والدین با هزار امید و آرزو بچهدار میشوند. از قبل نقشههای زیادی برای فرزندشان کشیدهاند اما همین که کودک شروع میکند به راه رفتن، مشکلات آغاز شده و به مرور زمان نقشهها یکییکی بر آب میشوند چون کنترل کودک دشوارتر از چیزی است که تصور میکردند. در این حالت پدر و مادرها گیج و مستأصل میشوند و نمیدانند کجای راه را اشتباه رفتهاند که نتیجه دلخواهشان را نمیگیرند. عاطفه کیانینژاد، روانشناس شناخت مراحل رشدی را برای فرزندپروری ضروری میداند و در این مطلب به شما میگوید چطور باید از رایجترین اشتباهات در تربیت کودکتان پرهیز کنید.
اشتباه اول:
بچه، برایتان بزرگسال مینیاتوری است
ابتداییترین و رایجترین تصور غلط درباره کودک این است که فکر میکنند او یک بزرگسال است که اندازهاش کوچکتر شده است در حالی که قرنهاست ثابت شده کودک در اصطلاح روانشناسی یک بزرگسال مینیاتوری نیست و از نظر کیفی با بزرگسالان تفاوتهای اساسی دارد. شیوه تفکر و برداشتهای کودک در هر مرحله از رشد با مرحله قبلی و بعدی کاملا متفاوت است.
والدین برای شناخت ویژگیهای کودک در هر دوره باید حتما کتابها و مقالات مرتبط با این موضوع را مطالعه کنند. (این مطالعه هم باید از قبل از تولد شروع شود) اگر به تنهایی از پس این کار برنمیآیند با یک مشاور صحبت و راهنماییهای لازم را دریافت کنند چون در غیر این صورت به خوبی از عهده تربیت فرزندشان بر نخواهند آمد.
اشتباه دوم:
عصای دست میخواهید
در فرهنگ عمومی ما این جمله فراوان شنیده میشود: «بچه بهدنیا آوردهام، عصای دستم بشه.» بعضیها هم بچهدار میشوند تا او به جای آنها به آرزوهایشان جامه عمل بپوشاند. چنین دیدگاهی باعث میشود اگر روزی فرزند خواست در شهر دیگری زندگی کند، متهم به بیعاطفگی و بیمعرفتی شود یا اگر خواست دنبال آرزوهای خودش _نه آرزوهای پدر و مادرش برود_ و رشته تحصیلی مورد علاقهاش را انتخاب کند، نادان و متمرد شمرده شود.
والدین آگاه به دنبال تربیت یک انسان خوب هستند که درست زندگی کند و بتواند روی پای خودش بایستد بنابراین نوع نگاه به فرزندآوری باید تغییر کند تا در آینده والدین و فرزند دچار کشمکش و جنگ اعصاب دائم نشوند چون این یک پدیده فرسایشی است و تنها باعث تیرگی روابط و آسیبهای متعاقب آن میشود.
اشتباه سوم:
روبات تربیت میکنید!
از دید بعضی والدین، بچه خوب بچهای است که مطیع باشد، روی حرف پدر و مادر حرف نزند و همیشه باعث افتخار باشد! سعی در القا کردن همهچیز به کودک خلاقیت را در او سرکوب میکند و فردی سرخورده، بیاعتماد به نفس و بیعزت نفس خواهد ساخت. بزرگسالانی که نظری از خودشان ندارند و نمیتوانند با تصمیمات ناخوشایند دیگران مخالفت کنند و همیشه از درون احساس شکست میکنند، کودکانی هستند که اجازه اظهار وجود و ابراز نظر نداشتهاند و در تمام طول زندگی مثل یک روبات با برنامه مشخصی که دیگران به آنها دیکته کردهاند، زیستهاند. این قبیل کودکان مورد سوءاستفاده دیگران قرار میگیرند و ممکن است به آنها تجاوز شود و قدرت دفاع یا کمترین اعتراضی نداشته باشند پس بهتر است خودخواهیهای پدرانه و مادرانه را کنار بگذارید و اجازه دهید کودک آزاد و طبیعی رشد کند.
اشتباه چهارم:
با منع، کودک را حریص میکنید
میگویند آدمی را از هرچه منع کنی، نسبت به آن اشتیاق بیشتری نشان میدهد. حالا تصور کنید پدر و مادر صبح تا شام به بچه میگویند که «این کار را نکن! به آن وسیله دست نزن! آنجا نرو! این خوراکی را نخور! و…» والدین عزیز متوجه باشند که با نهیهای مکرر، در حقیقت دارند کودک را تشویق به انجام همان کارها میکنند. باید یاد بگیرید پیشوند منفیساز را از سر فعلهایتان حذف کنید و هیچ فعلی را با «ن» شروع نکنید. در عوض از افعال مثبت استفاده کنید؛ مثلا میخواهید کودک شب خیار نخورد. برایش دو، سه گزینه دیگر داشته باشید و به او اجازه دهید یکی از پیشنهادها را انتخاب کند یا مثلا بگویید در ازای یک خیاری که نخورد، دو میوه دیگر جایزه میگیرد.
اشتباه پنجم:
مقتدرنیستید
بعضی فکر میکنند هرچه بیشتر در اختیار کودک باشند و همه اوامرش را بیچون و چرا اجرا کنند، پدر و مادر بهتری هستند. حقیقت، کاملا برعکس است. کودکان با هوش ذاتیشان پدر و مادر ضعیف را میشناسند و از ضعفشان در مدیریت امور به نفع خود استفاده میکنند که نه غیر طبیعی است و نه از سر بدجنسی بلکه اقتضای طبیعت است و عمل والدین این اجازه را صادر میکند؛ هر چند به زبان نیامده باشد. اما در مقام عمل کودک بزرگسالی را دوست دارد که اقتدار و محبت را با هم داشته باشد؛ بهموقع بازی کند و به او مهر بورزد و در عین حال نظم و اقتدار داشته باشد و در جای خود مقابلش بایستد.
اشتباه ششم:
هماهنگ نیستید!
یکی از مسائلی که کودک را نسبت به والدین بیاعتماد میسازد و اثر تربیت را خنثی میکند، عدم هماهنگی بین پدر و مادر است؛ مثلا کودکی که همبازیاش را کتک زده است باید تنبیه شود. پدر با آرامش دارد به بچه توضیح میدهد که چرا و چطور قرار است تنبیه شود و مادر از آن سو به طرفداری از کودک میآید و خیال میکند با این کار محبتش را به بچه اثبات میکند.
این کار صددرصد غلط است چون باعث میشود کودک احساس ناخوشایندی نسبت به پدر پیدا کند و ناخودآگاه بفهمد که در تنبههای بعدی هم راه گریزی (مثل عاطفه مادری) وجود دارد بنابراین مطمئن باشید رفتار اشتباهش را تکرار خواهد کرد. والدین باید قبلا به این توافق برسند که حرف یکدیگر را مقابل بچه نقض نکنند. اگر هم انتقادی به یکدیگر دارند، در خلوت دربارهاش گفتوگو کنند.
حرف مرگ و بیماریتان را نزنید!
گاهی والدین برای اینکه کار را یکدفعه تمام کنند، خشنترین تنبیه و رفتار را در پیش میگیرند و شروع میکنند به ناله و نفرین کردن خود! مثلا از کودک خواسته شده تا سمت اتاق خواهرش نرود، ولی رفته و از قضا پایش به بطری شیری که روی زمین بوده خورده و شیر روی فرش ریخته است. مادر بهشدت عصبانی میشود و میگوید: «خدا من رو بکشه از دست حرف گوش نکردنهای تو راحت بشم!» یک مثال دیگر اینکه در شرایط صلح پدر دارد با کودک صحبت میکند و از او میخواهد حرفش را گوش کند و آزارش ندهد.
جهت اطمینان از اینکه کودک حرف شنو خواهد شد، از عاطفهاش سوءاستفاده میکند و میگوید: «اگر تو حرفم را گوش نکنی، خیلی حرص میخورم و مریض میشم. تو دوست داری من مریض شم؟!» این روش نادرست بلافاصله جواب میدهد و کودک ناراحت میشود و اگر در آن لحظه به چشمان وحشتزده و غمبارش نگاه کنید، بخشی از تاثیر این حرفهای هولناک را میبینید. اما بخش اعظم تاثیرات مخرب چنین رفتاری در آینده ظاهر خواهد شد. اضطراب جدایی حتی در بزرگسالی هم گریبان این کودکان را رها نمیکند و هر لحظه با نگرانی از دست رفتن پدر و مادر زندگی میکنند.
حتی وقتی سرگرم بازی و تفریح هستند حضور والدین را چک میکنند. کودکانی که دچار اضطراب جدایی میشوند، لحظهای مادر را رها نمیکنند و حتی پیش نزدیکترین کسان _ ولو برای یک ساعت _ تنها نمیمانند. این افراد ممکن است چهل سالشان باشد، ولی تمام طول روز را با فکر از دست دادن پدر یا مادر سپری کنند. بزرگترین لطفی که در حق فرزند میتوانید بکنید این است که هرگز او را با بیماری و مرگ خودتان تنبیه نکنید.
چند نکته مهم:
فرزندپروری کار مهمی است چون زندگی و کیفیت حال و آینده او به دست شماست. از آنجا که گاهی جزئیات به ظاهر بی اهمیت، اهمیت فوقالعادهای دارند بد نیست والدین یک بار دیگر رفتار و گفتارشان را چک کنند تا اگر از سر غفلت خطاهای رایج را مرتکب شدهاند، کمر به اصلاحشان ببندند.
- اگر از کودک خطایی سر زد، به او برچسب نزنید. اگر یک بار دروغ گفت به او نگویید: دروغگو!. یا اگر مشق هایش را به موقع نمینویسد، نگویید: « فردا نمکی میشی!»
- در برابر خواستههای ریز و درشت کودک تسلیم نشوید. بگذارید انضباط را یاد بگیرد و بفهمد قدرت در دست شماست. این باعث میشود با خیال راحت به قدرت شما تکیه کند؛ نه به دیگری.
- تشویقهایتان همیشه مادی نباشد. چون به این ترتیب کودک مادیگرا بار میآید. تشویقهای معنوی مثل رفتن به پارک یا سینما را هم در برنامههایتان داشته باشید.
مرحله حسی
از زمان تولد تا ششماهگی نوزاد در دوره حسی قرار دارد؛ یعنی به وسیله حواسش اولین ارتباطها را با دنیای پیرامون برقرار میکند. والدین باید در این مرحله حواس نوزاد را تقویت کنند. بینایی نوزاد تا شش ماهگی کامل میشود. بازی با نور و رنگ و شناساندن صدای مختلف حواس نوزاد را قوی میسازد. بعضی والدین که از بغلی شدن بچه هراس دارند، دچار خطای بزرگی میشوند، او را خیلی در آغوش نمیگیرند.
مرحله هوش
از شش ماهگی تا دو سالگی، نوزاد در مرحله هوش به سر میبرد و شیوههای ارتباطی با دنیای اطراف را میآموزد. بعضی والدین گمان میکنند زود است که رعایت حضور بچه را بکنند و هرطور که مایلند حرف میزنند و رفتار میکنند. یک ویژگی مهم این دوره تقلید کردن کودک از والدین و اطرافیان است بنابراین باید حسابی مراقب واژههایی که به کار میبرید، لحن صحبت و کارهایتان باشید.
مرحله تخیل
ترسهای موهوم در کودکانی که دو تا هفت ساله هستند، امری شایع است. پدر و مادر باید خوب به توضیح کودک درباره ترسش گوش کنند و مثلا بگویند: «خب وقتی دیدی هیولا از زیر تختت اومد بیرون، بعد چی شد؟» در ادامه پدر و مادر باید یک روش تخیلی برای مبارزه با ترس برایش در نظر بگیرند؛ مثلا اسپری به او بدهند و بگویند: «این اسپری هیولا رو نابود میکنه. شبها قبل از خواب کمی از این بزن زیر تختت.»
مرحله تعقل
از سن هفت تا دوازده سالگی کودک قدرت تفکر و درک بسیاری از مفاهیم ذهنی را به دست میآورد و برای هر مسالهای دنبال علت میگردد. ارتباطات بین مسائل را کشف میکند. در این سن والدین باید به او مسئولیت بدهند و نتیجه بخواهند. اما والدین باید بدانند زیادهروی هم نتیجه خوبی در پی نخواهد داشت؛ یعنی نباید مرتب به کودک بگویند: «تو دیگه مرد شدی. نباید آن خطا را مرتکب میشدی.»
منبع: مجله سیب سبز
مطلب مرتبط:
چه جملاتی را نباید به کودکتان بگویید؟
از چه سنی باید کودک را تربیت کرد؟
چه زمانی اجازه دارید فرزند دیگران را تربیت کنید؟