خانم دکتر بهرامی: غرور با خودخواهی خیلی فاصله دارد، خودخواهی یک
موضوع بین فردی است و غرور یک موضوع درونفردی. غرور یعنی اینکه ممکن است چیزی به نفع شما باشد
ولی با عزتنفس
شما مغایر است (عزتنفس
را خود شما برای خودتان تعریف کردهاید)
پس انجامش نمیدهید
مثلا الان به نفع شماست که به اشتباه خود اعتراف کنید چون رابطهتان را بهتر میکند اما چون مغرور هستید این
کار را نمیکنید
اما خودخواهی یعنی باید همهچیز
مطابق میل شما باشد، نه هیچکس
دیگر. پس بهطورکلی
هیچ رابطهای
بین غرور و خودخواهی نمیبینم
و اعتقاد ندارم که آدمهای
مغرور خودخواهترند
چون هیچ ربطی به هم ندارند.
محیط هم مقصر است
آقای دانیلیان: وقتی ما به دنیا میآییم با خودمان یک آمادگی میآوریم (یعنی به لحاظ ژنتیک) اگر
محیط، محرک آن آمادگی باشد، آن آمادگی بروز پیدا میکند مثل بیماریها که اگر فردی دارای آمادگی
بیماری قلبی باشد و در یک محیط پراسترس قرار بگیرد بیماری او بروز پیدا میکند. تربیت هم فقط اینگونه نیست
که تنها مادر، کودک را تربیت کند، محیط هم کودک را تربیت میکند، بنابراین مادر خودخواه میتواند یک فرزند خیلی انساندوست و… تربیت کند، بستگی
دارد چه عواملی تاثیرگذار روی تربیت باشد. به خاطر تاثیر فراوان محیط، مادر
خودخواه میتواند
یک فرزند فوقالعاده
انساندوست
تربیت کند و برعکس البته باید توجه داشت همانطور که مادر هنگام تربیت کودک
روی او تاثیر میگذارد،
کودک نیز روی مادر تاثیر میگذارد.
کسانی که خودشان را هم دوست ندارند
خانم دکتر بهرامی:ما میگوییم
آدم خودخواه خودش را هم دوست ندارد چون دوست داشتن خود را اینگونه تعریف میکنیم که فرد زمانی خودش را دوست
دارد که هرچیزی که برایش خوب است را میشناسد و دوست دارد، مثل اینکه میداند باید تغذیه مناسب داشته
باشد، ورزش کند و… تا بدن سالم داشته و در نتیجه حالش خوب باشد، وقتی فردی خودش
را دوست داشته باشد میداند
که محیط سالم برای او خوب است و در نتیجه تمام آدمهای اطرافش را دوست دارد یعنی
به فکر همکارش و همسرش هم هست، بهطور
کلی میتوانیم
بگوییم کسی که خودش را دوست دارد در عمل همه آدمها را دوست دارد ولی فرد
خودخواه نهتنها
خودش را دوست ندارد بلکه اصولا کسی را دوست ندارد.