سالها پیش، در گوشهای از این تهران بزرگ، با شرکتی کار سروکار داشتم که مدیر آن تخصصی عجیب و در عین حال ویرانگر داشت. از یکسو، شامهای بسیار تیز برای یافتن افراد مستعد و کارآمد داشت و از سوی دیگر تمایلی بیمارگون برای درگیر شدن و سرشاخ شدن با آنها.
او گوهر نابی به نام همکار خلاق را میشناخت، اما ویژگیهای شخصیتی او و آسیبهایی که در مراحل مختلف عمر دیده بود به او اجازه نمیداد که به این استعدادها اطمینان و تکیه کند. این وضعیت در نهایت به اینجا منجر شده بود که شرکت او پس از سالها فعالیت، هنوز یک شرکت یک نفره یا One Person Company) OPC) باقی مانده بود.
مطابق تحقیقات روانشناسان دوره بین ۲۰ تا ۴۰ سالگی یکی از مهمترین دورههای زندگی انسانهاست. این دوره، یعنی جوانی را، روانشانس بزرگ، اریک اریکسون دوره صمیمیت در مقابل انزوا نامیده است.
یعنی دوره ای که شخص یا برحسب تجارب گذاشته خود و نیز تعلیم و تربیتی که از والدین خود و یا محیط های آموزشی دریافت کرده است، در روابط خود، راه صمیمت و همکاری را برمیگزیند و یا شیوه انزوا و کناره گیری را. در این دوره معمولا آدم ها به دنبال شخص مناسبی برای ازدواج و همراهی در زندگی هستند.
با ورود به دهه سی زندگی، اگر در دورههای پیشتر چندان آسیب ندیده باشند، و راه همراهی را برگزیده باشند، باید به فکر شغل و کاری باشند که ضمن گذران زندگی مادی و مالی خود، بتوانند به واسطه آن به کسب اعتبار و حیثیت اجتماعی بپرداند و کم کم خود را برای ورود به خلاقانهترین دوره عمر خود آماد کنند. اگر آنها نتوانند در این مرحله شغل و کاری مناسب برای خود برگزینند و نیز همسری که در کنار وی بتوانند به آرامش برسند، راه انزوا و گوشهنشینی را در پیش خواهند گرفت.
مطلب بالا به بخشی از همین دوره یعنی آمادگی برای داشتن شغلی مناسب اختصاص دارد. رسیدن به خواستهای مانند مدیر یک شرکت شدن، آن هم پیش از سی سالگی، مقدماتی را میطلبد که به سه مورد آن در این مقاله اشاره شده است. اما من میخواهم بر نکته سوم، یعنی فروتنی، درنگ بیشتری بکنم. فروتنی تنها اظهار خاکساری و خوارشماری خود نیست؛ فروتنی، حقیر نشان دادن خود نیست.
فروتنی، شکستهنفسی توخالی نیست. فروتنی صفتی شایسته برای مدیری است که میداند همه چیز را نمیداند. مدیری که اگر لازم باشد و شرایط ایجاب کند، تبدیل به یک پیرو میشود. به ویژه در دنیای پیچیده و سرشار از انواع تکنولوژیها و ابزارهای مختلف، دوره بحرالعلوم بودن به سرآمده است.
من به عنوان یک مدیر و یا رهبر کسبوکار، باید حد و اندازه خودم را بدانم. باید بدانم که بسیاری از کسانی که در شرکت من کار می کنند به لحاظ هوش، سطح سواد فنی و یا مهارتهای تخصصی برتر از من هستند. اگر برتری آنها موجب رشک و یا حسادت من شود، نه تنها نخواهم توانست از مهارتهای آن ها استفاده لازم را ببرم، بلکه این رشک و حسد به زودی تبدیل به کینه و دشمنی خواهد شد و بنیانهای شرکت مرا به لرزه در خواهد آورد.
این صفت باعث خواهد شد که نیروهای ورزیده و خبره به کسب وکار من جذب نشوند و حتی آنهایی که پیش از این جذب شده بودند، راهی مکان مناسبتری برای کار خواهند بود. چرا که برای یک نیروی ماهر و ورزید، یکی از بدترین وضعیتها این است بخواهد با مدیر خود رقابت کند و یا مورد خشم و تنفر وی واقع شود.
همه ما چیزهای زیادی در باره نحوه کار در شرکتهای بزرگ مانند گوگل و یا مایکروسافت شنیدهایم. میدانیم که نحوه برخورد مدیران این شرکتها با نیروهای جوان و خلاق در شرکتشان چگونه است.
اما دلم میخواهد به عنوان یک نمونه ایرانی، تجربهای را با شما در میان بگذارم. چند سال قبل، به دلیل مصاحبههایی که با مدیران شرکتهای بزرگ آیتی در ایران انجام میدادم، جلساتی با آقای محمود نظاری رئیس هیات مدیره شرکت بزرگ همکاران سیستم داشتم. در طی این جلسات به نحوه برخورد او با همکارانش توجه میکردم.
او – هرچند دیگر مدیر جوان به حساب نمیآمد! – اما نمونه بسیار بارزی از یک مدیر فروتن به نظرم رسید. اگرچه تحصیل کرده MBA بود و بسیار باهوش، باتجربه و مسلط به نظر میرسید و سالهای متمادی شرکت همکاران سیستم را راهبری کرده و آن را تبدیل به یک غول نرمافزاری ایران کرده بود، با این حال، ضمن حفظ اقتدار مدیریتی خود، با فروتنی کامل پیشرفتهای این شرکت را حاصل تلاش همکاران و شرکایش میدانست. نقش خود را به عنوان مدیر ارشد انکار نمیکرد، اما میدانست که اگر همکاران و شرکایش نبودند، قطعا شرکت به چنین جایگاهی نمیرسید و این را به صراحت عنوان میکرد.
اگرچه خود سابقهای طولانی در مدیرت، امور مالی و سایر حوزههای مرتبط با شرکتداری داشت، با این همه در زمینههای مختلف از مشاوران سطح بالا استفاده می کرد.
او صفحهای شامل تعداد زیادی چرخدنده پلاستیکی (شبیه شکل بالا) را نشانم داد و گفت که در عرصه کاری یک شرکت، هر کدام از این قطعات، ضمن آن که یک کامپوننت مستقل و کارآمد هستند و قابلیت جابه جایی در داخل سیستم را دارند، در عین حال موجودیتی یکپارچه را تشکیل میدهند که در نهایت به سمت نیل به اهداف شرکت پیش میروند.
آن مجموعه گفتوگوها متاسفانه به دلیل عدم همکاری یکی دو مدیر و البته قصور خودم منتشر نشد، اما هنوز هم پس از گذشت چند سال از آن ملاقاتها، گوهر فروتنی او که بازتابی از ویژگیهای شخصیتیش بود، در خاطرم مانده است.
منبع:مجله شبکه- entrepreneur
لینک مرتبط: خوشحال بودن در نوجوانی، آدمها را پولدار می کند؟