دوره بارداری، یکی از حساسترین مراحل زندگی یک زن است. مرحلهای که درآن یک زن قدم به قدم به
نه ماه مراقبت بیوقفه
از کودک و مهمان تازهوارد
خویش مشغول است.
اهمیت ابعاد روانشناختی
و حالات هیجانی موثر دراین دوران که میتواند رشد فیزیکی و روانی جنین را در طول ماههای بارداری و حتی بعد از تولد
تحت تاثیر قرار دهد، سبب شده است حالات روانی
مادر باردار یکی از مهمترین
مباحث روز مراکز علمی و روانشناختی
باشد. زنان باردار، در این دوان دچار تغییرات روانشناختی میشوند. نگرش آنان درمورد بارداری
بازتاب باورهای عمیق آنان درمورد تمامی جنبههای بچهدار شدن است. زنانی که از لحاظ
روانی سالم هستند؛ اغلب بارداری را وسیلهای برای خودشکوفایی میدانند. بسیاری از زنان اظهار میکنند حامله شدن نیازی بنیادی را
برآورده میکند.
درسایرزنان، بارداری سبب میشود،
تردید درمورد زنانگی خویش را کاهش دهند یا مطمئن شوند که میتوانند در بنیادیترین شکل به عنوان یک زن عمل کنند. برخی نیز نگرش منفی درمورد بارداری دارند؛ این افراد از
تولد کودک میترسند
یا در مورد وظیفه مادری احساس بیکفایتی
میکنند.
یکی از اولین اموری که باید در رابطه با استرسهای این دوران مورد توجه قرار
بگیرد، هویت مستقل مادر است، زنان در مراحل اولیه رشد خود باید جدایی از مادر را
تجربه کنند و هویت مستقلی داشته باشند؛ این تجربه بعداً برموفقیت آنها در مادر
بودن اثرگذار است. اگر مادر الگوی ضعیفی باشد، احساس فرزند در مورد کفایت خود در
مادر بودن، ممکن است مختل شود و پیش و بعد از تولد کودک احساس کمبود اعتمادبه نفس کند. تخیلات و ترسهای
ناخودآگاه زنان در اوایل
بارداری اغلب حول محور اندیشه شباهت با مادرشان است. دلبستگی روانشناختی به کودک از دوران جنینی
و زندگی داخل رحمی آغاز میشود و با شروع 3 ماهه دوم
اکثرزنان تصویر ذهنی از کودکشان دارند. حتی پیش از تولد، جنین موجود مجزایی میشود که دارای شخصیتی مختص به
خود است تا جایی که بسیاری از مادران با جنین خود صحبت میکنند. شواهد اخیر حاکی است که
گفتوگوی هیجانی با جنین نه تنها با
پیوند اولیه مادر – نوزاد ارتباط دارد
بلکه با کوششهای
مادر برای داشتن یک بارداری سالم و مثلا از طریق
کنارگذاشتن سیگار و کافئین مرتبط است. بادرنظرگرفتن احساسات یکزن برای مادری، باید به نظرات و
احساسات باقی اعضای خانواده نیز نگاهی دقیق و
موشکافانه داشت. به عنوان مثال مادر و پدر بعد از این باید درنقشهای جنسیتی خود به عنوان یک زوج
و یک فرد تجدیدنظر کنند. آنها نیازمند سازگاری مجدد درروابط با دوستان و بستگان
خود هستند و باید با مسئولیتهای
جدیدی نظیر مراقبت از یکدیگر
و برآورده کردن نیازهای نوزاد جدید و کودک درحال رشد، کنار بیایند. هم پدرو هم مادر ممکن است درمورد کفایت خود به عنوان پدر
یا مادر احساس اضطراب کنند؛ یک یا هردو والد ممکن است آگاهانه یا ناخودآگاه در
مورد ورود کودک به خانواده و اثر آن برروابط دونفره خود مردد باشند. بنابراین
شناسایی و مقابله با این افکار بسیار مهم است.