نکته مهم این است که اغلب اوقات مشکلات و موارد تکراری مطرح هستند که اغلب زوجین در ارتباط با همین موارد دچار مشکل شده اند.مواردی که مربوط به رابطه دو نفره زن و شوهر هستند و معمولا موضوع پیچیده ای نیستند اما می توانند نقطه اغازی برای شروع مشکلات باشند.بنابراین لازم است برای دستیابی به ارتباطی سالم و شایسته، مواردی را همواره در نظر داشته باشیم.
عشق برای ما چه معنایی دارد؟
برای عشق به اندازه ماسه های ساحل دریا، معنی وجود دارد. از”عشق”، یعنی هرگز مجبور به درخواست بخشش نشدن” تا “عشق، یعنی برای دیگران زیستن”. فیلسوفان، نویسندگان و دانشمندان از نژادها و رنگ های مختلف کوشیده اند این مفهوم درخشنده را معنی کنند.
با معانی ارائه شده از سوی آنان نمی توان کار زیادی انجام داد. جالب است که یک بار برای تفریح هم که شده معنای عشق را در سایت گوگل جستجو کنید. احتمالا این کار بسیار خسته کننده خواهد بود چون عشق به گونه ای مطلق وجود ندارد. مثلا آنچه یک نوجوان در دوران بلوغ از واژه عشق برداشت می کند بسیار متفاوت است با زوجی سی و چند ساله که در ماه عسل به سر می برند و البته احساس یک زوج با چهل سال زندگی مشترک هم بسیار متفاوت است از دو نمونه مذکور نسبت به عشق.ما همه اینها را عشق می نامیم.
بر اساس نتایج پژوهش های روان شناسانه ی رابرت اشتنبرگ از دانشگاه معروف یل، عشق، امیزه ای است از صمیمیت، شور، اشتیاق و وابستگی.
صمیمیت: بیانگر نزدیک بودن عاطفی و احساسی است و ستون اصلی عشق به شمار می رود. صمیمیت به اهستگی ایجاد می شود و نقش عمیقی در زندگی دارد.
شور و اشتیاق: جنبه فیزیولوژیکی و مسرت بخش رابطه است. بسیار اتفاق می افتد که یک رابطه درست با همین جنبه اغاز می شود. هرچند که شور و اشتیاق برای همیشه باقی نمی ماند حتی اگر خود، خواهان آن باشیم.
وابستگی: به یک فرد و تصمیم گیری اگاهانه به زندگی کردن با او برای مدت طولانی، ستون سوم عشق است. این جنبه نیز به طور معمول در آغاز یک رابطه هنوز وجود ندارد و- اگر ایجاد شود- دارای روندی بسیار آهسته است.
از ترکیب این سه جز، انواع گوناگون عشق به وجود می آید.
آیا هر کسی تصوری متفاوت از عشق دارد و آیا این امر روابط را با مشکل روبرو می کند؟
میزان اهمیتی که افراد مختلف برای صمیمیت، شور و اشتیاق و وابستگی به شریک زندگی قائل هستند، میتواند متفاوت باشد و بدین ترتیب آنچه با عشق ارتباط دارد نیز، چنین است. این مطلب ممکن است به بروز سو تفاهم ها و مشکلاتی در روابط منجر شود. از این رو جا دارد توصیه شود که از خود بپرسیم تصور شخصی مان از عشق بزرگ چیست و این تصور را با تصوری که شریک زندگی مان از آن دارد، مقایسه کنیم.
نوعی نگاه روانشناسانه به عشق
می گویند عشق آمدنی بود نه آموختنی. می گوییم خیر، عشق هم مانند هر پدیده دیگری در زندگی می تواند و باید مورد شناسایی و ارزیابی قرار گیرد. می گویند عشق کور است. می گوئیم عشق کور نیست. ما کوریم که نمی توانیم شکل کاذب آن را از نوع واقعی تشخیص دهیم چون دانشی در این باره کسب نکرده ایم و آنقدر از عشق بی اطلاعیم که وقتی به سراغمان آمد راه حفظ و نگهداری آن را بلد نیستیم.
به هر حال عشق ورزیدن هم سبکی دارد و فنی و تکنیکی و تاکتیکی. ابعاد، انواع، عناصر و محتوی تشکیل دهنده عشق قابل بررسی و طبقه بندی است. چه بهتر که این رموز و فنون را یاد بگیریم تا دل نبندیم به آن که شایستگی دلبندی ما را ندارد و در کنار خود حفظ کنیم آن را که شایسته ترین همسفر ماست و از روی غفلت و نا آگاهی و نادانی او را از خود نرانیم. برخلاف آن که می گویند عشق گوهری زیبا نیست که وقتی مالک آن شدی به سرمنزل مقصود رسیده باشی و آن را به حال خود رها کنی. عشق بذر و نهالی است که با دو دست کاشته می شود و وقتی کاشته شد عاشق و معشوق هر دو باید در حفظ آن بکوشند تا ببالد و رشد کند وگرنه پژمرده و زرد می شود و می میرد.
منبع : بیتوته