1 ـ وراثت و عوامل زیستی: گرایش مبتلا شدن به اختلال خوردن در خانوادههای این افراد جریان دارد. خویشاوندان تنی افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی یا پرخوری عصبی، خودشان به میزان بالایی دچار این اختلال هستند. همچنین وجود بینظمی در نوعی انتقالدهنده عصبی به نام سروتونین که اشتها و رفتار تغذیه را تنظیم میکند، در بروز این اختلال نقش دارد.
2ـ تأثیرات همسالان و رسانههای گروهی: تحقیقات نشان میدهد فشارهای اجتماعی و معیارهایی که برای لاغری از طرف جامعه، گروه همسالان و همچنین رسانههای گروهی بر افراد اعمال میشود، نقش مهمی در بروز این اختلال دارد.
3ـ خانواده: انعطافناپذیری، محافظت بیش از حد والدین، کمالگرایی، کنترل افراطی و اختلاف زناشویی بین والدین، نمونههایی از رفتارهای نابهنجار رایج در خانوادههای افراد مبتلا به این مشکلات است. به علاوه، بسیاری از والدین بیماران مبتلا به اختلالهای خوردن در رابطه با رژیم گرفتن، تأکید بیش از اندازه بر لاغری و ظاهر جسمانی خوب دارند.
4 ـ عوامل فردی: به همان میزان که فرد لاغر بودن را معیار جذاب، محبوب و شاد بودن بداند، احساس بسیار بدی از اضافه وزن خود دارد و در نتیجه سعی در کاهش وزن خواهد کرد. یکی دیگر از عوامل فردی دخیل در اختلال خوردن، نارضایتی از بدن است. به زبان سادهتر، اگر آن طور که به نظر میرسیم را دوست نداشته باشیم، در این صورت احساس بدی درباره خودمان خواهیم داشت و سعی میکنیم وزن خود را پایین بیاوریم تا بهتر به نظر برسیم. از نظر تئوریهای عمیق روانشناختی، این نارضایتی از خود (که معمولا فقط هم درباره وزن نیست و این افراد در سایر بخشهای خود نیز احساس نارضایتی دارند)، نشانه احساس یک خلأ درونی توسط آنهاست که به نوعی فرد، به واسطه خوردن یا اشتغال ذهنی با خوردن و مقاومت در برابر خوردن، سعی در پر کردن آن خلأ دارد. کمالگرایی (نیاز به این که اوضاع بیعیب و نقص باشد) عامل خطر مهم دیگری در بروز این اختلال است و افراد کمالگرا، معیارهای سرسختانه و دقیقی برای لاغری خود دارند که باید براساس آن عمل کنند.
منبع:jamejamonline.ir