داشتن خانواده خوب و دوستان دلسوز بهراحتی بهشت را برای ما فراهم میکند و گذر روزها را تسهیل میبخشد. اما اگر از اکثر افراد دور و برتان سوال کنید که آیا از بهشتی که در آن به سر میبرند رضایت دارند یا خیر، پاسخ منفی دریافت خواهید کرد. آنها خود را در بهشت حس نمیکنند و علت آن است که نمیتوانند با دیگران بدرستی ارتباط برقرار کنند. خیلیها میخواهند همیشه مورد تائید همگان باشند و انتقادات درست یا غلط دیگران، لرزه بر اندامشان میافکند. این در حالی است که هر فردی اعم از موفق یا ناموفق همواره آماج نظریات مثبت و منفی قرار دارد و برای فردی که روبه سوی خوشبختی و موفقیت دارد، ترس از انتقادات دیگران نباید جایی داشته باشد.
آیا شما هم جزو این دسته افراد هستید؟ در اینجا ده علامت را به شما معرفی میکنیم که نشانگر ترس از طرز فکر دیگران راجع به شماست و اگر با خواندن آنها متوجه شدید که دچار این مشکل هستید، اقدامی جدی برای تغییر طرز فکر خود داشته باشید:
1. حرف دلتان را نمیزنید: چند بار شده که شما میخواستهاید سخنی درست و بر حق را بگویید، اما احساس کرده اید که با گفتن آن حرف شغلتان را در معرض خطر قرار میدهید، دوستتان را میرنجانید، مورد خشم اقوام قرار میگیرید و یا فرد محبوبتان را از دست میدهید ؟
ما نمیگوییم که به بهانه رک بودن، هرچه به ذهنتان میرسد را بر زبان آورید و بیادبانه دل دیگران را بشکنید. اما قرار هم نیست که شما حرف حق را در خودتان نگاه دارید و تا مدتها در درون خود کشمکش داشته باشید که چرا آن سخن را در وقت مناسب ارائه نکردهاید و به سیستم دفاعی جسمی و روحی خود آسیب برسانید، یادبگیرید که در اوقات ضروری، حرفهای مناسب را با لحنی صحیح بر زبان بیاورید تا دیگران هم بدانند که باید تا چه اندازه به شخصیت شما احترام بگذارند.
2. خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو ! نه، نه، شما پیرو این ضربالمثل نباشید. شاید افرادی را دیده باشید که بهراحتی یک آفتابپرست رنگ عوض میکنند و با هرکس که دوست میشوند، سلیقه او را بهطور کلی قبول میکنند. تیم فوتبال مورد علاقهشان همانی است که اجتماع دور و برشان میپذیرد و خواننده، هنرپیشه، شهر، کشور، ماشین و شغل محبوبشان و همگی بستگی به همان گروه دارد. شما اینگونه نباشید. این افراد استقلال رای ندارند و از داشتن سلیقهای متفاوت از دیگران میهراسند. این رفتار بر محبوبیت شما نمیافزاید، زیرا انسانها افرادی را دوست دارند که شخصیتی مستقل دارند.
3. دروغ میگویید: میخواهید کلام راست را بر زبان بیاورید، اما حدس میزنید که این حرف هزار و یک دردسر برایتان درست میکند و به بهانه دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنهانگیز، حقیقت را دور میزنید و میپیچانید و به نحوی تحویل فرد روبهرو میدهید که دیگر کوچکترین شباهتی به ماجرای اصلی نداشته است. شوهر میخواهد مطلبی را به زنش بگوید، اما از عکسالعمل او آگاه است و ترجیح میدهد با فریبکاری، حقیقت را پنهان کند. البته در اینجا زن هم در دروغگویی مرد مقصر است و اگر هم مرد همسرش را به دروغگویی وادار کند، او نیز در این کار اشتباه سهیم خواهد بود. دروغ نگویید و دیگران را نیز مجبور به دروغگویی نکنید. دروغگویی در درازمدت به شخصیت شما خدشه وارد میکند و موجبات بیاعتمادی دیگران را فراهم میسازد.
4. برای گفتن هرچیزی معذرتخواهی میکنید: اگر میبینید دوست تان از خواننده مورد علاقه شما بدش میآید، شما ابتدا عذر میخواهید و سپس میگویید که همان خواننده را دوست دارید یا اگر قرار است با جمعی از همکاران برای تفریح به رستورانی بروید و یکی از همکاران، محلی نامناسب را پیشنهاد میکند، شما با ابراز شرمندگی از جایی دیگر نام میبرید. این کار به ارزش شما و نظریاتتان نخواهد افزود.
5. از جمع گریزانید: بهانه میآورید که من فردی درونگرا هستم و ترجیح میدهم در محیط ساکت و آرام وقت بگذرانم. درحالی که درونگرایی به نوع فکرکردن شما و خلوت کردنتان با خود مربوط میشود و این که بیشتر مایلید اسرار درونیتان را تنها با خودتان تقسیم کنید، نه این که در هیچ جمعی حضور نیابید و از اجتماع فراری باشید. شما از پسزده شدن توسط مردم میترسید و باید به فکر درمان این ناراحتی باشید و بدانید که فرار از جمع حتی نمیتواند نقش یک مسکن را برای شما ایفا کند.
6. تغییر عقیدهتان را پنهان میکنید: تا چندی پیش طرفدار یکسری نظریات بوده اید، اما به دلیل برخی علتهای منطقی، تغییر عقیده داده اید و حرفهایی جدید برای گفتن دارید. با این حال ترجیح میدهید دم فروبندید و کسی را از این تغییر عقیده مطلع نکنید، زیرا بر این باورید که ممکن است عدهای شما را دمدمی مزاج بدانند و همچنین افرادی که پیشتر با آنها هم عقیده بودهاید، با توجه به شرایط جدید شما را پس بزنند. به همین دلیل تغییر نظریه تان را به دیگران اعلام نمیکنید تا از گزند این ناراحتیها در امان بمانید. این کار اضطراب و فشار درونیتان را افزایش میدهد و در نتیجه به سیستم دفاعی بدنتان آسیبهای جدی وارد میکند. شما به دلیلی منطقی تغییر عقیده دادهاید و نباید از گفتن این موضوع به دیگران ابایی داشته باشید.
7. به فکر ذهنیات دیگرانید: در اتاق نشستهاید و به ظاهر مشغول انجام کارهای خودتان هستید، اما این واقعیت ندارد و شما درحقیقت لحظه به لحظه نگاهی به چهره فرد دیگر که در اتاق حضور دارد و حواسش پی کار خودش است میاندازید تا متوجه شوید چه نظری راجع به شما دارد.
آیا از شما رضایت دارد یا نه ؟! معمولا آنها را آنطور که باید و شاید از خودتان راضی نمیدانید و به همین دلیل باید بهطور جدی در حال برنامهریزی برای شاد کردن او داشته باشید. این کار به هیچ وجه درست نیست. شما هویت خود را دارید و پیش از انجام هرکاری باید در اندیشه شکوفاکردن خوبیهای وجودتان باشید. به یادداشته باشید که شما هرگز نمیتوانید همه را از خودتان راضی کنید.
8. کمالگرا هستید: کمالگرایی میتواند از موضعهای مختلف نشات بگیرد و یکی از بدترینها آن است که از سر ترس از کافی و کامل نبودن در چشم دیگران به کمال گرایی پناه ببرید.
9. نور خورشید وجودتان را خاموش میکنید: خیلی وقتها پیش میآید که ایدههایی بکر در ذهن تان جرقه میزند و شما میخواهید با صدایی رسا آن را به گوش همگان برسانید. اما این کار را انجام نمیدهید از ترس آن که این فکر به نظر دیگران جالب نیاید و آن را نپذیرند. ما انسانیم و شریفترین آفریدهها. وجود هر کدام از ما دارای ویژگیهای منحصربهفردی است که در دیگری یافت نمیشود و ما ملزم به ابراز شکفتگیهای درونیمان هستیم.
10. چندشخصیتی هستید: با مادرتان که هستید یک جور رفتار میکنید، با همکارتان شکل دیگر و در کنار همسرتان بهطور کل به فرد دیگری تبدیل میشوید. این به آن دلیل است که شما از بروز شخصیت اصلیتان در کنار آنها هراس دارید و ترجیح میدهید خود را در مقابل آنها به فردی تبدیل کنید که صددرصد مطلوبشان باشد. این نوع عملکرد به شما احساس بیارزشی میدهد و بدتر از آن این است که بالاخره یک روز دستتان برای همه آنها رو خواهدشد. به شخصیت خودتان بها بدهید و اجازه بدهید اطرافیان شما را به همان نحو که هستید بپذیرند.
منبع: جام جم سرا