با اینوجود که طلاق و جدایی همواره امری تلخ و دردناک است، زمانی که پای فرزند به زندگی زوجی جوان باز میشود، باید طلاق را بهعنوان آخرین راهحل در نظر گرفت. البته در برخی مواقع، این موضوع، امری اجتنابناپذیر است و شاید تنها راهحل موجود باشد. بههرحال، در این برهه زمانی، چند نکته کلیدی وجود داردکه پدرومادر با درنظر گرفتنشان، میتوانند از آثار بد جدایی در روان فرزندشان کاسته و موضوع را برای او قابلهضمتر و کماثرتر کنند.
اول: پدر و مادر جوان باید این نکته را درنظر داشته باشند که فرزند درجدایی آنها تقصیری بر گردن ندارد. فرزندان همیشه میخواهند رضایت والدینشان را جلب کنند و در این میان، گاهی وقتها بهعنوان عامل جدایی والدین مورد سرزنش قرار میگیرند که البته چنین طرزفکری اصلا صحیح نیست. اگر کودک حس کند که خودش دلیل جدایی مادر و پدرش است، این ممکن است موجبات افسردگی و خشونت شدید در او را فراهم آورد.
نکته دوم: این است که از صدا کردن نام همسرتان با لحن بد در مقابل کودک خودداری کنید و سعی کنید، حتیالامکان از جروبحث کردن مقابل فرزندتان پرهیز کنید. همیشه این نکته را درنظر داشته باشید که همسری که در آستانه جدایی از او هستید، پدر یا مادر فرزند شماست و این جدایی فقط و فقط میان شما و همسرتان صورت نخواهد گرفت؛ وقتی شما همسرتان را با لحن بدی مقابل فرزندتان صدا میزنید، تنها کسی که در این میان ضربه عاطفی میخورد، همسرتان نیست؛ فرزند شما بسیار حساستر است…
سوم: هرگز از فرزندتان نخواهید که برایتان جاسوسی کند و به شما بگوید که همسرتان در مورد شما چه چیزهایی به او گفته! چرا که این امر، کودک را درشرایط سخت و عذابآوری قرار میدهد. به این نکته توجه کنید که او فرزند شماست، نه عامل ستونپنجم! زمانی که شما از فرزندتان میخواهید در این میان خبرچینی کند، درحقیقت او را وادار به دروغگویی میکنید؛ چراکه کودک برای دفاع از همسرتان و بهبود شرایط، به دروغ رو میآورد.
چهارم: اگر پس از ترک همسرتان، برای زمان محدودی (چند ساعت، یا یک روز در هفته) درخصوص دیدار فرزندانتان توافق کردهاید، حتما در این زمان به دیدار آنها بروید و هرگز بهشان نگویید که درگیر کاری هستید و به دیدارشان نخواهید رفت؛ چرا که زمانی که والدین از هم جدا میشوند، زندگی کودکان به اندازه کافی دچار بحران و اغتشاش میشود. پس سعی نکنید، با حضوری کمرنگ در زندگی فرزندانتان، به این اغتشاش دامن بزنید. به این نکته هم توجه کنید که بهرغم تمامی احساسات شخصیتان، کودک شما مثل قبل دوستتان دارد و به محبت و حضور شما، هر چند برای مدتی محدود، نیازمند است.
پنجم: این دیگر به هماهنگی میان سیستم حاکم بر منزل شما و منزل همسرتان پس از طلاق برمیگردد. درست است که در هر خانهای، قوانین خاصی حاکم است، ولی سعی کنید، قوانین خاصی را در هر دو خانه حکمفرما کنید.
هرچه میزان تشابه این قوانین در منزل شما و منزل همسرتان بیشتر باشد، روند پرورش فرزندتان، قابلقبولتر و بهتر خواهد بود. از جمله قوانینی که بهتر است در هر دو منزل مشابه هم باشند، ساعت خواب فرزندان، نوع فیلمهایی که فرزندان اجازه تماشای آن را دارند و غذاهایی است که باید از آنها پرهیز کنند.
پدر و مادر، حتی پس از جدایی هم باید روند مشابهی را در تربیت فرزندانشان دنبال کنند و قوانین مشابهی را برای کودکان اعمال کنند، تا این نکته سبب گرایش بیشتر فرزند، به یکی از والدین، به دلیل بهرهگیری از آزادی بیشتر نشود. اگر هم شما از عملکرد همسر سابقتان در باره مواردی که در منزلاش و درمورد تربیت فرزندان به کار میگیرد، ناراضی هستید، با او صحبت کرده، سعی کنید متقاعدش کنید و به راهکار مشترکی برسید تا فرزندانتان هم بتوانند دراینمیان و در منزل هر دو نفر، احساس امنیت و راحتی بیشتری کنند.
مهمترین نکته در تمام این مدت و حتی پس از آنکه والدین از هم جدا شدند، این است که فرزندانتان بدانند شما آنها را دوست دارید.
با آنها صحبت کنید و به آنها توضیح دهید که در این جدایی تقصیری نداشتهاند و طلاق تصمیمی بوده که توسط شما و پدرشان اتخاذ شده است.
البته این هم گفتنی است، که باید مطمئن باشید، با وجود آنکه شما به فرزندانتان گوشزد میکنید که در این طلاق مقصر نبوده و نقشی نداشتهاند، آنها باز هم خود را در این رابطه سرزنش خواهند کرد…