در این شماره سراغ نعیمه نظامدوست رفتیم؛ بازیگر طنزی که بارها خنده روی لبهایمان نشانده است. نظامدوست در فیلمها و سریالهای زیادی بازی کرده و توانسته خود را بهعنوان یک بازیگر محبوب طنز جا بیندازد. او بهدلیل اضافهوزن خود راههای زیادی را رفته تا بتواند وزن کم کند اما نتوانسته موفقیت چندانی به دست آورد. گویا مشکل او چاقی و اضافهوزن که آن را یک بیماری میداند، نیست. مشکل او نگاهی است که در جامعه ما به نسبت به افراد چاق وجود دارد. چاقی یک بیماری محسوب میشود و افراد زیادی در اطراف ما با این مشکل و مشکلات حواشی آن درگیر هستند. شاید لازم باشد این مشکلات را از زبان بازیگر محبوبتان بشنوید. مهمان گفتوگوی صمیمی مجله «سیب سبز» با نعیمه نظامدوست باشید.
سارا میرشجاعی
از بازیگری تا مزون لباس
سعی میکنم در انتخاب نقشهایم، غیر از مسائل مادی، تجربه و کار با کارگردانان خوب را هم مورد توجه قرار دهم. گاهی اوقات ممکن است نقشی را دوست نداشته باشی یا کوتاه باشد، اما بهخاطر کارگردان آن، کار را قبول میکنی زیرا میتواند تجربه بسیار خوبی برایت باشد. حرفه اصلی من بازیگری است اما از این راه نمیتوان آنطور که باید و شاید درآمدی داشت. اگر دقت کنید اکثر بازیگران شغل دومی هم برای کسب درآمد دارند چون نمیتوان روی بازیگری بهعنوان منبع درآمد حساب کرد. بههمین ترتیب من هم یک مزون کوچک لباس دارم که هرازگاهی از این طریق دوستانم را هم میبینم. فعلا به اندازه یک آب باریکه درآمد برایم دارد، البته در فکرش هستم که این مزون را گستردهتر کنم.
چاقی من ارثی نیست
من دچار اضافهوزن هستم و این را از ظاهرم میشود، فهمید. چاقی من ارثی نیست بلکه بهدلیل مصرف کورتون بهوجود آمد. چند سال قبل بهدلیل یک بیماری مجبور به مصرف کورتون شدم، همین قضیه هم باعث افزایش وزن من شد. بعد هم اتفاقات دیگری باعث شد که وزنم روزبهروز بیشتر شود. 10سال است که با بیماری چاقی درگیر هستم، یادم میآید که قبل از آن 60کیلو بودم.
بعد از بالون معده چاقتر شدم
من بالون معده را برای لاغر شدن انتخاب کردم و پزشکان به من گفتند که موفقیت این عمل 50درصد است. وقتی بالون داخل معده گذاشته میشود حجم معده را میگیرد و باعث میشود کمتر غذا بخورید. اگر غذا زیاد خورده شود معده آن را نگه نمیدارد و غذا را برمیگرداند. من بعد از بالون، آنقدر غذا خوردم که بر بالون غلبه کردم و وقتی آن را برداشتم، معدهام دوبرابر شد. همین هم باعث شد که بیش از پیش چاق شوم. البته تعدادی از کسانی که بالون استفاده کرده بودند را دیدم که چندین کیلو وزن کم کرده بودند اما بهنظرم حال خوبی نداشتند. باید همزمان با استفاده از بالون ویتامین مصرف شود و کمبودی از این لحاظ وجود نداشته باشد، یعنی لاغری در عین سالم بودن مفید است وگرنه کم کردن وزن وقتی بیحال و ضعیف شوی که فایدهای ندارد.
بالون معده فقط در مرکز مجهز
پزشک من بهطور اصولی جراحی بالون معده را برایم انجام نداد، هیچ آزمایشی انجام نشد و همه چیز خیلی سریع صورت گرفت. هیچ بررسی انجام نشد که بدانیم آیا بدن من ویتامینی لازم دارد یا نه، دارویی لازم است مصرف کنم یا خیر. غیر از من یکی از اقوامم شماره پزشک من را گرفت و بالون معده را انجام داد و بر اثر اشتباه پزشکی دچار ایست قلبی شد و فوت کرد. پزشک این کار را در مطب انجام داده بود و در دادگاه ثابت شد که اشتباه پزشکی باعث مرگ بیمار شده است. به خاطر همین توصیه میکنم بههیچ عنوان این عمل را در مطب انجام ندهند و حتما در یک مرکز مجهز پزشکی باشد. به ظاهر عمل سادهای است اما به دستگاههای پیشرفته نیاز است. در آن اتفاق پزشک بهدلیل عدم وجود دستگاههای پیشرفته، ایست قلبی بیمار را تشخیص نداده بودند. متاسفانه برخی پزشکان بهخاطر پول، هرکاری را بهراحتی بدون بررسی خاصی انجام میدهند. زمانی که بالون را داخل معدهام گذاشتم 90کیلو بودم اما الان 126کیلو هستم. یعنی اضافهوزنم بعد از بالون خیلی شدیدتر بود و اگر فقط روشهای دیگر را ادامه میدادم شاید نتیجه بهتری میگرفتم.
روزبهروز چاقتر شدم
من انواع و اقسام رژیمها و ورزشها را امتحان کردم اما متاسفانه خودم هم نتوانستم ادامه بدهم و به نتیجه مطلوب برسم. ورزش هم میکردم اما پایم شکست و بههمین دلیل تنبل شدم، ورزش را رها کردم، از طرفی حال روحیام بهدلیل بیماری یکی از نزدیکانم خوب نبود و همه چیز دست به دست هم داد که من کاهش وزن را رها کنم و روزبهروز چاقتر شوم. کسی که اضافهوزن دارد باید بیشتر از دیگران مراقب بالا رفتن قندخون، فشارخون، چربی خون و… باشد. بهعلاوه مشکلات دیگری هم همراه با چاقی به وجود میآید که شاید فقط با کاهش وزن بتوان جلوی آن را گرفت. خوشبختانه چکاپ کردم و هیچ مشکلی بابت چربی خون و… ندارم اما مشکلات دیگری مثل زانودرد، مشکل در راه رفتن و… برایم وجود دارد که باید هرچه سریعتر به دادش برسم.
عصبی میشوم باید غذا بخورم
مشکل بزرگ من برای چاقی این است که نمیتوانم جلوی غذا خوردنم را بگیرم. من زمانی که عصبی، ناراحت یا افسرده میشوم به غذا خوردن پناه میبرم و از این طریق میتوانم خودم را آرام کنم. هرکسی برای کسب آرامش به چیزی پناه میبرد، من به غذا خوردن پناه میبرم. من و افرادی مثل من به خوردن معتاد هستیم و با کوچکترین ناراحتی به سمت غذا خوردن هجوم میبریم. بهعلاوه مشکل این است که من زمان غذا خوردن به غذاهای پرکالری هم بیشتر تمایل دارم. عاشق فستفود هستم و وقتی در خیابان هستم دائم بوی غذاهای مختلف وسوسهام میکند که بروم داخل رستوران و غذا بخورم. به شیرینی هم علاقه خاصی دارم که اگر شیرینی ببینم حتما باید بخورم. این است که مشکل غذا خوردن من یک مشکل عصبی یا روانی است. دوستانم مراجعه به روانپزشک را به من پیشنهاد کردند که حتما باید آن را امتحان کنم. بهعلاوه در حال حاضر دارم به این فکر میکنم که با یک جراحی دیگر مثل بایپس معده یا اسلیو یا یک جراحی مناسب دیگر بتوانم جلوی خوردنم را بگیرم.
خنده تلخ من از گریه غمانگیزتر است
من به ظاهر آدم شاد و خندانی هستم اما درونم چیز دیگری جریان دارد. من زیاد غصه میخورم و برای دیگران دلسوزی میکنم. بهعلاوه مسائل زیادی ناراحتم میکند که شاید در ظاهر نشان ندهم اما قطعا ناراحت میشوم و درون خودم نگه میدارم. لبخند روی لب دارم اما همان حکایت است که میگویند: خنده تلخ من از گریه غمگین انگیزتر است. همین ناراحتیها دوباره مرا به سمت خوردن سوق میدهد. در جامعه ما نگاه بسیار بدی نسبت به چاقی و اضافهوزن وجود دارد؛ به شکلی که انگار افرادی که چاق هستند گناه کردهاند. هیچکس از چاقی و اضافهوزن خود خوشحال و راضی نیست، این را با اطمینان میگویم. پس کسی که خودش از وضعیت خودش ناراحت است را چرا باید با حرفهایمان بیشتر ناراحت کنیم؟ کاش کمی مهربانتر بودیم. ممکن است کسی بگوید که من با اضافهوزنم مشکلی ندارم و در ظاهر خود را راضی نشان بدهد، اما من با اطمینان به شما میگویم که اینطور نیست. من متلکها و حرفهای ناراحتکننده زیادی شنیدم. حرفهایی مثل اینکه: «چقدر چاقی»، «داری میترکی» و… این حرفها همه جا هست، از فضای مجازی گرفته تا نزدیکترین افراد خانواده. زمانی بود که با رژیم و ورزش در حال وزن کم کردن بودم اما آنقدر فشار روانی اطرافیان روی دوشم سنگینی میکرد که دوباره به غذا پناه میبردم. این بود که نمیتوانستم در کاهش وزن موفق باشم. البته این را هم بگویم که خیلی از مردم هم وجود دارند که این تفاوتها را میپذیرند،اینها عزیزان من هستند که حمایت میکنند و… اینطور نیست که تمام مردم این رفتارها را داشته باشند.
چه کسی گفته لاغری خوب است و چاقی بد؟
چه کسی گفته که تمام افراد جامعه باید لاغر باشند؟ اصلا چه کسی گفته که لاغری خوب است و چاقی بد؟ لاغری به این دلیل خوب است که آدم سالم باشد اما افراد چاق زیادی داریم که سالم هستند و آدمهای لاغر زیادی که انواع و اقسام مشکلات را دارند. اگر همه مردم در یک قد و یک وزن و یک شکل استاندارد بودند که انگار همه را قالب زدهاند و ساختهاند. اگر همه یک شکل و یک اندازه باشند که اصلا کاراکترهای مختلف شکل نمیگیرند. خداوند انسانها را متفاوت آفریده و ما باید یاد بگیریم که این تفاوتها را بپذیریم. به من چه ارتباطی دارد که فلانی قد کوتاهی دارد یا لاغر است یا صورتش فرم خاصی است؟ به نظر من آنقدر مشکل و دلمشغولی داریم که دیگر وقت نداریم به زندگی و سر و صورت دیگران توجه داشته باشیم، چه برسد که دائم بخواهیم کسی را تحتفشار قرار دهیم.
چاقی نکات مثبتی برایم داشته
چاقی برایم مسائل منفی مثل فشار روانی، درد زانو و مفاصل و… داشته اما از آنجا که من خوشبین و مثبتنگر هستم، به جنبههای مثبت آن توجه دارم. همین اضافهوزن باعث شده نویسندهای تماس بگیرد و بگوید وقتی این نقش را مینوشتم در ذهنم تو بودی که بتوانی آن را بازی کنی و آن را براساس تو و ویژگیهایت نوشتم. این است که چاقی من آنطور که دیگران را اذیت میکند، خودم را اذیت نمیکند (میخندد). خودم مشکل زیاد و حادی با اضافهوزنم ندارم و اگر مشکل کمر و زانودردم حل میشد، نیازی به کاهش وزن نمیدیدم. اما از آنجا
که سلامتم درمعرض خطر است مجبورم وزنم را کم کنم.
چرا ظاهر افراد را دستمایه خنده میکنید؟
همیشه چاقی یا لاغری افراد دستمایه خنده و طنز برای نویسندهها بوده است. همانطور که در حال شوخی و طنازی هستیم باید یاد بگیریم که حریم شخصی افراد را زیر پا نگذاریم و به یکدیگر احترام بگذاریم. من از شوخیها ناراحت نمیشوم اما یک فرد چاق همیشه باید دستمایه شوخی و طنز قرار بگیرد؟ یکبار هم از این بگوییم که نباید دیگران را براساس ظاهر قضاوت کرد. خیلی سطحینگری است که بخواهیم براساس وزن کسی تصمیم بگیریم که چه خصوصیاتی دارد، اما اینها چیزی است که معمولا در متنهای نمایشی وجود دارد و مثلا افراد مجرم همیشه، چاق و درشت هیکل هستند؛ درحالی که بارها دیدهایم فردی با هیکلی بسیار معمولی و نرمال خلافکاریهای عجیب و غریب انجام داده است. حرف من فقط چاقی نیست؛ درباره تمام تفاوتها است که باید به آنها احترام گذاشت.
یک لبخند کافی است
در یکی از برنامههای تلویزیونی، مجری برنامه با اضافهوزن من شوخی کرد و اتفاقات زیادی را برای خود رقم زد. عده زیادی از مردم به وی حمله کردند، حرفهای رکیک برایش نوشتند و… من دلم نمیخواهد دوباره برای این همکار و دوستم مشکلی ایجاد شود. باور کنید که الان هم هیچ چیزی از او به دل ندارم. او می خواست فضای برنامه شاد شود و شوخی کرد. بهنظرم اگر در همان برنامه ذکر میکرد که ما با هم همکار هستیم و برای ایجاد فضای طنز این حرفها را بهعنوان شوخی بهکار میبریم تا این حد مشکل ایجاد نمیشد، عدهای به من خرده میگرفتند که چرا عکسالعملی نشان ندادی، چرا لبخند زدی، چرا از خودت دفاع نکردی و… من میگویم ما که برای جنگ به برنامه نیامده بودیم که از خود دفاع کنم یا برخورد بدی داشته باشم. من و آن مجری محترم همکار هستیم، چشممان در چشم هم میافتد. نمیگویم که از این شوخیها ناراحت نمیشوم، قطعا ناراحت میشوم اما ترجیح میدهم با لبخند از کنار آن بگذرم. من از هرچیزی جنبه مثبت آن را برداشت میکنم. وقتی این شوخی با من شد، فکر نکردم قصد تخریب یا تمسخر وجود دارد، اگرچه ناراحت شدم و در موارد بعدی هم ناراحت خواهم شد اما بهنظرم یک لبخند کافی است و نیازی به پاسخ شدیدتر نیست.
منبع : مجله ی سیب سبز
آیا بالون معده در درمان چاقی موثر است؟