انسان شاد در جامعه محبوبیت بیشتری دارد و غالباً انسانها به سمتی گام برمیدارند که زندگی شادی داشته باشند اما هر طور که زندگی کنیم گاهی مجبوریم با غم و اندوه روبرو شویم. روی صحبت این انیمیشن بیشتر والدینی است که میخواهند فرزندانی تربیت کنند که بدون حس ناراحتی بزرگ شوند. «بیرون و درون» به سمت قلمرو عمیق روانشناسی گام برمیدارد، این باعث میشود که بچههای خردسال نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. داستان «بیرون و درون» در زندگی شخصی کارگردان و خالق این اثر یعنی پت دکتر به وقوع پیوسته بود. دکتر به یاد میآورد که تغییرات رفتاریاش زمانی که در کودکی به دانمارک برده شد، حال و روز وی را دگرگون کرد اما پسازاینکه سالها بعد، وضعیتی تقریباً مشابه را در دخترش نیز مشاهده کرد، تصمیم گرفت تا ایده عجیبوغریب و حساس «۵ احساس» انسان را در قالب یک انیمیشن به سینما بیاورد. او البته بهتنهایی به این عرصه رمزآلود ورود پیدا نکرد و گروهی از روانشناسان و مردمشناسان را نیز با خود همراه ساخت.
داچر کلتنر یکی از تاثیرگذارترین روانپزشکانی است که با گروه «درون و بیرون» است. کلتنر، استاد روانشناسی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا است و مدیریت آزمایشگاه تعامل اجتماعی برکلی را نیز بر عهده دارد.
«داچر» کرسی علمی انیمیشن «درون و برون» را بیش از سایرین بر نظرات معلم و مراد خویش پل اکمن یکی از چهرههای شناختهشده در روانشناسان و مردمشناسان استوار ساخت.
داستان انیمیشن «درون و بیرون» درباره رایلی دختر ۱۱ ساله و شادی است که به خاطر شرایط خانوادگی، مجبور میشود به همراه پدر و مادرش به شهر سان فرانسیسکو نقلمکان کند. رایلی در این شهر جدید نمیتواند خودش را با وضعیت تازه تطبیق دهد. ۵ احساس مهم ذهن او شامل خوشی، ناراحتی، خشم، ترس و انزجار قادر نیستند در موقعیت جدیدی که رایلی در آن قرار گرفته مدیریت همیشگیشان را بر ذهن او داشته باشند و دائما در حال کشمکش هستند.
«درون و بیرون» را میتوان خلاقانهترین اثر پیکسار در چند سال اخیر برشمرد که قطعاً خواهد توانست این شرکت را به روزهای اوج خودش بازگرداند. تماشای «درون و بیرون» علیرغم جذابیتهایی که برای کودکان دارد، برای بزرگسالان نیز توصیه میشود. «درون و بیرون» با زبانی ساده و طنز به عمق احساسات یک انسان میرود و از او میخواهد تا در لحظات مختلف زندگیاش، بهترین احساسی که میتواند داشته باشد را پرورش دهد که این احساس صرفاً قرار نیست تنها خوشحالی باشد.
جذابترین نکته انیمیشن که هسته اصلی داستان را هم تشکیل داده است، تقابل احساسات خام رایلی در مواجه با اتفاقات مختلفی است که در شهر جدید برایش رخ میدهد. این احساسات دیگر قادر به تعامل سازنده با یکدیگر نیستند و احساس «خوشی» مانند سابق نمیتواند بهترین و کارآمدترین احساس در میان دیگر احساسات رایلی باشد. در شرایط جدید، ترس، انزجار و ناراحتی مدیریت بیشتری را در ذهن رایلی در دست گرفتهاند و اما احساس خوشی که عادت به مدیریت ذهن رایلی دارد در برابر حس ترس و ناامیدی مقاومت میکند و نمیگذارد حس ترس کارش را انجام دهد. این کشمکش باعث میشود رایلی در موقع لزوم نتواند احساسی که لازم است را بروز دهد و این خودخوری و ناتوانی در ابراز حس ناراحتی و سرکوب ناامیدی او را تا مرز سقوط میکشاند تا اینکه ۵ حس درونی تصمیم میگیرند به حس ترس اجازه بروز دهند. وقتی حس ترس دست بکار میشود رایلی که در حال فرار از خانه است اخطار را دریافت میکند و به خودش میآید. رایلی به خانه بازمیگردد و در آغوش پدر و مادرش گریه میکند.
پت دکتر که سابقه ساخت بهترین انیمیشنهای تاریخ سینما از جمله« بالا» و «کمپانی هیولاها» را در کارنامه هنریاش دارد، همواره نگاه ویژهای به بخش دراماتیک و انسانی داستانهایش داشته و روابط عاطفی از جایگاه ویژهای در داستانهایش برخوردار بوده است.
«درون و بیرون» از دسته آثار پیکسار است که صرفاً برای جلب رضایت مخاطبین خردسالش ساخته نشده است. هدف فیلم تنها خنداندن مخاطب کم سن و سالش و روایتی ساده از آنچه که از یک انیمیشن معمولی انتظار میرود نیست. «درون و بیرون» به خوبی میتواند تلنگری باشد برای افراد بزرگسال به جهت تسلط بر احساساتشان و آنچه که در زندگی روزمرهشان میگذرد. پیامهای عاطفی فیلم مخصوصاً در یک سوم پایانی فیلم بیش از آنکه برای کودکان مفید و آموزنده باشد، میتواند یک کلاس درس اخلاقی برای والدینی باشد که شاید نسبت به روحیات فرزندانشان تابحال اینقدر عمیق فکر نکرده باشند.
در «درون و بیرون» خبری از شخصیتهای بد و خبیث نیست. این اغلب در فیلمهای جادهای دیده میشود، اما کمتر میتوان سراغ آنها را در انیمیشنها، که در آنها میل به تباین سیاه و سفید خواستههای خاصی را از فیلمنامهنویس طلب میکنند، گرفت. با این حال، داستان فیلم درباره شکست دادن شخصیت بد داستان نیست، بلکه درباره عدهای موجود ناهمگون است که سعی میکنند دوباره به تعادل برسند.
هیچ استودیوی انیمیشنسازی آمریکایی به اندازه پیکسار در خلق فیلمهایی که در چندین سطح کار میکنند موفق نبوده است. از همان ابتدای کار، عوامل این استودیو به روایت داستانهایی که به یک اندازه مربوط به کودکان و بزرگسالان بودند علاقه داشتهاند.
منبع: سپید