شاید به همین علت بود که عدهای سختگیریهای شدید پیش از ازدواج را عامل دوام زندگی زناشویی میدانستند، اما گذشت زمان و افزایش آمار طلاق ثابت کرد که سختگیریها هم نمیتواند عامل چندان قدرتمندی برای تثبیت یک زندگی خانوادگی باشد و راه حفاظت از خانواده را باید در حس تعهد و عشقی ماندگار جستجو کرد.
شاید گمان کنید احساسات عاطفی زودگذرند و عشق چیزی نیست که بتواند یک عمر مهمان خانوادهای باشد، اما واقعیت این است که این نوع عشق پدیدهای شدنی و ممکن است و در تاریخ قدیم و جدید به کرات اتفاق افتاده است. هستند زوجهایی که پیش از ازدواج شیفته یکدیگر بودهاند، اما زندگیشان در مقام زن و شوهر بیش از سه ماه دوام نداشته، یا این که توانستهاند چند سال بخوبی با هم کنار بیایند، اما ورود بچه و لجبازی هرکدام بر سر تربیت کودک منجر به دلسردی آنها نسبت به یکدیگر و در نهایت جداییشان شده است، اما این سرنوشت همه زوجها نیست، و همواره زوجهایی بودهاند که با رعایت نکتههای ظریف عاطفی توانستهاند شعله عشقی که بینشان زبانه میکشد را در تمام دورههای زندگی روشن نگاه دارند و تا ابد نسبت به یکدیگر وفادار باقی بمانند.
به گفته هلن فیشر، ما به دنیا آمدهایم تا عاشق شویم. مغز ما انسانها میتواند حس سراپا شادی را در خود بگنجاند که ما آن را عشق مینامیم، اما آیا این عشق دوام دارد؟
با وجود آن که آمار طلاق روز به روز بالاتر میرود، انسانها همچنان در پی یافتن عشق هستند. بیشتر ما معیارهای خاصی برای فردی که میخواهیم با او ازدواج کنیم در ذهن مان میپرورانیم، اما روزی بی خبر از همه جا با شخصی روبهرو میشویم که شاید حتی نیمی از معیارهای ما را هم نداشته باشد، با این حال احساس میکنیم که این همان نیمه گمشده وجودمان است که سالها به دنبالش بودهایم و در آن لحظه، نداشتن برخی معیارهای پیشینمان را به احساس زیبایی که در وجودمان نسبت به او داریم میبخشیم و از آن لحظه به بعد، بزرگترین آرزویمان ازدواج با همان فرد است.
وجود این نوع عشق برای سلامت روح و همچنین دوام زندگی بسیار مفید است. شاید در مراحل اولیه آن یا حتی بعدها، وسواس و اشتیاق بیمارگونه تا حدودی خودنمایی کند، اما گذشته از این مساله، عشق رمانتیک موجب رضایت طرفین از ازدواجشان میشود و به اعتماد بهنفس و احساس خوشبختی کمک میکند.
با این حال داستان عشق مانند یک راز بزرگ همچنان رازآلود و نامکشوف باقی مانده است. بیشترین تحقیقات درباره اسرار عشق انجام شده، اما کمترین نتایج بهدست آمده است. عاشق بودن و ازدواج کردن، هردو برای سلامت جسم و روح بسیار مفیدند. اما هیچ الزامی وجود ندارد که ازدواج همراه با عشق، بتواند دوامی معقول داشته باشد. عشق و ازدواج باید باهم جمع شوند، اما هنوز انسانها نتوانستهاند به چگونگی آن دست یابند. در اینجا شش راز راجع به عشق ماندگار را به شما معرفی میکنیم تا به کمک آنها بتوانید به حسی بادوام و مستحکم در زندگی دونفرهتان دست یابید:
1. دستیابی به عشق جاودان امکانپذیر است: درست است که آمار طلاق، بیوفایی و نارضایتیها در زندگی متاهلی بالارفته، اما این دلیل نمیشود که از رسیدن به عشقی بادوام ناامید باشید. همچنان اگر به میان زندگی بسیاری از زن و شوهرها بروید و از آن راجع به احساسشان نسبت به یکدیگر سوال کنید، متوجه میشوید که درصد زیادی از آنها به هم علاقه دارند و بسیاری از آنها حتی پس از گذشت بیش از 30 سال همچنان بشدت عاشق همدیگرند.
این فقط محدود به ادعای زوجها نیست. در سال 2011 تحقیقی در حوزه علوم اعصاب راجع به تعدادی از افرادی که بتازگی عاشق شده بودند و همچنین عدهای که سالهای سال از ازدواجشان میگذرد و به گفته خود همچنان عاشق همسرشان هستند، انجام شد. این تحقیق ثابت میکرد که عملکرد مغز هردو گروه به یک نحو است و بخشهای مربوط به انگیزه و دریافت پاداش در اوج فعالیت هستند. دستیابی به عشق ماندگار برای فرد تبدیل به یک هدف میشود و پاداشی که او میخواهد میتواند رسیدن به آرامش، امنیت، کاهش اضطراب و یکی شدن با فرد محبوب باشد.
2. عاشق باید کور باشد: در اوایل دوران عاشق شدن، هر فردی دوست دارد معشوقش را بهترین و بی عیب و نقصترین فرد دنیا ببیند؛ خوبیهایش را بزرگ کند و اشکالاتی که به او وارد است را پیش پاافتاده و بی اهمیت قلمداد کند، اما هنگامی که میخواهد به آن رابطه عاطفی پایان ببخشد، دیگر از آن دیدگاه خبری نیست و معشوق سابق تبدیل به هیولایی مخوف میشود که هرچه عیب عالم است را میتوان در وجود او یافت. این در حالی است که فرد محبوب دیروز و منفور امروز یک نفر است و این شما هستید که پیشتر چشمتان فقط خوبیهای او را میدید و در مقابل بدیهایش کاملا نابینا بودید. این نابینایی بهترین نقص ممکن است و به شما پیشنهاد میکنیم برای دوام بخشیدن به زندگی عاشقانهتان، همچنان خوبیهای طرف مقابل را پررنگ و بدیهایش را کوچک ببینید. این کار مشوق او برای بهتر شدن است و به بهبود شخصیت فرد محبوبتان کمک میکند.
3. سرگرمیهای مشترک داشته باشید: این اصلا خوب نیست که زن و شوهر عاشقپیشه زیر یک سقف زندگی کنند، اما روحشان آنقدر از هم دور باشد که هرکدام سرگرمی تک نفره خود را داشته باشد و برای پرکردن اوقات فراغت، تکروی کنند. این وضع بتدریج علاقه آتشین آن دو را به دنیایی سرد و بیروح تبدیل خواهد کرد. سعی کنید با هم برای گشت و گذار بروید، فیلمها و سریالهای مشترک ببینید، کتابها و مجلات سرگرمکننده یکسان داشته باشید و تا سر حد امکان تفریحات جدا از همسرتان نداشته باشید. این کار به یکی شدن شما دو نفر کمک شایان توجهی میکند.
4. نیازمند نباشید: نیاز شدید به همسر، دشمن عشق و عاطفه بلندمدت است. اگر شما در همه جوانب زندگی به همسرتان احتیاج داشته باشید و از او بخواهید خود را کاملا با شما هماهنگ کند، به زودی روابط تان یکنواخت و ملالآور میشود. برعکس، طرفین باید تا حدودی استقلال داشته باشند تا همواره با رنگ و بویی نو و جذاب برای یکدیگر ظاهر شوند.
5. عاشق زندگی باشید: اگر میخواهید روابط عاطفیتان عمیقتر و بادوامتر شود، به زندگی عشق بورزید و تا آنجایی که میتوانید تنوع و زیبایی وارد زندگیتان کنید. تحقیقات نشان میدهند افرادی که زندگی روزمرهشان را دوست دارند و در شاد کردن آن میکوشند، بهتر میتوانند روابط عاشقانهشان را حفظ کنند و به عشق بادوام دست یابند.
6. به کمک عشق همسرتان به کمال برسید: اینکه عاشق همسرتان باشید و بخواهید او را نسبت به خود علاقهمند کنید، هدفی بسیار متعالی است، اما صرف رسیدن به این هدف پاسخگوی همه چیز نیست. عشقی که به همسرتان دارید باید به شما کمک کند اهداف والاتری در زندگی انتخاب کنید و با اعتماد به نفس بیشتر و روحی سراسر انگیزه و اشتیاق، بهدنبال آن اهداف باشید. هربار که یکی از شما به درجهای بالاتر از کمال دست مییابد، باید بیش از پیش ممنون این عشق جاری باشد، زیرا همان عشق به او کمک کرده که سختیهای زندگی را درنوردد و به اوج پلههای ترقی برسد. یک عشق واقعی موجب پیشرفت است و اگر رشد و ترقی در پی رابطه عاطفی نیاید، آن ارتباط دوام نخواهد یافت.
منبع: جام جم سرا