این روزها خبر سکتهقلبی و مغزی بین جوانان بیداد میکند و این مسئله موجب دلنگرانی بسیاری از خانوادهها شده است. همانطور که میدانیم مهرداد اولادی هم مانند هادی نوروزی که هر دو جزو فوتبالیستهای کشورمان بودند، بهدلیل ایست قلبی از دنیا چشم بست، اما سوال این است که چرا ایست قلبی بین جوانان بهویژه ورزشکارانمان زیاد شده است؟! آیا علت مشخصی وجود دارد یا نه؟! چندین متخصص ازجمله دکتر منوچهر قارونی و دکتر آتوسا مصطفوی، درمورد ایست قلبی نظراتی را بیان میکنند. همچنین حسن عسگریفر روانشناس در مورد شایعهپراکنی توضیحاتی میدهد.
رزیتا اشتری
از مهرداد اولادی چه میدانید؟
این فوتبالیست جوان متولد سال1364 بود و در روز 4خرداد در قائمشهر متولد شد. اولادی تجربه بازی در تیمهای استقلال، پرسپولیس، الشباب امارات و ملوان بندرانزلی را داشته، اما متاسفانه این بازیکن جوان در 30سالگی بر اثر ایست قلبی جان خود را از دست داد. درگذشت ناگهانی او با واکنش چهرههای ورزشی و هنری همراه بود. علی دایی در صفحه اینستاگرام خود درمورد فوت ناگهانی مهرداد اولادی نوشت: «رفتن مهرداد خبری شوکهکننده است که باورش برای اهالی فوتبال ساده نیست. باز هم غم سنگین دیگری دامان جامعه ورزش بهویژه فوتبال را دربر گرفت. این ضایعه دردناک را به خانواده مهرداد، اهالی ورزش و فوتبال تسلیت میگویم.»
این خبر برای خیلی از افراد دردناک بود و از طرفی خیلی از افراد برایشان این سوال ایجاد شده که چرا یک ورزشکار جوان باید به ایست قلبی دچار شود.
شایعات از کجا آب میخوردند؟!
همانطور که بعد از مرگ خیلی از افراد مشهور شایعهسازیها شروع میشود درمورد مرگ مهرداد اولادی هم این اتفاق رخ داده است. شایعات آنقدر سریع پخش میشوند که گاهی اوقات نمیتوان جلوی برخی آنها را گرفت بهخصوص اگر پای یک شخصیت معروف درمیان باشد. مهرداد اولادی هم از این شایعات در امان نماند.
اولین شایعه:
مهرداد اولادی کجا فوت کرد؟
بعد از انتشار خبر فوت مهرداد اولادی این خبر در فضای مجازی پخش شد که مهرداد خودش با پای خودش به بیمارستان مراجعه کرده و برخیها هم معتقد هستند که با اورژانس تماس گرفته شده و بهدلیل دیر رسیدن اورژانس مهرداد خودش به بیمارستان مراجعه کرده است.
شایعه دوم:
مهرداد اولادی چرا فوت کرد؟
برخیها معتقدند مهرداد اولادی اگر دچار ایست قلبی شده علتش میتواند مشکلات مادرزادی باشد اما گروه دیگری این شایعه را مطرح کردند که ممکن است پای موادمخدر یا حتی خودکشی هم در میان باشد. این خبری است که همچنان از گوشه و کنار میشنویم و بدون اینکه از صحت و اعتبار آن اطلاع داشته باشیم.
از شایعه تا واقعیت فاصله است!
ورزش سه درمورد شایعه اول میگوید:
روز 31فروردین سال1395 به نقل از سایت ورزش سه و خبرگزاری فردا تایید شد که «مهرداد اولادی در ساعت 14:59 به بیمارستان منتقل شد و تلاش پزشکان برای CPR (احیای قلبی-ریه) او به نتیجه نرسیده است.» بنابراین ماجرای اینکه اولادی با پای خودش به بیمارستان آمده باشد منتفی است.
تابناک درمورد علت میگوید:
سخنگوی قوهقضاییه دراینباره میگوید: دادستانی گفته است قطعا خودکشی اولادی منتفی است ولی اینکه علت تامه مرگ چیست باید پزشکی قانونی بگوید.
به گزارش تابناک ورزشی، غلامحسین محسنیاژهای در نشست خبری خود درباره علت مرگ مهرداد اولادی اظهار داشت: پرونده تشکیل شده است. از دادستانی تهران پرسیدم و پزشکی قانونی نظرات ابتدایی داده و جواب آزمایشات سمشناسی هنوز نیامده است.
سخنگوی دستگاه قضا افزود: برخی آزمایشها پاسخ داده شده. من آزمایشها را ندیدهام، ولی منتظریم جواب نهایی بیاید.
چرا مردم به شایعهسازی رو میآورند؟
حسن عسگریفر، روانشناس در جواب این سوال میگوید: زمانی که خبر فوت یکی از افراد مشهور بهخصوص در حیطه ورزشکاران و هنرمندان به گوش میرسد، افراد سریع شروع به شایعسازی میکنند.
گاهی اوقات آنقدر این شایعات گسترش پیدا میکنند که کمکم در ذهن مردم به شکل واقعیت جا میگیرد. حسن عسگریفر، روانشناس بر این عقیده است که «شاید یکی از علل بسیار موثر در شکلگیری شایعه که به نظر نوعی قضاوت و تحلیل شخصیتی هم در آن دخیل است، میزان توجهخواهی افراد و میل به آگاه جلوه دادن خود است که فرد را جذابتر و تاثیرگذارتر نشان میدهد. البته باید این موضوع را هم مدنظر قرار داد که از علل گسترش آن (فراگیر شدن شایعه) آمادگی و پذیرش مخاطب یا مخاطبان نسبت به شایعات هم هست، یعنی هم شایعهساز توجه میخواهد و هم پذیرنده و شنونده شایعه که خود انتقالدهنده همین شایعه خواهد بود.
چه افرادی به شایعه اهمیت میدهند؟
میزان و سطح آگاهی اجتماعی، سواد، جنسیت، جایگاه اجتماعی و شخصیت هر فرد نیز در توسعه یا خاموش کردن پیام شایعهگونه قطعا تاثیرگذار است.
افرادی با شخصیتهای مستقل، منسجم و آگاه کمتر وارد بازیهای علامتی و روایتی میشوند، یعنی پیش از آنکه تحتتاثیر پیام رسیده متاثر شوند، خود در فرایند تحقیق و ارزیابی به صحت و سقم مطلب شنیده شده آگاهی و اشراف پیدا میکنند و در انتها نیز تحلیل نهایی خود را قبول میکنند. این نوع قضاوت و تحلیل متاثر از ویژگیهایی مثل جایگاه اجتماعی، سن، سواد و البته مشغلههای کاری و ذهنی یا بیکاری و تاثیرپذیری است.
چه کسانی از شایعهسازی سود میبرند!
فراموش نکنیم که قسمتی از همین شایعهسازیها ابزار و مهارتی است در دستان افرادی که باتوجه به تبحرشان در این مقوله میتوانند برای تسلیم کردن افراد یا موقعیتهایی، داستانهایی را سرهمبندی کنند که چارچوبهای معقولی نیز در آن دیده میشود و قابلیت پذیرفتن هم دارد. از این ابزار توانمند میتوان در حیطههای گوناگونی چون مقولههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و قومی و… استفاده ابزاری کرد. پس عدهای ناآگاهانه و برحسب نیازهایی که متاثر از شخصیت توجه خواه آنان است شایعه یا داستانهای دروغین میسازند و عدهای با تکیه و سرمایهگذاری روی همین آدمهای ضعیف یا به استناد شرایط آسیبپذیر و شکننده، موضوعاتی را با مهارت و با قدرت کلام و گاه دلایل دروغین مردمپسند، چنان شایعهشان را رشد میدهند تا خواستهها و نیازهای خود را اغنا کنند که بسیار راحتتر از برنامهریزی چارچوبدار و متعارف (مثل تبلیغات) بوده و اثرگذار است.
منبع: مجله ی سیب سبز
ادامه ی پرونده ی مفصل سیب سبز را در شماره ی 155 مجله ی سیب سبز بخوانید