همسر من بلافاصله بعد از ازدواج مان باردار شد و ما حالا دارای 3 فرزند هستیم ولی هیچ وقت رابطه خوب و رضایت بخشی نداشتیم حلقه اتصال ما بچه ها بودند با هم بودن و با هم زندگی کردن ما به خاطر بچه ها بود ولی نمی دانم تا کی می توانم این شرایط را ادامه دهم؟ آیا باید این زندگی را به خاطر بچه ها ادامه دهم یا نه؟
وقتی یک زوج به جدایی فکر میکنند، سختترین مسئله بچهها هستند. وقتی بچهای در میان نباشد، زوجها قاطعتر تصمیم میگیرند. هیچ پدرومادری نمیخواهند منبع ناراحتی بچههایشان شوند، چون بچههایشان را بیشتر از زندگیهایشان دوست دارند. جوابی که به این سوال شما میدهم براساس تحقیقاتی است که در 2دهه روی هزاران زوج انجام دادم. هیچوقت برای بچهها در یک رابطه ناراضی باقی نمانید. یک رابطه ناراضی بیشتر از آنچه فکر میکنید روی شما تاثیر میگذارد و به همین دلیل تاثیر مخربی هم روی فرزندان شما خواهد داشت؛ تاثیری که از طلاق مخربتر و بدتر است. در تحقیقاتم روی هزاران بچه کار کردم و به این نتیجه رسیدم، بچههایی که توسط والدین طلاق گرفته و جدا از هم بزرگ شدند، عشق و شادی بیشتری را تجربه کردهاند و احساس بهتری نسبت به والدینشان دارند. آنها باور و احساس درستی نسبت به عشق، رابطه و زندگی مشترک دارند و میتوانند نمونه آدمهای موفق در تشکیل زندگی مشترک باشند. در مقابل، خیلی از آدمهای ناراحت و افسرده که در جلسات مشاوره با آنها برخورد کردم، کسانی هستند که والدین آنها رابطه خوبی نداشتند و فقط به دلیل بچهها به زندگی مشترک ادامه دادند. این گروه از دختران و پسران به عشق و زندگی مشترک اعتمادی نداشتند و توانایی ابراز محبت هم در آنها وجود نداشت. ساده بگویم، وقتی فرزندانتان شاهد رابطه عاشقانه شما و همسرتان باشند، آنها هم محبت کردن را یاد میگیرند و به این باور میرسند که آنها هم میتوانند روزی چنین دنیای شیرینی را تجربه کنند. اگر فرزندانتان دنیای عاشقانه در خانه نبینند، نسبت به روابط خودشان در آینده، دید منفی پیدا میکنند. پدرومادر من، چندسال زندگی مشترک را به خاطر فرزندانشان تحمل کردند و بالاخره وقتی من 11 سالم بود از هم جدا شدند. حالا که به گذشته نگاه و زندگیام را بررسی میکنم، میفهمم خراشهایی که روح من را آزار میدهد مربوط به سالهای بعد از جدایی آنها نیست بلکه به آن 11 سالی برمیگردد که پدرومادرم در نارضایتی با هم زندگی میکردند.