اختلالات خوردن، دستهای از اختلالات
روانشناختی است که در آنها به نوعی مساله خوردن مطرح میشود؛ زیادخوردن، کمخوردن،
کنترلنکردن و…. اما در اصل مشکل اصلی خوردن نیست. در کنار منشأ زیستی و ژنتیکی به
نظر میرسد مسأله اصلی درباره مشکلات خوردن، احتمالا موضوعات زیربناییتری مثل نارضایتی
از خود است که باید به بررسی علل و منشأ آن پرداخت. مشکل در ارتباط با افراد مهم زندگی،
انتظارات کمالگرایانه آنها و حالا خود فرد و بسیاری فرضیههای دیگر ازجمله این احتمالات
هستند. درمان اختلالهای خوردن در موارد شدید بسیار دشوار است و میزان بازگشت علائم
بیماری بالاست، اما در دوره بسیار طولانی، بهبودی امکانپذیر است. طیفی از روشهای
درمانی برحسب سببشناسی برای این بیماران به کار میرود که عبارتند از:
دارو درمانی: معمولا برخی داروها ازجمله
داروهای ضدافسردگی در درمان بیماران مبتلا به اختلالات خوردن مفید تشخیص داده شده است.
به نظر میرسد داروهای ضدافسردگی، خلق بیماران را بهبود میبخشد، حساسیت آنها را به
شکل و وزن بدن کاهش میدهد و موجب تعدیل مشکلات خوردن خواهد شد.
درمانشناختی ـ رفتاری: در این درمان
بیشتر روی عقاید غیرواقعی و تحریفشدهای که در ذهن بیمار نقش بسته است تمرکز میشود.
این عقاید بیشتر حول محور وزن، غذا و همچنین خود فرد میگردد (عقاید نادرستی از قبیل
این که در صورتی که لاغر نشوم، افراد مرا طرد خواهند کرد).
خانواده درمانی: درباره نوجوانان مبتلا
به بیاشتهایی عصبی، اکنون خانوادهدرمانی، به میزان بسیاری مورد استفاده قرار میگیرد.
در خانوادهدرمانی، درمانگر با والدین کار میکند تا آنها کمک کنند بیمار دوباره خوردن
را آغاز کند. درمانگر وعدههای غذای خانواده را مشاهده و والدین را ترغیب میکند درباره
خوردن فرزندشان به صورت یک تیم عمل کنند. بعد از این که بیمار افزایش وزن را آغاز
کرد، به سایر مسائل و مشکلات خانواده پرداخته میشود و در نهایت درمانگر به بیمار کمک
میکند روابط مستقلتر و سالمتری را با پدر و مادرش برقرار کند.
منبع:jamejamonline.ir