با این حال همیشه شباهت مناسب نیست؛ مثلا دو نفر که از لحاظ ویژگیهای شخصیتی هر دو خودشیفته هستند و طرحوارههای استحقاق دارند، در زندگی با هم مشکلهای زیادی خواهند داشت چون هر دو دنبال اثبات برتری خود، بیتوجهی به احساس دیگری و تلاش برای کنترل فرد مقابل هستند بنابراین، این نوع شباهتها مشکلساز خواهد بود چون دو پادشاه در یک اقلیم نمیگنجد.
در مقابل، بر اساس نظریه مکملیت، بهتر است افرادی که دارای ویژگیهای شخصیتی مکمل هم هستند، با هم ازدواج کنند، اما خود مکملیت هم میتواند به صورت سالم یا بیمارگونه باشد. مثلا زن و مردی که با هم ازدواج کردهاند و یکی فردی وابسته، بدون اعتماد بهنفس و کمبین است و دیگری فردی کنترلگر، قدرتطلب و استثمارگر، به ظاهر مکمل هم هستند اما در درازمدت یکی از طرفین در این رابطه آسیب میبیند و و رابطه آسیبزا میشود بنابراین این مکملیت خوب نیست و این افراد نباید با هم ازدواج کنند.
در مقابل، در مکملیت سالم مثلا شخصی که تا حدودی ویژگی درونگرایی دارد، اگر با فردی دارای درجههای نسبتا خفیف برونگرایی ازدواج کند، شاید خیلی آسیبزا نباشد. یا اگر فردی که عصبی و تندمزاج است با فردی که نسبتا آرام و دارای کنترل هیجانی بهتر است، ازدواج کند، مکمل خوبی برای هم خواهند بود.
آنچه مهم است شیوه تعیین این الگوهای شخصیتی است که حتما باید توسط متخصصان و افراد صاحب صلاحیت انجام گیرد. افراد برای انتخاب مناسب همسر باید اول خودشان را بشناسد و با خصوصیات شخصیتی و معیارها و ملاکهای خود و نقاط قوت و ضعفشان آشنا شوند. گام بعدی، شناخت طرف مقابل و تطبیق خصوصیات شخصیتی او با ویژگیهای خود و تعیین درجه تناسب است.
در این میان مشاوران و روانشناسان آموزشدیده میتوانند به فرایند خودشناسی و نیز تعیین درجه تناسب افراد در آستانه ازدواج کمک کنند. آموزش مهارتهای خودشناسی در چارچوب برنامه مهارتهای زندگی زناشویی بسیار کلیدی است. در نهایت باید توجه داشته باشیم ازدواج، پیوند تفاوتهاست. هیچ 2 نفری کامل شبیه هم نیستند.
پس درجاتی از تفاوت بین زن و شوهر طبیعی است و به پویایی رابطه کمک میکند. آنچه مشکملساز است، تضاد بین ویژگیهای شخصیتی است که باید مورد توجه جدی قرار گیرد چون باوجود شباهتهای خانوادگی و تحصیلی، اختلافهای شخصیتی فاحش میتواند پیوند زناشویی را سست کند.
منبع: هفته نامه سلامت
لینک مرتبط: زوج های خوشبخت واقعا چگونه اند؟
راز یک ازدواج سرشار از شادی و نشاط