بسیاری از مردم نمیدانند که واقعا زندگی با اختلال تشویش چیست و چه تأثیراتی بر روی زندگی روزمره دارد. حقیقت تلخی که وجود دارد این است که آگاهانه یا ناآگاهانه، با به کار بردن این عبارت در جریان گفتگوهای روزمره خود بدون درک و تشخیص این مسئله که این اختلال چقدر میتواند تهدیدکننده و آزاردهنده باشد، آن را کماهمیت جلوه میدهیم.
مثلا استفاده از عبارتی مانند «من دچار حمله پنیک شدم و ترسیدم» در حالیکه در توضیح آن برای فرد مقابلتان طوری وانمود میکنید که انگار فقط شوکه شدهاید، دانستن این موضوع از جانب او و درک اینکه آیا واقعا حمله پنیک را تجربه میکنند یا نه، باعث سهولت وضعیت نمیشود. بنابراین سؤال اساسی این است که وقتی که از اختلال تشویش رنج میبرید و در معرض خطر حملات ناگهانی هستید، از کجا مطمئن میشوید که رخ خواهد داد؟ و از آن مهمتر اینکه برای رویارویی با آن چه کار میکنید؟
روانپزشکی به نام دکتر یوسف متچسوالا در این باره میگوید: «طی حمله پنیک، فرد هیچ نوع آگاهی و ذهنیتی در این باره ندارد که چرا به ناگهان باید دچار چنین ترس شدیدی شود. حمله پنیک میتواند در برخی موارد تا ۳۰ دقیقه هم طول بکشد. اغلب زمانی که فرد در مسافرت بوده، یا در مکان بسیار شلوغ یا سربسته و کوچکی قرار بگیرد دچار این حملات میشود.»
زمانی که بدن وارد وضعیت حمله پنیک میشود، بلافاصله علائم فیزیکی تشویش به شما دست خواهد داد. افراد در این لحظات باور میکنند که دچار حمله قلبی شدهاند و علائمی مانند سینهدرد، تنگیِ نفس و سرگیجه به آنها دست داده و دچار تعرق شدید میشوند.
چطور باید با این وضعیت کنار آمد؟
در این حالت، بهتر است چند نفس عمیق بکشید و بیشتر تمرکزتان روی تنفستان باشد. اگر در اتاق یا مکان شلوغ و پرازدحامی هستید، بهتر است به مکان ساکتی بروید و اگر کسی با شماست، آنها را از وضعیت خود مطلع کرده و بگویید که دچار حمله پنیک شدهاید و باید به پزشک مراجعه کنید. اگر فرد همراهتان مدام به شما اطمینان خاطر بدهد که همهچیز خوب و تحت کنترل است، این کار میتواند باعث کاهش علائم حمله پنیک شود. حتما به خودتان یادآوری کنید که قرار نیست بمیرید و حالتی که به شما دست داده موقت است و همچنان به تنفس عمیق ادامه دهید.
منبع: thehealthsite
چه تفاوتی بین پنیک واقعی و حملات پنیک وجود دارد؟