1 ـ اگر شما رابطهای دارید که بیشتر از آنچه عشق میورزند ابراز علاقه میکنید و عشقتان را نشان میدهید عشقی ناپایدار خواهید داشت در این صورت هنگامی که فقط یکی از زوجها از لحاظ روحی تعقیبکننده و دیگری تعقیبشونده باشند عشق سالم نیست و از تعادل خارج شده و محکوم به شکست است.
2 ـ اگر رابطهای دارید که در آن بیش از آنچه شما عشق میورزید به شما عشق بورزند در چنین صورتی چون شما قلبتان را کاملا در اختیار طرف مقابل نگذاشتهاید هیچوقت احساس رضایت کامل نخواهید کرد.
3 ـ اگر شیفته تواناییهای همسر یا نامزد خود هستید در چنین صورتی شما به خاطر خود همسرتان به او عشق نمیورزید و فقط تواناییهای اوست که شما را مشتاق کرده و اگر آن تواناییها از او گرفته شود یا از بین برود عشق هم نابوی میشود.
4 ـ وقتی که فکر میکنید فرشته نجات همسر یا نامزد خود هستید در چنین صورتی شما به طرف مقابلتان احساس ترحم میکنید و عشق را عوضی گرفتهاید. اجبار در نجات کسی عشق نیست.
5 ـ اگر به نامزد یا همسرتان به چشم الگو نگاه میکنید در چنین صورتی شما همیشه خود را در مقامی پایینتر احساس میکنید و هرگونه اختیار و حس قدرت را از خود سلب کردهاید که این آفت عشق است.
6 ـ اگر رابطهای دارید که به خاطر دلایل فرامتنی عاشق همسر یا نامزدتان شدهاید در چنین صورتی باید از خود یک سوال مهم بپرسید که اگر او چنین خصوصیتی را نداشت باز هم برایم جذابیتی داشت؟
7 ـ اگر رابطهای دارید که طرف مقابلتان از نظر احساسی کاملا در اختیار شما نیست در چنین صورتی شما به صورت کامل مال او نیستید و او هم مال شما نیست هر دوی شما درگیری عاطفی دیگری دارید.
8 ـ اگر همسر یا نامزدتان را به عنوان عکسالعملی در قبال همسر قبلیتان انتخاب کردهاید در چنین صورتی لازم نیست که دلیل خاصی بیاوریم چون کارتان از پایه غلط است و فقط شانس تعیینکننده است که در چنین مواقعی هیچوقت با شما یار نیست.
9 ـ در مواقعی که همسر یا نامزدتان را از روی عصبانیت و فرار و سرپیچی انتخاب میکنید در این صورت هم خیلی لازم به دلیل آوردن نیست چون شما شناخت، علاقه و تفاهم را فدای چیزهای دیگری کردهاید که به زودی با حل شدن آنها مشکلات دیگری سراغتان میآید.
10 ـ اگر فقط در یک مورد مهم با همسرتان تفاهم دارید در چنین صورتی شما کاملا اشتباه کردهاید چون یک رابطه قوی و عاشقانه ندارید و موردی که خیلی برایتان اهمیت داشته را فدای همه چیز کردهاید.