لطفا ابتدای مطلب را در خاطرات پدرانه بهزاد فراهانی رنگ و بوی پدرسالارانه ندارد! (قسمت اول) بخوانید
درون خانواده چه چیزی برایتان مهم است؟
اینکه احساس خوشبختی را در خودم و اعضای خانوادهام ایجاد کنم. همیشه دوست داشتم صاحب خانواده فرهیختهای شوم.
تفریح خانوادگی هم دارید؟
البته، تفریح در زندگی یک نیاز اساسی است.
به گذشته و دوران کودکی خودتان برگردیم. خانه پدریتان را به یاد دارید؟
بله، هیچ چیزی از خانواده پدری نیست که در خاطرم نباشد. روستا برای من منبع ادبیات و نمایش بود و همینطور روح جاری اتفاقهای کودکی.
پدرتان چطور آدمی بودند؟
پدرم هنرمند و تعزیهخوان بزرگی بود که شهادتخوانی میکرد. او استاد باسوادی بود. عربی را خوب میدانست و شعر فارسی را خوب ترجمه میکرد. پدرم خیلی مردمی بود و به یاد دارم زمانی که پدرم به رحمت خدا رفت، سر مزارش نزدیک به 2هزار نفر جمعیت آمده بودند.
خاطرهای از پدرتان دارید که بخواهید آن را برایمان تعریف کنید؟
بله، یادم است بعد از مرگش جلوی مسجد ایستاده بودم و ماه رمضان بود و برف میبارید. بعد از افطار از دور دیدم که یک موجود فرازمینی عجیبی با گیوه و دست و کلاه شال پیچیده با کمربند چرمی بزرگ در برف به سمتم میآمد، گویی از شاهنامه بیرون آمده بود.
وقتی به من رسید، گفت: «دنبال فرزند ارشد حاجی فراهانی هستم.» من خودم را به او معرفی کردم. بعد از خوردن افطاری از او خواستم تا شب بماند و صبح برود چون راه زیادی تا منزلش بود. برف هم میبارید. به او گفتم که میدانم برای فاتحهخوانی و تسلیت آمدهای.
گفت: «تنها این نبوده. من یک بدهی هم به حاجی دارم که باید به تو بدهم.» دستش را داخل جیبش کرد و 75تومان درآورد و داد و رفت. خیلی برایم عجیب بود که این مرد 20 سال قبل به پدرم بدهکار بوده و پدرم هرگز طلبش را از او نخواسته و به ما نگفته بود.
به دست آوردن چه چیزی را در زندگیتان بیش از همه مدیون پدرتان هستید؟
آرامش روانیام را که با هیچ ثروتی قابلمقایسه نیست و خدا را شکر میکنم که چنین ثروت بزرگی از پدرم برایم به یادگار مانده است.
بهعنوان یک هنرمند برای حفظ آرامش روانیتان در این دنیای شلوغ چه میکنید؟
کتاب میخوانم، پیادهروی و آشپزی میکنم وهمه اینها برایم بسیار دلچسب است.
پدرتان را در یک تیتر برایمان توصیف کنید؟
مردی که به همه آرامش میبخشید.
فکر میکنید پدرانهترین نقشی که تا به حال بازی کردهاید، کدام نقش بوده؟
نقش همه پدرانی را که بازی کردهام، دوست دارم اما زیباترین پدری که بازی کردم، در تلهتئاتر «همه پسران من» نوشته آرتور میلر به کارگردانی محمد رحمانیان بوده که همبازی زندهیاد هما روستا و احمد آقالو بودم. سریال «خانه پدری»را هم که در آن با شقایق همبازی بودم، دوست دارم.
مسالهای که در جامعه امروز وجود دارد، این است که متاسفانه بعضی از جوانان امروز چندان احترامی برای والدینشان قائل نیستند و همین موضوع باعث شکاف بین نسلها شده است. شما این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من، اگر مشکلی از این جهت وجود دارد، به رفتار ما بزرگترها برمیگردد. من تصور میکنم این شکاف را خود ما بزرگترها با رفتارها و قضاوتهای اشتباهمان ایجاد کردهایم.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
مشغول نگارش نمایشنامه هستم. قرار است با علیرضا کوشک جلالی تمرینات نمایش «موسیو ابراهیم و گلهای قرآن» را شروع کنیم.
منبع: هفته نامه سلامت
لینک مرتبط: پدر و مادرها به گوش باشید!