روند ابتلا به اختلالات روان در کشور، قابل ملاحظه است، براساس آخرین پیمایش ملی کشور(89 تا 90)، آمارها در گروه سنی 14 تا 65 سال نشان می دهد که 23.6 درصد مردم از یک اختلال روان رنج می برند، رقمی که به گفته صاحبنظران رشته روانشناسی، بسیار بالا و قابل ملاحظه است.
اما آنچه موجب نگرانی دست اندرکاران حوزه سلامت روان شده آن است که به نظر می رسد روند ابتلا به اختلالات روان در کشور روند صعودی دارد، بطور مثال بر اساس آمار سال 78 – سال اول مطالعه سلامت روان -، 21 درصد افراد 15 سال به بالا دارای علائم اختلالات روان بودند که این رقم در سال 93 به 23.44 درصد رسید.
این آمار و ارقام بهانه ای شد تا خبرنگار ما در گفت وگویی با دکتر عباسعلی الهیاری رئیس سازمان نظام روانشناسی، ریشه افزایش بیماری های روان در جامعه و راه های مقابله با آن را جویا شود.
آیا آمار اختلالات روان در کشور افزایش یافته است؟
الهیاری: درمورد میزان شیوع اختلالات روان در کشور، تحقیق جامعی که کاملا از لحاظ روش شناسی علمی قابل دفاع بوده و میزان دقیق را برآورد کند، در کشور وجود ندارد، البته تحقیقات جسته و گریخته ای مانند پایان نامه های دانشجویی یا از سوی برخی مسئولان و دستگاه ها، صورت گرفته که آمارها به همین علت متغیر و از 22 تا 33 درصد در کشور اعلام شده است.
بنابراین اگر می خواهیم میزان شیوع اختلالات روان در کشور را بصورت دقیق به دست آوریم، باید یک تحقیق و طرح جامعی در سراسر کشور انجام شود. اما در تصدیق این موضوع که در دهه اخیر، اختلالات روحی و روانی و ناهنجاری های روحی و اجتماعی افزایش یافته، تردیدی نیست.
بنابراین اگر بپذیریم در این دهه آمار مختلف میزان شیوع اختلالات روان در کشور از 13 تا 33 درصد بوده همه این ارقام، آمار قابل توجهی است و باید به این نیاز پاسخ دهیم.
دلایل افزایش اختلالات روان در برهه کنونی چیست؟
الهیاری: دلایل افزایش اختلالات روان در شرایط کنونی متعدد است که یکی از دلایل آن می تواند اثرات ناشی از جنگ، تحریم ها، شبکه های خارجی، بیکاری، معضلات اجتماعی و گذار جامعه از توسعه نیافتگی به سوی توسعه باشد که تمام این پدیده ها روی وضعیت روحی و روانی جامعه اثر دارد.
راهکار کنترل روند صعودی اختلالات روحی و روانی در کشور چیست؟
الهیاری: برای کاهش اختلالات روان در کشور باید به چند نکته توجه کرد، اول آنکه رویکرد مردم و نظام سلامت کشور به اختلالات روان باید تغییر کند. سلامت از نظر مردم به لحاظ مفهومی بیشتر معطوف به جسم است. متاسفانه نگرش غلطی در وزارت بهداشت وجود دارد که از گذشته گفته اند متولی سلامت از تولد تا مرگ، وزارت بهداشت است و جامعه بیشتر به سلامت از جنبه پزشکی و جسمانی می نگرند.
نوع نگاه شهروندان برای کودکانشان نیز مراقبت از جسم و فرستادن او به انواع کلاس های ورزشی و بدنسازی است اما به اینکه فکر کودک منطقی هست یا نه و همچنین روابط اجتماعی، احساسات، عواطف و تحلیل کودک کمتر توجه می شود.
اکنون در کشورهای توسعه یافته گفته می شود از صددرصد مفهوم سلامت فقط 20 درصد آن جسمانی است و 80 درصد آن اجتماعی، روانی و معنوی است. سلامت روانی یعنی «سلامت عواطف، افکار، احساسات و رفتار انسان» و سلامت اجتماعی نیز به ارتباطات اجتماعی و مشارکت اجتماعی و مسائلی مانند تحمل و بردباری اجتماعی بازمی گردد که متاسفانه در کشور تحمل و بردباری اجتماعی روز به روز در حال افت است.
سلامت معنوی بیشتر مربوط به خلاءهای معنوی و ایمان و اعتقادات ماورایی انسان است که اینها روی سلامت انسان بسیار تاثیرگذار هستند.
نتیجه رویکرد اشتباه ما در بی توجهی به سلامت روان چیست؟
الهیاری: با این نگاه اشتباهی که در سلامت داشته و آن را فقط منحصر به سلامت جسمانی می بینیم، کارگزار آن را نیز پزشک می دانیم و بیشتر به پزشکی توجه می کنیم و از سلامت روان غافل می شویم.
متاسفانه بودجه های سلامت نیز با این نگاه توزیع می شود. بیشترین بودجه سلامت را برای جسم و جراحی و دارو مصرف می کنیم، درحالیکه در دنیا به همین نسبت که طبق الگوی سلامت – مبنی بر اینکه 20 درصد سلامت مربوط به بعد جسمانی و 80 درصد مربوط به ابعاد روانی است -، 80 درصد بودجه سلامت نیز برای سلامت اجتماعی، معنوی و روانی مردم مصرف می شود.
این در حالیست که در کشور، اکنون فقط سه درصد از بودجه سلامت برای 80 درصد سلامت (که مربوط به سلامت روانی، اجتماعی و معنوی است) به مردم اختصاص می یابد. در حالیکه طبق تحقیقات بیمه ای و تبلیغاتی ما در کشوری مانند فرانسه 78 درصد از بودجه سلامت آن برای سلامت روانی، اجتماعی و معنوی و کمتر از 16 درصد بودجه آنها به سلامت جسمانی اختصاص می یابد.
بی توجهی به سلامت روان آیا بر جسم هم تاثیر دارد؟
الهیاری: بسیاری از بیماری های جسمانی، ناشی از سلامت روان ما است. اکنون بسیاری از سکته های قلبی و عروقی و بیماری های زخم معده و دردهای عضلانی اسکلتی و بیماری های پوستی تحت تاثیر بیماری های عصبی دیگر افزایش پیدا یافته است. بسیاری از مبتلایان این بیماری ها، هنگامی که به پزشک مراجعه می کنند، پزشک بیماری آنان را عصبی تشخیص می دهد که اصطلاحا به آنها بیماری های «روان تنی» می گوییم که ریشه آن روانشناختی است.
بطور مثال فردی 25 ساله را در نظر بگیرید که زخم معده دارد و دارو هم مصرف کرده و خوب نشده، چون به او استرس وارد می شود. دارو می خورد و زخم قبلی خوب می شود اما چون استرس دارد زخم جدید ایجاد می شود.
در دنیا برای درمان یک بیماری بصورت تیمی فعالیت می کنند، یعنی برای درمان یک بیماری، پزشک در کنار روانپزشک و مددکار اجتماعی کار می کند تا بیمار دارو مصرف کند، زخم خوب شود و چرخه استرس نیز شکسته شود و بیماری بهبود یابد.
چگونه سلامت روان مردم را ارتقا دهیم؟
الهیاری: یکی از راه های ارتقای سلامت روان در جامعه، استفاده از روش علمی تقویت کارگزار سلامت روان یعنی روانشناس و مشاور البته با در نظر گرفتن مسائل فرهنگی و اجتماعی هر جامعه ای است.
مردم کشور متاسفانه فکر می کنند مراجعه به روانشناس یا مشاور به معنی بیماری است. یعنی اینکه ما بیمار هستیم، پس بهتر است نرویم درحالیکه اکنون در دنیا همانگونه که می گویند پزشک خانوادگی ما فلان آقای دکتر و متخصص هست، همانگونه با افتخار می گویند روانشناس خانوادگی ما آن پروفسور است.
چون اکنون روانشناسی فقط در خدمت بیماری نیست بلکه برای حفظ و ارتقای وضعیت سلامت روان به کار گرفته می شود. اگر فردی کودکش نمرات درس هایش 20 باشد و می خواهد این وضعیت حفظ شود این کودک باید تحت نظر «روانشناس یادگیری» باشد. این به معنای بیمار بودن کودک نیست.
پزشک جراحی که جراحی های حساسی انجام می دهد برای گذراندن دوره آرامش روانی و تنش زدایی به روانشناس مراجعه می کند تا در آن شرایط حساس جراحی، خود را کنترل کرده و بیشترین اثر را داشته باشد.
مراجعه نکردن مردم به روانشناس چه عواقبی دارد؟
الهیاری: مراجعه نکردن مردم به روانشناس علاوه بر تشدید بیماری روان و بروز بیماری های جسمی موجب بروز یک آسیب اجتماعی دیگر می شود. هنگامی که به کارگزار روان و متخصص سلامت روان مورد نیاز مردم توجهی نمی شود، شهروندان برای حل مشکلش به عرفان های کاذب رو می آورد و نزد دعا نویس و رمال می رود.
بنابراین اگر شهروندی در بعد اجتماعی، معنوی و روانی مشکل داشته باشد، باید برای او فرهنگسازی کنیم که به روانپزشک و مشاور مراجعه کند و نقش رسانه ها در این بین خیلی اهمیت دارد. افراد دارای مشکل روان باید به روانشناس، روان درمان یا مشاور دارای مجوز از نهادهای رسمی مانند سازمان نظام روانشناسی مراجعه کنند.
اگر فرهنگ مراجعه به روانشناس و مشاور در جامعه تقویت نشود، شهروند به پدیده هایی مانند رمالی، انرژی درمانی و عرفان های کاذب رو می آورد که در آنها هم مردم پول می دهند، هم خوب نمی شوند و هم مشکلات امنیتی برای کشور ایجاد می شود مانند این است که اگر من تشنه باشم و آب تمیز و گوارا در دسترس باشد آن را مصرف می کنم اما اگر آب تمیزی نباشد آب گل آلود مصرف می کنم.
روانشناسی ریشه در غرب دارد یا فرهنگ اسلامی؟
الهیاری: تنها راه پاسخگویی به نیاز روحی و روانی مردم، تقویت روانشناسی، مشاوره و روان درمانی علمی با رویکرد اعتقاد به ارزش های فرهنگی و اسلامی جامعه است.
متاسفانه این وضعیت کمرنگ است. نهادها و افرادی داریم که روانشناسی را می کوبند و روانشناسی را علم غربی می دانند، درحالیکه ریشه روانشناسی در منابع اسلامی است. نخستین جرقه های علم روانشناسی در آرای دانشمندان و فیلسوفان اسلامی دیده می شود اما در این موارد کمتر کار کرده ایم یا کار نکرده ایم.
برای ارتقای سلامت روان، مردم مسئولند یا نظام سلامت؟
الهیاری: برای اینکه به بهداشت و سلامت روان خود توجه کنیم، غیر از اینکه مسئولان باید برنامه ریزی ها را تغییر دهند، شهروندان نیز باید در نگرش خود به روانشناسی تجدیدنظر کنند. معتقدم شهروندان همانگونه که برای جسمشان اهمیت قائل هستند، باید به همان اندازه حتی بیشتر برای سلامت روان، عواطف و افکارشان احترام قائل باشند و به محض اینکه احساس می کنند یک ناراحتی، خلاء و ناهنجاری دارند، به متخصص روانشناسی مراجعه کنند. اکنون روانشناسان در سراسر کشور این رفتارها را آموزش می دهند.
متاسفانه در کشوری زندگی می کنیم که برای بسیاری از چیزها مانند آشپزی یا رایانه آموزش می بینیم، درحالیکه برای مسائل مهم زندگی مانند مهارت فرزند پروری، کسی به ما آموزش نمی دهد.
بطور مثال در ایران زنی بچه دار می شود بدون آنکه دوره آن را دیده باشد و فکر می کند بچه داری، فرآینده ساده و معمولی است، درحالیکه یک دوره تخصصی بوده و باید دوره آن را آموزش ببیند.
همچنین آموزش مهارت های مقابله با بحران ضروریست، هر کدام از ما در زندگی بحران هایی داریم اما چگونه بحران ها را حل می کنیم. آیا دوره آموزشی آن را فراگرفته ایم یا نه. مردم هیچ جا نه در مدرسه و نه در دانشگاه مهارت های تفکر منطقی، مهارت های ارتباط متقابل و خیلی دیگر از مهارت هایی را که در زندگی برای امورات روزمره ما واجب و لازم هست، آموزش نمی بینند.
آیا می توان مهارت های روانشناسی را از روی کتاب یا اینترنت فرا گرفت؟
الهیاری: اگر بخواهیم به بهداشت روانی و سلامت روان مطلوب برسیم، حتما باید به صورت حضوری مهارت های روانشناسی را یاد بگیریم تا مشکلات را حل کنیم. همانگونه که برای رانندگی به آموزش های عملی نیاز است، برای فراگیری مهارت های مقابله با بحران یا تفکر منطقی، کتاب خواندن، اینترنت و حضور در یک سخنرانی روانشناسی کارساز نیست، بلکه حتما باید یک دوره تخصصی با حضور متخصص برای آن برگزار شود.
منبع: سلامت نیوز
کودک هم به روانشناس نیاز دارد؟