مزایای تک فرزندی
کودک تک فرزند به طور کامل مورد توجه و علاقه والدین است. این عامل سبب میشود کودک احساس کند شخصی مهم است. مزایای بزرگ شدن در خانوادههای تک فرزند چنان است که کودک میگوید من دوست دارم تنها فرزند خانواده باشم، هیچ رقیبی نداشته باشم و کسی حسادت مرا تحریک نکند. نیاز نباشد با کسی دعوا کنم تا بتوانم وسیلهای را که دوست دارم، تصاحب کنم. کودکانی که در خانواده تک فرزند زندگی میکنند احساس امنیت و اعتمادبهنفس زیادی دارند.
عامل دیگری که در زندگی کودک مؤثر است، حضور در خانوادهای است که فقط شامل افراد بالغ است. این کودکان پیش از زمان معمول سخن گفتن را آغاز میکنند و روحیه اجتماعی نیرومندتری دارند. آنان از والدین خود تقلید و همچون بزرگسالان رفتار میکنند، به گونهای که تحسین و تعجب دیگران را برمی انگیزند.
کودکانِ خانوادههای تک فرزند معمولاً بلوغ زودرس دارند .بلوغ اجتماعی این کودکان نیز ممکن است به حال آنان مفید باشد. آنها زودتر از دیگر کودکان با مسائلی مواجه میشوند که برخورد با آنها در سنین بالاتر ناگزیر است. مسائل و دیدگاههای خود را به راحتی بیان میکنند و قادرند به والدین خود کمک کنند. آنها زودتر از دیگر کودکان به فعالیت اقتصادی مشغول میشوند و از کار کردن خجالت نمیکشند. این کودکان با آمادگی و تجربه زیاد به سن بلوغ پا میگذارند
معایب تک فرزندی
یکی از معایب تک فرزند بودن، تأثیر آن بر مراحل رشد کودک است. این کودکان کسی را ندارند تا با او رقابت یا بازی و دعوا کنند. آنها دوست و همدمی در منزل ندارند، بنابراین برخی از احساسات را تجربه نمیکنند و فرصتی برای کنترل و مدیریت آنها نخواهند داشت. بلوغ روحی و روانی، پدیدهای کاملاً ارثی نیست بلکه اکتسابی است. این بلوغ مواردی همچون شناخت خود، میزان واقعبینی و انتخاب مؤثر را شامل میشود و بهراحتی به دست نمیآید، بلکه به تجربههایی سخت و طاقتفرسا نیاز دارد. کودکی که تک فرزند خانواده است کمتر با مشکلات مواجه میشود و در معرض تجربه کردن شکست، ناکامی، رانده شدن و… قرار نمیگیرد و شرایطی را که لازمه بلوغ روحی، روانی است، تجربه نمیکند.
اگر والدین، مراقبتی افراطی از تک فرزند خود به عمل آورند و او را به فردی ضعیف و کمتحمل تبدیل کنند، فرزندشان از دیگران نیز انتظار خواهد داشت با او چنین رفتاری داشته باشند که این موضوع ناتوانی او را شدت خواهد بخشید .اگر والدین اجازه ندهند فرزندشان با احساسات سخت و ناراحتکننده روبهرو شوند یا امکان آشکار کردن این نوع احساسات را برای او فراهم نکنند، تحمل وی را برابر این نوع احساسات ضعیف خواهند کرد.
تمایل والدین به حمایت از تنها فرزندشان، مانع از آن میشود که فرزندشان عواقب اشتباهات خود را بیازماید و مسوولیت عمل خود را بپذیرد. آنها هیچگاه در مقام انتقاد از فرزندشان بر نمیآیند، با او مخالفت نمیکنند و همواره تسلیم خواستههای او میشوند تا از این طریق مانع ناراحت شدن او شوند. این والدین میگویند: فرزندمان هم مثل ما دوست ندارد ناراحت شود؛ بنابراین با هم معامله میکنیم تا هیچ یک از ما آزار نبیند.
حمایت بیش از حد این والدین، فرزند را با روحیه حساس و ضعیف تربیت میکند. هرچه حمایت آنها از تنها فرزندشان بیشتر شود، قدرت و تحمل وی در رویارویی با مشکلات کاهش مییابد و از این رو بسیار شکننده و آسیبپذیر میشوند. در چنین روابط حساس و پر اضطرابی است که تک فرزند از آزمودن احساساتی که در روابط بین خواهر و برادر شکل میگیرد، محروم میماند. مسابقه برای چیرگی یافتن بر دیگران، رقابت با خواهر یا برادر در جلب رضایت والدین، مسخره کردن دیگران برای تحقیر آنها، توهین به دیگران برای اثبات برتری خود، درگیری برای کسب حقتقدم و بهرهمندی بیشتر از مزایا، درد دل کردن با خواهر یا برادر، مشاجره درباره اختلاف و تبعیضی که بین او و خواهر یا برادرش وجود دارد، درگیری با خواهر یا برادر برای تسکین فشارهای روحی، دفاع از منافع شخصی در ارتباط با دیگران.
در خانوادههای تک فرزند، والدین و فرزندان هر دو احساس میکنند نیاز شدیدی به یکدیگر دارند. پس ناگزیر به مراعات یکدیگر هستند، ولی خانوادههای چند فرزندی چنین نیستند، دعواهای مکرر، جریحهدار شدن احساسات و عصبانیت در خانوادههای چند فرزندی رایج است و کودکان معمولاً برای کنترل این احساسات راهی مناسب مییابند و بار دیگر با هم بازی میکنند.
● خلق و خوی تک فرزندان
تک فرزندها نمیتوانند ناامیدیها و فشارهای روحی را تحمل کنند. چنانچه توهینی به آنها شود، بی آن که قصد و غرضی در کار باشد این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه نیتی خاص تفسیر میکنند. چنانچه از مسئلهای رنجیده خاطر شوند این حالت را تا مدتهای مدید در درون خود زنده نگاه میدارند. آنها فقط به برقراری روابطی علاقهمندند که دربرگیرنده منافع آنان باشد و احساساتشان را نیز جریحهدار نکند. آنها ممکن است ناراحتیهای خود را برای دیگران بیان نکنند و فردی درونگرا شوند. ممکن است تبحر لازم را نداشته باشند تا بتوانند دعواهای خود را با دیگران به گونهای مدیریت کنند که در نهایت هر دو طرف راضی شوند.
اگرچه کودکان تک فرزند اجتماعیتر از دیگر کودکان به نظر میرسند و اعتمادبهنفس بیشتری در برقراری ارتباط با بزرگسالان دارند، اما بهدلیل احساسات ناپخته خود ممکن است از همبازیهای خود خجالت بکشند و ترجیح دهند با کودکان بزرگتر از خود دوست شوند.
● جلوگیری از منزوی شدن تک فرزندان
والدین باید به فرزند خود کمک کنند تا او بتواند با کودکان همسن و سالش بازی کند. مدرسه یکی از مکانهایی است که چنین فرصتی را در اختیار کودکان قرار میدهد، ولی کافی نیست و باید فرصتهای دیگری را نیز مهیا کرد تا کودک بتواند با دوستان همسن و سالش ارتباط برقرار و به بلوغ و عاقلانه شدن احساسات خود کمک کند. مهدکودک و آمادگی، مکانی است که در آن کودک میتواند احساسات نابهنجار را در بازی با کودکان همسن و سال خود تجربه کند .دعوت دوستان به منزل و رفتن به منزل دوستان یا داشتن همبازیهایی در همسایگی، از دیگر فرصتهای مناسب است.
هنگامی که کودکان مشغول بازی با دوستان هم سن خود هستند، ممکن است به رفتارهایی چون مشارکت و مصالحه نکردن، ناتوانی در صحبت یا بحث کردن با دیگران برای دفاع از حقوق خود و… تمایل داشته باشند، پس والدین باید دراینباره با تک فرزند خود صحبت کنند. والدین در محیط خانواده میتوانند فرزند خود را تشویق کنند تا احساسات خود را به آنها بگویند. والدین باید خود نمونه این رفتار باشند. آنها همچنین باید به فرزند خود بیاموزند که از درگیری نگریزد و با صراحت و اطمینان با مشکلات و اختلافات روبهرو شود.
(منبع: مجله ی دی وان)