غریزۀ جنسی غریزه ای است نیرومند که در نهاد هر بشری قرار داده شده است. این
غریزه تنها برای لذت بردن نیست بلکه برای تولید نسل و بقاء نوع بشر است. هردختر و
پسری که به «حد بلوغ» و رشد رسیده باشد، یک کشش باطنی نسبت به جنس مخالف، در خود
احساس می کند و این کشش و جاذبۀ نامرئی، با گذشت زمان و بارور شدن قوای جوانی، به
تدریج شدید میشود تا آنجا که به صورت «خواسته ای حتمی و ضروری» خودنمایی می کند.
نیرومندی این غریزه باعث شده است که «فروید» به اشتباه بگوید تمام غرایز به
غریزۀ جنسی باز می گردد، حتی مکیدن طفل از پستان مادر.
اشباع کردن و فرو نشاندن این تمایل فطری، یکی از خواسته های حتمی و ضروری
زندگی است. و باید دید از چه راهی باید این غریزه را اشباع کرد؟ تنها راهی که
بتواند جوابگوی تمام خواسته های جنسی مرد و زن پاسخ مثبت بدهد و روح پرالتهاب جوان
را کاملاً معتدل و آرام سازد.
این سکون و آرامش را کسی خوب درک می کند که رنج تنهایی و نابسامانی مجرد زیستن
را چشیده باشد و یا از نظر روانی از روح پراضطراب و پریشان حال جوان مجرد کاملاً
آگاه باشد و بببیند و لمس کند، که دراین اجتماع بشری، جوانان مجرد چه نیروها
واستعدادهای با ارزشی را بر اثر نداشتن آرامش جنسی به رایگان از دست می دهند، و
همین امر باعث می شود که شیرین ترین ایام عمر در کامشان تلخترین دوران زندگی به
شمار آید. به راستی این تعبیر لطیف قرآن کریم، که داشتن همسر موجب آرامش روح می شود،
وقتی بیشتر جلوه می کند که انسان از حالات پرهیجان نسل مجرد امروز درست آگاه باشد
و بداند که آنها در چه ناکامی ها و ناآرامی های فکری به سر می برند و نیاز آنان
به چنین آرامشی تا چه حد است.