برای افرادیکه از لحاظ بالینی افسرده هستند، برقراری ارتباط با دیگران
دشوار خواهد بود. افسردگی بالینی معمولاً بعد از طلاق تشخیص داده میشود که فرد درواقع
در معرض ابتلا به آن بوده است. چنین عوامل روانشناختی دقیقاً با طلاق مرتبط است. اما،
واکنش احساسی مورد انتظار به طلاق، که فقدانی شدید می باشد، اندوه است. ناراحت و افسرده
بودن بسیار متداول است. بعضی از احساسات مرتبط با اندوه عبارتند از: عصبانیت، انکار،
احساس گناه یا خجالت، درد و ناراحتی.
اگر بخواهیم به سوال برگردیم، باید بگویم که خیلی مهم است ببینید که چه
چیزی را از دست دادهاید. اگر طلاق گرفتهاید، چیزهای زیادی هست که بخواهید بخاطر آن
احساس افسردگی کنید. ممکن است متوجه شوید که ارتباط جنسی خودتان را از دست دادهاید،
مجبورید به تنهایی غذا بخورید، پول کمتری دارید، و آن حسی که یک نفر هست که پایان روز
کنار او بنشینید و وقت بگذرانید را از دست دادهاید. همه این چیزها موجب آن احساس فقدان
و اندوه میشود. همچنین ممکن است بخاطر اینکه چطور این احساسات واقعی ناشی از طلاق
با آنچه شما قبل از طلاق تصور میکردید متفاوت است احساس ناامیدی کنید. بعنوان مثال،
ممکن است قبل از طلاق تصور کرده باشید که وقتی مجرد شوید، میتوانید ارتباطات جنسی
بیشتری داشته باشید درحالیکه بعد از طلاق متوجه شدهاید که برای برقراری ارتباط جنسی
میبایست شریک جنسی مطمئن داشته باشید.
اگر بخواهیم موضوع را در سطحی عمیقتر بررسی کنیم، ممکن است فقدانهای
دیگری را نیز احساس کنید. بعد از سالها ازدواج، ممکن است درمورد خودتان و اینکه واقعاً
که هستید دچار عدم قطعیت شوید. وقتی برای سالها زندگی احساسی خودتان را براساس اینکه
در یک رابطه صمیمی با یک نفر هستید، سازماندهی
میکنید، ممکن است بعد از طلاق متوجه شوید که هویت مرکزی شما از بین رفته است. مثل
این میماند که بخشی از وجودتان گم شده است و نمیدانید چطور باید احساساتتان را کنترل
کنید. بااینکه این بینهایت ترسناک و دردناک است، اما فرصتی هم پدید میآورد که بخشهایی
از خودتان را کشف کنید که دیرزمانی است غیرفعال بودهاند و دوباره به هدفهای خود و
هویت فردیتان فکر کنید.
دچار بحران اخلاقی شدن بعد از طلاق نیز مسئلهای عادی است. زیرا به باورهای
خود درمورد اینکه چه تیپ افرادی طلاق میگیرند میپردازید. اینکه بقیه درمورد شما چه
فکری خواهند کرد؟ یا مهمتر اینکه خودتان درمورد خودتان چه فکر خواهید کرد؟ ممکن است
همیشه باور داشتهاید که کسانیکه طلاق میگیرند به خوبی کسانیکه در زندگی زناشویی
خود میمانند نیستند یا حداقل به اندازه آنها قوی نیستند. حالا میفهمید که دربرابر
خطرات متداول برای انسانها مصون نیستید. اما درک این مسئله ممکن است حستان به اینکه
موفق یا اخلاقمدار بودهاید یا خیر را بر هم بزند و همین موجب بروز افسردگی شود چون
فکر میکنید که به اندازهای که باید خوب نبودهاید. کمکم متوجه میشوید که حس دلسوزی
بیشتری نسبت به سایرین (و خودتان) دارید و با درک و آزادی بیشتری به دیگران محبت میکنید.
در آخر متوجه خواهید که اعتمادبهنفستان کمی خدشهدار شده است. همه آدمها
دوست دارند تصور کنند که میتوانند از پس مشکلات سخت برآیند اما گاهیاوقات میبینند
که سختهای یک ازدواج ناشاد خستهشان کرده است. فقط به این دلیل که این اتفاق بد و
ناراحتکننده رخ داده است به این معنی نیست که نباید اعتمادبهنفس داشته باشید. اینکه
قبلاً اشتباه کرده باشید اهمیتی ندارد، مهم این است که از آن اشتباهات درس بگیرید و
احساس اعتمادبهنفس قویتری براساس تجربیات و تواناییهای جدید خود به دست آورید.
منبع: سایت مردمان