درحقیقت باید گفت که خرافهپرستی، درست همزمان
با شناخت بشر از خودش آغاز شد. از همان زمانی که انسان مصمم شد تا به روشی، حتی
اگر شده با کمک گرفتن از ابزار، از اتفاقها و حوادث آینده باخبر شود، البته با این توجیه که شاید
بتواند از اتفاقهای
ناگوار جلوگیری کند. درحقیقت انسان اولیه دنبال راهی بود که با کمک آن، بتواند بر
ترسهایش
غلبه کند و بهنوعی،
بهاحساس
امنیت برسد.
خرافات از کجا ناشی میشوند
بخش گستردهای
از خرافات جنبه فردی ندارند، بلکه از طریق اجتماع و به عنوان میراث اجتماعی به ما
میرسند؛
این خرافهها
معمولا بههمان
صورت حاضر و آماده، مورد قبول قرار میگیرند!
درحقیقت، بشر ابتدایی چون نمیتوانسته
بین قوانین طبیعی و قوانین اجتماعی که از عملکرد زندگی اجتماعی انسانها ناشی میشده، تفاوتی قائل شود، قوانین
اجتماعی را هم با همان چوب میرانده؛
یعنی آنها
را هم ثابت و بدون تغییر میدانسته
است که درنتیجه، برای غلبه بر آنها، به ابزارهای نفرین، جادو و… پناه می برده
است. درحقیقت بررسیهای
اجتماعی و فرهنگی پیدایش خرافات، نشان میدهد که برخلاف تصور امروزی، خرافات نهتنها موضوعی غیرطبیعی و عجیب
نبوده، بلکه با روشهای
ابتدایی اندیشیدن و احساس کردن، پاسخ خارجی نیز داشته است…
اما اینکه
برخی هنوز تمایل دارند با وجود گسترش علم و آگاهی بازهم به این پاسخها پناه ببرند، خرافه را به
باوری عجیب و غیرعادی تبدیل کرده است.
وقتی امکان کنترل محیط کمتر
میشود، گرایش
به خرافات بیشتر میشود.
به طور کلی از دیدگاه اجتماعی،خرافه یک پدیده روحی و اجتماعی است که از هزاران سال
پیش تا امروز در ذهن بشر آنچنان
نفوذ کرده که حتی طرز تفکر او را هم تحت تاثیر خود درآورده است.