شما هم می‌خواهید قبل از ۳۰ سالگی مدیرعامل شوید؟!

jalalvand
وقتی بیست‌وچهار سالم بود و من‌من‌کنان به رئیسم گفتم که می‌خواهم مدیر عامل شوم، چیزی نمانده بود که از روی صندلی‌اش پرت شود. سال ۱۹۷۴ بود و من یک توسعه‌دهنده نرم‌افزار در آی‌بی‌ام بودم. در آن موقع، از یک مهندس رده پایین انتظار نمی‌رفت که در آرزوی شغلی باشد که به فروشندگان بسیار موفق اختصاص داشت.

اما راهنمایی‌های رئیسم کمکم کرد تا نگاهی عمیق به خودم و توانایی‌هایم داشته باشم تا بتوانم به یک مدیر عامل واقعی تبدیل شوم. من بلاخره، بعد از سی سال توانستم به هدفم در کسب و کار برسم، اما این امر نیاز به برنامه ریزی دقیق، تمرکز و عزمی راسخ داشت.

امروز اما، مسیر تبدیل شدن به یک مدیر عامل، بسیار متفاوت‌تر به نظر می‌رسد به ویژه در زمینه‌های فناوری و استارت‌آپ‌های اینترنتی. اما مهارت‌های لازم برای آن که رهبری موثر در کسب‌وکارباشید، همان‌هایی هستند که همیشه بوده‌اند. برای رسیدن به این مهارت‌ها باید عمری خاک خورد و تجربه کسب کرد.

اما، راه‌هایی وجود دارد که بتوانید بر مشکل زمان غلبه کنید و زودتر به این مهارت‌ها برسید. در ادامه به سه موضوعی اشارم می کنم که  اگر می خواهید یک مدیر عامل موفق باشید، باید انجام‌شان دهید؛ حتی اگر تجربه کمی داشته باشید؛ انرژی شما فراوان و ایده‌های‌تان ناب است و به شما امکان چنین کاری را خواهد داد.

۱. تیمی تشکیل بدهید تا کاستی‌های شما را جبران کند

حتی یک مدیر اجرایی ورزیده و آبدیده هم نیاز به هیاتی از افرادی دارد که به او راهنمایی‌های لازم را ارایه کنند، به ویژه در حوزه‌هایی که خارج از تخصص اصلی او هستند.

این امر برای مدیران جوان بسیار ضروری است چرا که باعث می‌شود از اشتباهات جدی پرهیز کنند. کمبود تجربه می‌تواند به پی‌آمدهای فاجعه‌باری منجر شود: استخدام افراد نامناسب، خرج کردن بیش‌از اندازه پول، بستن قراردادهایی که ممکن است مشکل‌افرین باشند و یا شما را گرفتار پرونده‌های حقوقی و قانونی کنند و موضوعاتی از این قبیل.

نگاه کنید به مارک زوکربرگ و مریل سندبرگ در فیس‌بوک. اولی محصول تولید می کرد و دومی بیشتر به کارهای بازرگانی تمایل داشت. به این ترتیب مکمل هم بودند تا به هدف مشترکی که همان راه‌اندازی یک شرکت موفق بود برسند. و یا بنیانگذاران گوگل، لری پیج و سرگی برین را در نظر بگیرید (موقعی که شرکت را راه انداختند ۲۵ سال داشتند)؛ آنها اریک اشمیت باتجربه را به شرکت آوردند و از توانایی‌های مدیریتی‌اش نهایت استفاده را کردند.

موقع تشکیل تیم رهبری شرکت‌تان، به دنبال آدم‌های شبیه خودتان نباشید. آدم‌هایی را استخدام کنید که به لحاظ فکر و عقیده با شما تفاوت دارند و می‌توانند شما را به چالش بکشند و در نهایت باعث رشد شرکت شوند.

۲. از قدرت تفکر مثبت‌-‌منفی استفاده کنید

وقتی شما در دهه ۲۰ تا ۳۰ زندگی‌تان، قصد دارید که شرکتی تاسیس کنید، هنوز تجربه‌های گذشته شما را زخمی و یا آسیب‌پذیر نکرده است؛ این، هم مزایایی دارد و هم معایبی.

بزرگترین عیبش این است که شما سابقه‌ای ندارید تا کسانی که می‌خواهند احتمالا روی کارتان سرما‌یه‌گذاری کنند، بتوانند میزان توانایی‌های‌ شما را برای رسیدن به موفقیت ارزیابی کنند. تنها با صرف زمان بسیار زیاد می توانید ایده خودتان را به آن‌هایی که به شما گوش می‌کنند، بفروشید.

درعین حال، بعضی از سرمایه‌گذاران، به ویژه در جایی مانند دره سلیکون، به طور سنتی تمایل دارند که روی افراد یا تیم‌های تازه‌کار سرمایه‌گذاری کنند. یک راهبرد موثر می‌تواند این باشد که شخصی باتجربه را در پیشانی شرکت برای مدیریت گردش مالی و جذب نقدینگی بگذارید. البته مراقب باشید که کنترل کسب‌وکار را در این فرآیند از دست ندهید.

یکی از مزیت‌های جالب شما به عنوان یک رهبر جوان در کسب‌وکار می‌تواند این باشد که شما احتمالا نمی‌دانید که انجام بعضی از کارها ممکن نیست. بنابراین سعی می‌کنید که به هر شکل ممکن آن‌ها را انجام بدهید. به همین دلیل گاه به پیشرفت‌های غیرمنتظره‌ای دست می‌یابید که افراد باتجربه به خاطر یک تجربه منفی در گذشته، توان انجام آن را ندارند و این، بسیار عالی است.

اما، پیشرفت سریع و غیرمنتظره به ندرت اتفاق می‌افتد. پیشرفت‌ها، اغلب تدریجی و افزایشی هستند. برای رسیدن به پیشرفت‌های تدریجی، رجوع کنید به موفقیت‌ها و شکست‌های قبلی. این کار می‌تواند بسیار سودمند باشد.

۳. فروتن باشید

وقتی فروتنی ویژگی شایسته‌‌ای است، (که اغلب هم هست) مدیران نیازمندند که شفاف باشند و فروتن؛ فروتنی فکری، یعنی یک قدم به عقب برداشتن و آغوش را برای ایده‌های دیگران باز کردن. همین ویژگی است که در گوگل به عنوان یک معیار استخدام، مهم‌تر از سابقه به حساب می‌آید. فروتنی، متاسفانه اغلب به عنوان یک ضعف در نظر گرفته می‌شود. اما در واقع بزرگ‌ترین صفتی است که رهبر یک کسب‌وکار می‌تواند داشته باشد.

انسان‌های فروتن به دیگران گوش می‌دهند و از آن‌ها یاد می‌گیرند. آن‌ها وقتی می‌بینند که شخص دیگری می‌تواند مساله‌ای را بهتر حل کند، کنار می‌کشند. آن‌ها برای دیگران  – وقتی شایسته آن باشند – ارزش و اعتبار قائل هستند.

وقتی که اوضاع واقعا  خوب است، کم‌تر دچار غرور می‌شوند. افراد فروتن مدام دیدگاه‌ها و انگیزه‌های خود را زیر سوال می‌برند تا مطمئن شوند که کسب وکارشان در جهت درست پیش می‌رود. تمام این ارزش‌ها برای پی‌ریزی یک سازمان کارآمد ضروری است، اگرچه در کسب و کار، نکته اساسی این است که برنده باشید.

فروتنی اگرچه بسیار خوب است، اما یک مدیر باید تمایل به موفق شدن را در خود رشد دهد. پس توصیه من به شما مدیران جوان این است: فروتن باشید، اما موفقیت را از یاد نبرید.

منبع:مجله شبکه- entrepreneur

لینک مرتبط: ۷ راه کاهش اضطراب در محل کار!

 

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ