«من از احساسی که
دارم خیلی خسته ام»
طلاق دردناک است. چیزی وجود ندارد که سریع درد و غم آن را تسکین
دهد… دورهای
است که باید بهتدریج
سپری شود. اگر شما در حال تجربه طلاق هستید، با اندوه، طرد شدن و قلب شکسته خود
سروکار دارید. تسکین دادن درد و رنج، باعث میشود که شما روند رشدی را از دست
بدهید که برای ایجاد شفای حقیقی بسیارلازم است و ممکن است خطر وارد شدن به یک
رابطه احیا شده را قبول کنید.
«من هنوز دوستاش
داشتم و دعا می کردم نظرش عوض شود»
طبیعی است که احساس کنید هنوز همسرتان را دوست دارید، چون شما قلبتان را هدیه کردید و به شوهرتان
متعهد شدید. شما سوگند خوردید تا هنگام مرگ که جدا میشوید، عاشق او باشید. متاسفانه
او تا پایان به پیماناش
وفادار نماند. او آن پیمان را شکست. شما نمیتوانید موجب تغییر عقیده او
شوید و نمیخواهید
او را مجبور کنید که نظرش را تغییر دهد.
وقتی واقعا درمورد آن فکر می کنید، شما کسی را می خواهید که با کمال
میل شما را انتخاب کند وشما را به خاطر خودتان دوست داشته باشد، چون عشقی که باطیب خاطر ابراز می شود، عشق واقعی
است. عشق واقعی باید از دل شخص و از روی اراده شخص ایجاد شود. طرد شدن و بیوفایی دردناک است؛ اما آیا شما
میخواهید
که او بهخاطر
این احساس که برای باز گشتن پیش شما تحت فشار قرار گرفته، باز گردد؟ نه… درحقیقت
وقتی شما برای اولین بار ازدواج کردید، آنچه که شما را خوشحال کرد، این بود که این شخص آزادانه شما را انتخاب کرده و عاشق شما شده است. شما نمیتوانید آنطور که میخواهید او را مجبور کنید که شما
را دوست داشته باشد.