر دیده نمیشوند؛ مگر احتمالا برای وعدههای غذایی. این اصلا عاقلانه نیست. یک خانواده نمیتواند یک خانواده باشد، وقتی بچهها زمان بیشتری به تنهایی در اتاق خودشان میگذرانند تا با اعضای خانوادهشان. اصرار کنید که دخترتان یا پسرتان، هر کاری که در اینترنت میکند را در فضای عمومی خانه انجام دهد، آشپزخانه یا هال. در اتاق خواب نباید چیزی جز تخت خواب باشد: نه تلویزیون و نه پلیاستیشن و نه هیچ صفحه نمایش دیگری. این توصیه رسمی آکادمی پزشکان اطفال آمریکاست.
یک پیشنهاد دیگر: برای زمان شام بجنگید و اجازه حضور گوشی سر شام را ندهید. در یک پرسشنامه از بچهها با پسزمینههای فرهنگی اجتماعی مختلف در کانادا مشخص شد، آنهایی که وعدههای بیشتری با والدینشان صرف میکردند، بسیار کمتر احتمال داشت، با احساس ناراحتی، اضطراب و تنهایی روبرو باشند و بیشتر احتمال داشت به کمک به دیگران و ابراز رضایت از زندگی خود بپردازند؛ اما حواستان به چیزی که سر میز دربارهاش حرف میزنید باشد. بحث درباره نمرات پایین یا نتایج ناامیدکننده امتحانات آن سوی خط قرمز هستند. سیاست بینالملل؟ البته! مبدأ هستی و معنای زندگی؟ حتماً! اما کمبودهای شخصی فرزندتان، طبق قاعده، مناسب مکالمات سر شام یک خانواده با عشق و محبت نیستند.
پیشنهاد سوم: هدست یا هندزفری در ماشین ممنوع. وقتی فرزندتان در ماشین با شماست، شما باید به او گوش بدهید و او به شما، نه به آهنگ. هنر مکالمه را به او آموزش دهید یا بازیهای کلامی کنید یا همه خانواده با هم آواز بخوانید یا از خودتان شعر بسازید. ممکن است مسخره به نظر بیاید، اما کمک میکند.
[البته] اگر دخترتان شبها نمیخوابد، یا به خودش صدمه میزند، شعرهای مسخره سر شام احتمالا درمانی کافی برای مشکلش نخواهد بود. من خودم برای یک دختری که دچار اضطراب بالینی است، هشیار و عاقلانه، نسخههای دارویی مینویسم. مشاوره حرفهای هم نقش خودش را ایفا میکند، گاهی به جای دارو و گاهی در کنار آن. اما صرفنظر از اینها، دارو هیچ وقت نباید مهمترین قسمت درمان باشد. مهمترین قسمت درمان اولویتدادن به خانواده است. ایجاد پایگاهی امن در خانهای پر از عشق و محبت.
چرا زنان دو برابر مردان مضطرب ترند؟