پس از آنکه مهشید آهنگرانی دختر منیژه حکمت از عمل موفق قلب این سینماگر کشورمان خبر داد، این بار پگاه آهنگرانی از نحوه روند درمان مادرش سخن به میان آورده و جزئیاتی را تشریح کرده که نشان میدهد پزشکان با این خانواده حکمت رفتار دوستانهای داشتهاند؛ روایتی که میتواند مانع از شکلگیری یک تصویر سیاه وسفید درباره پزشکان شود و نشان میدهد پزشکان خوب در سیستم درمان ایران کم نیستند.
منیژه حکمت کارگردان و تهیه کننده سینمای ایران و مادر مهشید و پگاه آهنگرانی صبح یکشنبه سوم تیر ماه به دلیل گشادی دریچه میترال در بیمارستان پارس جراحی شد؛ جراحی که منیژه حکمت در همان زمان تشخیص میتوانست در آلمان انجام دهد اما به گفته خودش به واسطه اعتماد به پزشکان معتمدش در ایران، این عمل را در کشور خودمان انجام داد و به تیغ جراحان داخلی اعتماد کرد. دیروز مهشید آهنگرانی خبر از موفقیت این عمل داد.
پگاه آهنگرانی بازیگر سینما و فرزند منیژه حکمت نیز امروز روایت متفاوتی درباره روند درمانی و جراحی مادرش به نگارش درآورد و منتشر کرد؛ روایتی که نشان میدهد نباید برخورد سیاه و سفید با پزشکان را باب و کل جامعه پزشکی را به چالش کشید. آهنگرانی با قلمی متفاوت، یادداشتی قابل تامل را به نگارش درآورده که بدون هیچ قضاوتی به خواندن این یادداشت، دعوت تان میکنیم:
منیژه حکمت عمل قلب داشت. همین امروز. هنوز در مراقبتهای ویژه است و چهلوهشت ساعت خطرناک بعد از عمل را میگذراند. به نسبت وضعیت و ضرورت و تنگنای وقت و تمام عوامل بیرونی که هر بیماری با آن دستوپتجه نرم میکند، تا لحظهای که وارد اتاق عمل میشد وضعیت روحی خوبی داشت. همراهان و نزدیکانش هم همین طور! چرا؟ خیلی ساده. پزشکش وقت گذاشت.
تا فیلم قلب مشکلدار و نمونه دریچهای مصنوعی جایگزین را به همه نشان نداد و درصد ریسک و انواع عوارض ممکنه را نگفت، دست به تیغ نشد که نشد. سپرده بود که هر کسی که الان سوال یا بعدا ادعایی دارد بیاید. گلهای آمدند و برای همه وقت گذاشت. حتی قبل از دست به کار شدن خبر داد که شهریور مسافر است و توضیح داد که چرا در این بیمارستان عمل میکند و آن یکی را تایید نمیکند.
هیچ کدام از توضیحاتش بهانهی کافی برای تکهپاره کردن بیمار نبود… ولی مجموعه توضیحات و زمانی که گذاشت خیال همه را (تا آنجا که ممکن بود) راحت کرد.هزار بار پرسید سوالی ندارید؟ یک راست بعد از عمل آمد بیرون و به همان ارتش همراهان دریچه معیوب قلبی که جدا کرده بود را نشان داد و هنوز داشت توضیح میداد که چرا مجبور شدند عوضش کنند. خونسرد، حرفهای و پر از اعتماد به نفس. نگاه و لحن صحبت کردنش «بوی بلدبودن» میداد.
نسبت به پزشک نه پدرکشتگی قبلی بود و نه عشقی. نه بیمارستان را میشناختیم و نه مراحل تخصصی کار را. تنها پیشزمینه همان سوءسابقهی تاریخی میان پزشکان و بیماران رایج در این مملکت بود که پزشک معالج با صرف مقدار کمی وقت (در کل زیر یک ساعت) توانست خنثی کند. هنوز خطرات زیادی در کمین بیمار است ولی انگار همین «آدم حساب کردن» بیمار و همراهانش صلاحیت و اطمینان خاطر میآورد.
پروسهای به این خطرناکی و پیچیدگی را قابل پذیرش کردن عملی است و این هیچ ربطی به تخصص پزشک ندارد، خواستگاهش شعور است. آدمی که شعور داشته باشد در همه چیز شعور دارد. شاید از دست رفتن عباس کیارستمی رعب در وجود جامعه پزشکی انداخته، شاید مراجعه آدمهای سرشناس و ملاقاتیهای سمتدار بیمار قضیه را جدی کرد… یا شاید هم این پزشک از اول روش برقراری ارتباطش با مردم این بوده.
آنچه مسلم است رعب و ترس آدم را با شعور نمیکند. شعور مادرزادی نیست و باشعور شدن تمرین میخواهد. از هر کجا آورده بود… این یکی داشت. پس میشود! میشود هم پزشک بود، هم متخصص، هم مسئول و هم باشعور. لیاقت و خواست مردم هم جز این نیست. این همان احترام متقابل و بخش عمدهای از وظایف هر پزشک است.
حکمت هنوز از خطر نجسته و دلهره ول کن همراهان و دوستانش نیست ولی همه امیدوار و منتظر نتایج مثبت هستند. وقتی کارت به بیمارستان و پزشک میکشد، فارغ از نتیجه، بهتر است زیر تیغ آدم باشعور باشی تا زیر دستوپای تکبر برج عاجنشینان. جناب آقای دکتر جاویدی، تا اینجای کار سپاسگزاریم.
منبع: تابناک