ژن ها چطور در ازدواج موفق یا غلط ما تاثیر دارند؟!

jalalvand
ازدواج بیش از هر رابطه انسانی دیگری طرفین را پایبند می کند. ازدواج یعنی قدم گذاشتن در کاری مشترک و کانونی است که برای تامین نیازهای اساسی زنان و مردان بنا نهاده شده است.

اگر افراد متاهل بدانند که تحت تاثیر پنج نیاز اساسی خود هستند و از ابتدای زندگی مشترک شان با هم برای ارضای این نیازها تلاش کنند، در بهبود روابط زناشویی آنها پیشرفت چشمگیری ایجاد خواهد شد. همه انسان ها برای تامین پنج نیاز اساسی، که در ژن های ما ریشه دارد، تلاش می کنند.

نیاز به بقا:امروزه بسیار به ندرت کسی به دلیل گرسنگی یا نداشتن سرپناه جان خود را از دست می دهد و معمولا اکثر مردم با تلاش مختصری بقایشان تضمین می شود.

در ازدواج میزان نیاز افراد مختلف به بقا براساس برنامه ژنتیکی آنها متفاوت است و معمولا این تفاوت زمانی خود را نشان خواهد داد که یکی از طرفین بیش از دیگری مقتصدانه عمل می کند.

این گفته حکیمانه که می گوید: «ثروت خوشبختی نمی آورد، ولی فقر بدبختی می آورد» اهمیت ارضای این نیاز را در زندگی نشان می دهد. پس نشانه تفاوت در نیاز به بقاء اختلاف بر سر مسائل اقتصادی در ازدواج است.

نیاز به عشق و احساس تعلق: پس از ازدواج زنان شاید به دلیل نقش شان به عنوان مادر، نسبت به مردان، احساس نیاز بیشتری به عشق و احساس تعلق دارند. مردان به دلیل نیاز کمترشان به محبت، برایشان دشوار است که این اساس نیاز بالای زنان به ابراز محبت و دریافت آن را درک کنند، درنتیجه زنان خود را با مردانی در ارتباط می بینند که به اندازه انتظارشان به آنها ابراز علاقه نمی کنند. البته نیاز کمتر مردان به محبت مانع از یادگیری ابراز عشق و محبت در آنها نیست.

ژن ها برای هر نیاز، سطح فشاری را در اختیار ما قرار می دهند، اما ما را در چارچوب خود محدود نمی کنند. اگر خانمی بعد از ازدواج به لحاظ ژنتیکی بیشتر از شوهرش به محبت نیاز دارد، دو راه پیش رو دارد: می تواند دم نزند و به احساس ناکامی خود ادامه دهد و با سرزنش و غرغر جذابیت کمتری از خود نشان دهد یا اینکه تلاش کند و به همسرش شیوه های گوناگون محبت کردن را بیاموزد.

نیاز به قدرت: برخلاف سایر نیازها، نیاز به قدرت ویژه انسان است. پس از ازدواج نیاز به قدرتی که در ما وجود دارد، اجازه نمی دهد در روابطمان، مخصوصا در زندگی زناشویی، جایگاه قدرت پایینی داشته باشیم.

ناتوانی هریک از زوجین در ارضای نیاز به قدرت خود، مانع اصلی رسیدن به یک زناشویی توأم با رضایتمندی است. درچنین شرایطی عشق و محبت پایدار نمی تواند ریشه بدواند. معمولا اگر مورد احترام واقع شویم، نیاز به قدرت در ما ارضا می شود و حداقل احترامی که در زناشویی نیاز داریم این است که همسرمان به حرف های ما گوش دهد.

قدرت برابر، مستلزم گوش سپردن  وتوجه نشان دادن به طرف مقابل است. اگر این احترام را دریافت نکنیم، برای به دست آوردن آن فعالانه یا منفعلانه به کشمکش با همسرمان می پردازیم.

نیاز به آزادی: آزادی گرایش به انجام دادن کارهای مورد علاقه مان است. ماهیت ازدواج، از دست دادن آزادی های شخصی است. این یک قانون است که افراد با نیاز کمتر به آزادی، نسبت به افرادی که آزادی های بیشتری می طلبند و تمایل دارند تنها باشند، زندگی مشترک رضایتمندانه تری دارند.

اکثر عصبانیت هایی که در زندگی مشترک نمایان می شود بدین علت است که یکی از زوجین، غالبا مرد، احساس می کند که بیش از حد محدود شده است. گفت و گو کردن تنها راه حل نیاز به آزادی است. گفت و گو در این باره شاید دشوارترین گفت و گو میان زوجین باشد، از این رو بهتر است پیش از ازدواج میزان نیاز هریک از طرفین به آزادی درنظر گرفته شود.

نیاز به تفریح: یکی از کارهای اساسی وعملی که همسران پس از ازدواج می توانند برای بهبود زندگی شان انجام دهند، این است که در کنار یکدیگر بیشتر خوش بگذرانند. خوش گذراندن لزوما مستلزم داشتن رابطه جنسی، پول، تلاش زیاد یا سلامتی کامل نیست؛ فقط لازم است همان کارهایی را انجام دهند که قبل از ازدواج یا در ابتدای ازدواجشان چندین بار انجام داده اند.

همچنین می توانند برای شادی بیشتر خود فعالیت های جدیدی پیدا کنند. تفریح به عنوان نیازی ژنتیکی به راحتی قابل تامین است، اما تقریبا تمام زوج هایی که رابطه ناموفقی دارند از آن غفلت کرده اند.

منبع: مجله پزشک شهر

لینک مرتبط: پنج توصیه برای ازدواج موفق

رازهای یک ازدواج موفق

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ