در پاسخ به این پرسشها باید گفت، درست است که پیمان شکنی، نقض یک طرفه ی تعهدات متقابل زناشویی است که برخی آسیبهای روانی را هم برای زوج موردِ خیانت واقع شده به همراه می آورد، اما این مطلب به آن معنا نیست که پیمان شکنی، پایان قطعی یک زندگی مشترک است. نگاهی بر دستاوردهای روانشناسی بالینی نشان می دهد که امروزه بسیاری از زوج درمانگران معتقدند که تقریباً دو سوم از زوجهایی که به دلیل پیمان شکنی دچار آسیب در ارتباط شده اند، می توانند با طی یک دوره درمان به بهبودی قابل قبولی دست یابند. البته اینکه آیا یک فردی که به اعتماد وی خیانت شده، بتواند بعد از پیمان شکنی همسر خود مجدداً به وی اعتماد کند و به زندگی مشترک با او ادامه دهد به عوامل بسیاری بستگی دارد مانند نظام ارزشهای فردی، توانایی وی در عفو و گذشت، و اینکه آیا فردی که مرتکب پیمان شکنی شده است، واقعاً خواستار جلب اعتماد مجدد همسر خود می باشد یا خیر. در این راستا راهکارهای درمانی مختلفی نیز شناخته شده و به کار گرفته می شوند که از جمله معروفترین آنها، گذشت درمانی و درمان شناختی رفتاری (CBT) می باشد.
از طرف دیگر، زوجی که در گذشته مرتکب خیانت شده و در حال حاضر، تصمیم به تلاش برای از سرگیری یک ارتباط سالم و وفادارانه با همسر خود دارد، بایستی متوجه این مسئله باشد که عمده ترین آسیبی که در این قبیل موارد به همسر وارد می شود، کاهش شدید اعتماد او است. بدیهی است، زمانی که فردی اعتمادش را نسبت به کسی از دست می دهد، جلب مجدد اعتماد وی مشکل نه، بلکه بسیار مشکل می شود اما مسلماً غیر ممکن نمی شود. بنابراین همسرانی که از پیمان شکنی خود پشیمان می شوند می توانند با بهره گیری از راهنمایی متخصصان و استفاده از برخی راهکارها برای بازسازی اعتماد از دست رفته همسرشان نسبت به خود، تلاش نمایند.
بازسازی اعتماد، تنها جلب اعتماد همسر به شیوه ی کلامی و یا رفتاری نیست، بلکه علاوه بر اینها موارد شامل جلب اعتماد عاطفی آنهاست که معمولاً دشوارترین بخش بازسازی اعتماد است.
منبع: سایت روانشناسی