در ایران سالانه حدود ۲۸ هزار نفر در تصادفات رانندگی جان خود را از دست میدهند؛ یعنی ۷۶ نفر در هر روز و ۳ نفر در هر ساعت. این میزان نزدیک به ۶ برابر آلمان است. آلمان با ۶۲ نفر کشته به ازای 1 میلیون جمعیت، در مقام ۴ اروپا قرار دارد.
بهترین کشورها، مالت (۴۵ کشته به ازای 1 میلیون نفر جمعیت)، هلند (45) و سوئد (۴۹) هستند. کشورهای لیتوانی (۱۷۷) و لتونی (۲۲۳) نیز در انتهای جدول قرار دارند.
رعایت نکردن فاصله یا به اصطلاح «سپر به سپر» راندن، سرعت غیرمجاز و انحراف ناگهانی به راست یا چپ، واژگونی خودرو اکثرا بهدلیل خستگی و خوابآلودگی راننده از مهمترین عوامل انسانی تصادفات در ایران هستند. علاوه بر رعایت نکردن قوانین از سوی رانندگان، ایمن نبودن جادهها و کیفیت پایین خودروها هم از دلایل مهم و غیرانسانی افزایش تلفات در ایران محسوب میشوند. البته خوشبختانه امسال با زحمات همهجانبه راهنمایی و رانندگی گویا طبق آمار غیررسمی، میزان تلفات به تقریبا نصف در سال 92 کاهش یافته است. بیشترین تلفات تصادفات نیز به ترتیب متعلق به استانهای مرکزی، خراسان رضوی، لرستان، فارس، تهران و خراسان شمالی بوده اما هدف من بررسی روانشناختی و جامعهشناختی این مقوله است. درواقع، اساس کار، بررسی رانندگی طولی (در طول زمان و بررسی کلیت آن) است نه مقطعی زیرا وضعیت روانشناختی لحظهای و درازمدت فرد میتواند کاملا نوع رانندگی را تحتتاثیر قرار دهد. چگونگی رانندگی با اتومبیل (البته در بررسی بلندمدت بیشتر صادق است)، به خوبی نشاندهنده وجوه مختلف شخصیتی و رفتاری است زیرا رعایت قوانین و مقررات، احترام به حقوق دیگران، کنترل درونی و بیرونی فردی در مقابل محرکهای ترافیکی و میزان پاکیزگی و سلامت ایمنی اتومبیل و ایجاد فضای آرامبخش برای سرنشینان و رانندگان دیگر، همگی نمونههایی از رفتار اجتماعی راننده است که هنگام رانندگی، ناخودآگاه شخصیت واقعی یا هوش هیجانی فرد را منعکس میکند. در روانشناسی اجتماعی 2 مقوله مهم دیگر هم مطرح است؛ اولی، یادگیری اجتماعی (تقلید و تبعیت از رفتارهای دیگران) که در رانندگی با عبارت «همه همینطوری میرانند، هیچکس به فکر حق تقدم نیست» بروز میکند و دومی، تله اجتماعی است؛ یعنی یک جمعیت بهدلیل خطای 1 نفر به تله میافتند، مثلا تصادف یا توجه نکردن به علامت ورود ممنوع باعث ترافیک و دیر رسیدن افراد برای امور روزمره و استرسهای خاص اجتماعی و روانشناختی مربوطه میشود و این استرس به نوعی به دیگران منتقل و دامنه این «تله» رفتهرفته گستردهتر خواهد شد. از لحاظ روانشناسی چند نوع خطای شناختی حین رانندگی وجود دارد:
1– خطای نسبتدهی: اشتباهات دیگران را به شخصیت یا مهارت آنها نسبت میدهیم و اشتباهات خود را وابسته به موقعیت میدانیم. مثلا وقتی کسی بدون حق تقدم حرکت میکند، چند ناسزا از قبیل بیشخصیت و بیفرهنگ به او میدهیم ولی وقتی خودمان این کار را میکنیم، آن را به خستگی، جبران کمبود وقت و… نسبت میدهیم.
2– خطای دانینگ کروگر: توانایی و مهارت خودمان را بیشتر از واقع ارزیابی میکنیم. مثلا برای نشان دادن دستفرمان خود به دیگران در مقایسه با مایکل شوماخر و رانندگان فرمولیک با ویراژ یا سرعت غیرمجاز و عدم ارزیابی همهجانبه، خود و دیگران را بهدلیل این خطای ذهنی مهارت در معرض خطر قرار میدهیم.
3– خطاهای قضاوت که خودشان چند نوعند:
• خطای سرعت (سرعت بالا همیشه باعث صرفهجویی در وقت میشود)
• خطای ظاهر( قضاوت براساس نوع ماشین طرف مقابل نه خود شخص). مثلا دیده شده رانندگان برای ماشینهای شاسیبلند گرانقیمت کمتر بوق میزنند و اجازه عبور راحتتر به آنها میدهند!
• خطای پردازش اطلاعات (فرد فکر میکند مغز توان پردازش انبوه اطلاعات حین رانندگی را دارد! بارها برای افراد پیش میآید حین رانندگی به مقصد میرسند ولی اصلا حواسشان به محیط اطراف نیست و مثلا دلمشغولی با موضوعی در ذهن دارند یا فکر میکنند مغز توان دریافت تمام محرکهای محیطی مثل فاصله، سرعت و… را در هر لحظه بهطور کامل دارد.
• خطای محیطی (آلودگی صوتی، آلودگی هوا، ترافیک، نوع جاده و خیابان، نوع آب و هوا مثل مهآلود یا بارانی بودن و… هم میتواند باعث اختلال در قضاوت فرد شود. در ارزیابی شخصیتی افرادی که قوانین رانندگی را رعایت نمیکنند، درجات بالایی از هیجانخواهی و تحریکپذیری، رفتارهای نمایشی برای ارضای غریزه خودنمایی، روحیه رقابتجویی بیمارگونه و تلاش برای اول شدن در همه زمینهها حتی در رانندگی (بیشتر در افراد خودشیفته و ضداجتماعی)، انتقامجویی یا تلافی رفتار راننده مقابل قانونشکن، مصرف مواد، انواع اختلالات افسردگی و اضطرابی و روانپریشی و… دیده میشود. ذکر این نکته بسیار مهم است ضوابط اخلاقی بیشتر افراد در شرایط سخت، کمی کمرنگ میشود و مثلا حین ترافیک و خستگی یا استرس زود رسیدن، تعارفات معمول مودبانه همیشگی در آنها کاهش مییابد.
بر این باورم که با آموزش مداوم از کودکی، مخصوصا با فیلم و کارتون، ترویج فرهنگ رانندگی و ارزشیمدار کردن آن نه تنبیهی کردن، نصب دوربین، گشتزنیهای مداوم، جریمههای طولانی و سنگین و حتی ضبط گواهینامه در موارد مخصوصا تکرار، اجبار به شرکت افراد متخلف در دوره بازآموزی، دادن امتیاز به افرادی که کمترین نمره منفی را دارند، مثل کاهش مبلغ خلافی و… شاید بتوان فرهنگ رانندگی بهتری را ساماندهی کرد. شعار من در این خصوص این است: «رانندگی یک امتیاز شهروندی است، نه حق شهروندی» و این امتیاز باید هر زمان که نیاز باشد (چه با وجود تخلفات مکرر چه با محدودیتهای عقلی و فیزیکی و سنی در ارتباط با موضوع) سلب شود.
دکتر تورج شمشیرینظام – روانپزشک، عضو انجمن روانپزشکان ایران
منبع: هفته نامه سلامت