از جمله معروف ترین و نامدارترین داستان نویس های ایران محمود دولت آبادی است که با نوشته های زیبای خود هر خواننده ای را محسور می کند. معروف ترین رمان دولت آبادی کدام است؟
در ادامه با کتاب هفت جلدی کلیدر آشنا خواهید شد.
محمود دولت آبادی کیست؟
محمود دولت آبادی نویسنده معروف معاصر در سال ۱۳۱۹ در دولت آباد بیهق متولد شد و در خانواده ای روستایی که از راه کار بر زمین سخت کویر ؛ روزگار می گذراندند بزرگ شد.
کودکی اش در روستا سپری شد و تاثیر این سالها باعث تا “رمان روستایی” به دست او به اوج شکوفایی برسد.
او برای تحصیل به دولت آباد رفت و هم زمان به کارهای گوناگونی از جمله کفاشی و سلمانی و کارگری در کارخانه پرداخت .
در ۲۰ سالگی به تهران مهاجرت کرد و برای جامه عمل پوشاندن به دغدغه های اصلی ذهنش به کار نوشتن و بازی در تئاتر مشغول شد و از راه کارگری در چاپخانه نیز امرار معاش می کرد .
ذوق او به نوشتن باعث شد تا نویسندگی را قبل از مهاجرت به تهران تجربه کند اما نخستین داستانش به نام « ته شب » در سال ۱۳۴۱ در مجله ای در تهران چاپ شد.
از آن پس؛ کار نوشتن را به صورت جدی و با پشتکار فراوان ادامه داد و از سال ۱۳۴۷ داستان هایش در نشریات ادبی و به صورت کتاب به چاپ رسید و برای وی شهرت زیادی را به بار آورد .
نثری زنده، جذاب، اثرگذار و با قدرت انتقالی شگفت که گویی خواننده تمام شخصیت ها و مناظر و پدیده های طبیعت را که او توصیف می کند، به چشم می بیند.
مهارت دولت آبادی در توصیف اندام و چهره و حالات روحی قهرمانانش چنان است که تا مدت ها پس از مطالعه ی داستان، سیمای یک یک آنان در ذهن خواننده می ماند.
این قهرمانان، کردان کوچیده به روستاهای خراسان و چادرنشینانی ایلیاتی اند که با گله داری و کشاورزی روزگار می گذرانند.
در نثر دولت آبادی واژگان محلی (کردی و خراسانی) نیز در کنار واژه های امروزی آورده شده اند و این موضوع بدون اینکه نقصی در معنی متن ایجاد کند، به شیرینی و زیبایی زبان نثر او می افزاید.
معروف ترین رمان دولت آبادی رمان بلند7 جلدی “کلیدر” است که نزدیک به 3000صفحه می باشد.
کلیدر، آینه ای است که حقیقت زندگی روستانشینان خراسان را نشان می دهد.
معروف ترین رمان دولت آبادی کدام است؟
پس از «تهشب»، دولتآبادی «ادبار» را به همراه داستانهای «بند»، «پای گلدسته امامزاده»، «هجرت سلیمان» و «سایههای خسته»، در مجموعه «لایههای بیابانی» در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد. داستان بعدی او «هجرت سلیمان» و «سایههای خسته»، است که از نظر ساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده بسیار متفاوت است. در این اثر، دخالت نویسنده بسیار ناچیز است، دیالوگ و عمل داستانی ماجرا را به پیش میبرد که نقش تأثر در آن غیر قابل انکار است. اثر بعدی دولتآبادی «بیابانی» است که نقطه عصیان آثار دولتآبادی نیز به شمار میرود، داستان دیگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوین اجتماعی. پس از آن، دولتآبادی اولین رمانش را تحت عنوان «سفر» به چاپ رساند. این رمان از طرح داستان محکمی برخوردار نبود. «سفر» داستان یک گره، یک بنبست است، داستان با یک بحران آغاز میشود؛ از بیکار شدن مختار و طلیعه دنیای جدید و ورود ماشین که این گرفتاریها را آغاز کردهاست. پس از آن دولتآبادی رمان «اوسنه بابا سبحان» را منتشر کرد که از ساخت خوبی برخوردار است. رمان با بابا سبحان آغاز میشود و بعد عروسش شوکت و آنگاه پسرها صالح و مصیب و دیگر شخصیتها، در شبکهای منطقی از روابط اجتماعی روستا و تعاملی معقول و ناگزیر، یکییکی پا به صحنه داستان میگذارند. رمان بعدی دولتآبادی «باشبیرو» است که این اثر با آثار قبلی دولتآبادی تفاوت فاحشی دارد. دولتآبادی داستانهایی دارد که پرده داستان به روی یک زن باز میشود. «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» (و نیز «باشبیرو») از آن جملهاست. پس از آن «گاوارهبان» را مینویسد که رمانی کوتاهتر از «باشبیرو» و نه به خوبی «اوسنه بابا سبحان» است، «گاوارهبان» نیز چون همیشه با یک بحران آغاز میشود. داستان بعدی دولتآبادی، «مرد» است که در سال ۵۱ نوشته میشود ولی در سال ۵۳ به دست مخاطبان میرسد. داستان کوتاه نسبتاً بلندی راجع به مرد شدن یک پسر نوجوان، این نوشته مثل بقیه آثار دولتآبادی داستان فقر است اما داستان نکبت نیست و این درست در جهت عکس نوشتههای نویسندهای مثل چوبک است که در آنها میتوان بوی چرک و کثافت را فهمید، ولی تفاوت دولتآبادی با چوبک در این است که وقتی دولتآبادی از مردم عادی یا فرودست جامعه صحبت میکند نگاه او نگاهی آرمانی و حتی حماسی است. اثر بعدی او «عقیل عقیل» است. این اثر دیگر با بحران شروع نمیشود بلکه داستان با فاجعه آغاز میشود؛ زلزله! در مرکز فاجعه عقیل قرار دارد که همه کساش مردهاند جز دخترش شهربانو، که با او به صحرا رفته بودهاست و جز پسرش تیمور که در گناباد به سربازی رفتهاست. در «عقیل عقیل» این پدر است که پسر را گم کردهاست اما در واقع تیمور تنها پسر عقیل نیست که همه کس و کار اوست؛ پس باز هم عقیل پدر گم کردهای بیش نیست. پس از آن «از خم چنبر» را منتشر میکند که بسیاری معتقدند موضوع یا ماجرا در این داستان اهمیت ندارد. اثر دیگری که از دولتآبادی منتشر میشود «دیدار بلوچ» سفرنامه کوتاهی است که شرح سفری است که دولتآبادی به زاهدان و آن حدود داشتهاست. سفرنامه از مشاهدات وی از زاهدان آغاز شده و بعد همراه راوی به میرجاوه و زابل هم سری میزنیم. در این اثر برخی افکار و روحیاتی که دولتآبادی در جابهجای آثارش به عنوان تفکری محوری در داستانهایش بروز دادهاست، در این اثر نمودی آشکار و مستقیم پیدا میکند. اثر بعدی او «جای خالی سلوچ» است. این داستان با غیبت سلوچ با جای خالی او آغاز میشود، پدر نقطه اتکا و اطمینان خانواده ناگهان نیست شده یا از بین رفتهاست.
از گفته های محمود دولت آبادی
دغدغهی زبان اصیل فارسی
هنرمندان به دلایل مختلفی به خلق آثار هنری میپردازند، گروهی دغدغهی اجتماعی دارند، گروهی گرایشهای سیاسی و برخی به خاطر ذات هنر. هر هنرمندی یک مسئله ی اصلی در تمام زندگی و عمر هنری خود دارد و رد پای آن را میتوان در آثارش پیدا کرد. دولت آبادی نویسندهای است که در درجه اول به زبان فارسی اصیل اهمیت می دهد. خود او در این زمینه گفته است:
مسئله زبان فارسی در همه جا مسئله من بوده است… در همان جوانی با خودم فکر کردم که اصالتا کجا میتوانم پدر و مادر زبان فارسی را پیدا کنم. رفتن دنبال این سوال زاویهای را برای من باز کرد تا امروز٫
…ببینید من عاشق و شیفته زبان بوده و هستم و یادم میآید وقتی من را در اسفند سال ۱۳۵۳ بازداشت کردند (شب آخر اجرایی بود در سنگ رود قزوین که باید روی صحنه می رفتم و نشد که بروم) کتاب «هزار سال نثر پارسی»توی جیب نیم پالتویم بود.
تمام ذهن من زبان و ادبیات بود. یک وقتی آقا کرباسچی را دیدم و حال و احوال کردیم ، برگشت و به من گفت ما تو زندان با هم بودیم. گفتم نمی دانم چرا شما را به جا نمی آورم. گفت برای این که همیشه سرت توی کتاب بود! راست هم می گفت.
اظهارات افراد برجسته درباره معروف ترین رمان محمود دولت آبادی
مهدی اخوان ثالث که از بزرگترین شعرای معاصر ایران است ، مدتها قبل در زمان حیات خود، طی مصاحبه مفصلی که با یکی از رسانهها داشته است، به ارزشهای ادبی، تاریخی و اجتماعی رمان کلیدر استاد محمود دولت آبادی اشاره کرده است.
کلیدر که نام منطقه ای در ۵۰ کیلومتری شرق شهر سبزوار است و امروز به عنوان روستای سنگ کلیدر شناخته میشود، به همراه سایر نواحی اطراف خود در شهرستان سبزوار در اوایل دهه ۱۳۲۰ شمسی خاستگاه بروز یک مجموعه حوادث اجتماعی و سیاسی توسط شخصی به نام “گل محمد” و یارانش بوده است که این مجموعه حوادث بعدها به زیبایی و البته همراه با افزودن تخیلات ادبی، توسط محمود دولت آبادی به رشته تحریر درآمد و به خلق بلندترین رمان فاخر ایران منجر شد.
مهدی اخوان ثالث که از بزرگترین شعرای معاصر ایران است ، مدتها قبل در زمان حیات خود، طی مصاحبه مفصلی که با یکی از رسانهها داشته است، به ارزشهای ادبی، تاریخی و اجتماعی رمان کلیدر استاد محمود دولت آبادی اشاره کرده است.
به گزارش مجله اینترنتی سبزواریها، کلیدر که نام منطقه ای در ۵۰ کیلومتری شرق شهر سبزوار است و امروز به عنوان روستای سنگ کلیدر شناخته میشود، به همراه سایر نواحی اطراف خود در شهرستان سبزوار در اوایل دهه ۱۳۲۰ شمسی خاستگاه بروز یک مجموعه حوادث اجتماعی و سیاسی توسط شخصی به نام “گل محمد” و یارانش بوده است که این مجموعه حوادث بعدها به زیبایی و البته همراه با افزودن تخیلات ادبی، توسط محمود دولت آبادی به رشته تحریر درآمد و به خلق بلندترین رمان فاخر ایران منجر شد.
این کتاب هرچنددارای بعضی انتقادات است، اما در مجموعه اثری تحسین شده است که جزء مهمترین آثار داستانی ادبیات فارسی در دوران معاصر محسوب میشود.که بسیاری از بزرگان حوزه ادبیات فارسی درباره آن اظهار نظر کرده اند که مرحوم مهدی اخوان ثالث یکی از آنان است.
اخوان ثالث در اظهارات خود درباره کلیدر هم به نقد و هم به ستایش این کتاب پرداخته امادر نهایت در ترازوی سنجش اخوان ثالث کفه تحسین کلیدر سنگین تر آمده و این شاعر برجسته درباره اثر فاخر محمود دولت آبادی نویسنده برجسته سبزواری گفته است:«من از کار دولتآبادی (کلیدر) بوی تولستوی را میشنوم.» و لئو تولستوی همان نویسنده برجسته روسی است که از مشاهیر ادبیات جهان نیز محسوب میشود و آثارش به چندین زبان زنده جهان ترجمه شد و مورد تحسین و استقبال مردم کشورهای مختلف قرار گرفته است.
امروز در نثر خوشبختانه آدمهایی داریم امیدبخش و درخشان. من از کار دولتآبادی (کلیدر)- معروف ترین رمان دولت آبادی – بوی تولستوی را میشنوم. بگذریم از اینکه میشد لااقل یک سوم یا دو سوم آن را خلاصه کرد. اما اثر مهمیاست.