جنینهایی که قرار است در سیسمونیهای چند صدمیلیونی بخوابند، بغلتند، زندگی کنند و تولدهای شاهانه بگیرند و در دنیای بچگیشان فخر لباس و وسایل آنچنانیشان را به هم بفروشند. تجملگرایی واژه سختی است اما سختتر از آن بلایی است که قرار است بر سر نسلی بیاید که باید در چنین افکاری دست و پا بزنند.
تجملگرایی یعنی تمایل و گرایش به آراسته شدن و تجملات. به نظر میرسد این گرایش در جامعه فعلی ما چه در سطح خانوادهها و چه در سطوح بالاتر رو به افزایش و آثار منفی آن در تمام سطوح قابللمس است.
تجمل گرایی یک ارزش فرهنگی؟!
اینکه چرا گرایش به تجملگرایی تا این حد افزایشیافته از جنبههای مختلف قابلبررسی است. بهخصوص که میدانیم فرهنگ سادهزیستی و قناعت در جامعه ما از دیرباز از نسلی به نسلی دیگر، هم توصیه میشده و هم بهعنوان یک ارزش فرهنگی شناخته میشده است.
شاید وجود فضای رقابت بین افراد جامعه است که به این موضوع دامن میزند. گویی آدمها با هم در حال مسابقه برای هرچه با شکوهتر کردن وسایل زندگیشان هستند. در چنین فضایی خیلی از افراد فکر میکند نباید از قافله عقب بمانند.
اینجا لازم است به یک نکته اشاره کنم، قدرت مالی و استقلال پولی تا جایی که فرد امکان تهیه وسایلی را که میخواهد و میتواند از آنها لذت ببرد، پیدا کند خواهد توانست در افزایش احساس رضایت و شادی فردی نقش داشته باشد.
اما تحقیقات نشان میدهد از سالهای ۱٩۶۰ تا ٢۰۱۰ با وجود اینکه میزان درآمد در اقشار خانواده کشورهای توسعهیافته بیشتر شد، تفاوتی در میزان رضایت از زندگی و احساس شادمانی آنها نداشته است یعنی پول تا جایی که نیازهای ما را برآورده کند، میتواند نقش موثری داشته باشد و بیش از آن در خوشبینانهترین حالت ممکن اثری بر ایجاد «حس خوب» در ما نخواهد داشت.
ویروس تجملگرایی در کودکان
نکته نگرانکننده در این بحث، ترویج تجملگرایی در کودکان و اصرار به آن از سوی والدین است، بدون آنکه متوجه باشند این فرهنگ چه آثار منفیای میتواند در آینده کودکانشان داشته باشد.
البته ریشههای این اتفاق هم با مطالبی که در بالا اشاره کردم، تا حدودی قابلتوجیه است؛ مثلا بچهها با همکلاسیهایشان در زمینههای غیردرسی مقایسه میشوند؛ یعنی مثلا ارزش شاگرد به نوع خودکار، دفتر، کیف یا کفش او میشود، نه میزان درس خواندنش.
بعضی میگویند چون فرزندم همه چیز من است، پس باید همه اموال و داراییام را خرج او کنم یا مدام نگرانند در تامین فرزندشان نقصی از خود نشان دهند یا اینکه باید کاملا در رفاه باشد.
یکی از مواردی که والدین به میزان زیادی از طریق آن، تجملگرایی برای فرزندانشان را توجیه میکنند این است: نکند «نه» گفتن من به خواستههایش، در آینده او را سرخورده کند و نتواند با اعتماد بهنفس کافی «گلیمش را از آب بکشد». حال آنکه اتفاقا دارند شرایط را به نحوی اداره میکنند که احتمال به وقوع پیوستن آن نگرانیها بیشتر شود.
فرزندی که در دوران رشدش هیچوقت با کمبود و کاستی مواجه نبوده یا هیچگاه برای درخواستی «نه» نشنیده یا تجملات و تعلقات مادی را عامل برتری خود نسبت به دیگران بداند، مسلما دوران رشد طبیعی را طی نخواهد کرد و زمانی که دیگر سیستم حمایتی خانواده به هر دلیلی در کار نباشد، خود را در جامعهای میبیند که در خیلی از موارد با محیط قبلیاش متفاوت است و این تناقض او را متضرر خواهد کرد.
لطفا ادامه مطلب را در چرا تجملات را وارد زندگی کودکان نکنیم؟! (قسمت دوم) بخوانید
منبع: هفته نامه سلامت
لینک مرتبط: از چه سنی باید کودک را تربیت کرد؟
پیدا کردن ورزشکار درون کودک-قسمت اول
پیدا کردن ورزشکار درون کودک-قسمت دوم