اگر به تازگی صاحب فرزندی شدهاید و به زودی قرار است برای تربیت فرزندتان فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر بگذارید و یا اگر هر روز چندین بار به خاطر رفتارهای کودکتان به مرز دیوانگی میرسید و از شدت عصبانیت گاهی اوقات دست روی او بلند میکنید، بهتر است این مقاله را بخوانید و با شیوههای درست رفتار با کودکان بیشتر آشنا شوید:
رفتار خوب نتیجه احساس خوب
آرام کردن کودکان وقتی که از نظر فیزیکی در شرایط ناراحت کنندهای هستند، کار سختی است. سرماخوردگی، دندان در آوردن، زمین خوردن، خراشیدگی زانو، دل درد و یا هر شرایط دیگری باعث ایجاد فشار فیزیکی روی کودکان میشود. در چنین مواقعی آنها گریه میکنند، جیغ میزنند، شبها چندین بار از خواب بیدار میشوند و نیاز بیشتری به مورد توجه قرار گرفتن و احساس راحتی بیشتر دارند.
کودکان به این روشها متوسل میشوند تا مشکلات جسمی خود را بیان کنند. والدین در این گونه مواقع چون علت بیقراریهای کودک خود را میدانند، سعی میکنند با صبوری بیشتر با او رفتار کنند. حالا تصورش را بکنید وقتی که کودکان از نظر روحی و عاطفی احساس ناراحتی میکنند، وقتی که کودک عصبانی میشود، غمگین و ناراحت است و احساس میکند رابطهاش با یکی از والدین یا هر دوی آنها دیگر مثل سابق نیست.
او شروع به ناآرامی و بد قِلقی میکند ولی شما دلیل این رفتار او را نمیبینید و به اندازه کافی به او توجه نمیکنید در چنین مواقعی برخی از والدین با بروز برخی مشکلات رفتاری کودکانشان، اقدام به تنبیه کردن آنها میکنند بیآنکه علت این رفتارها را بدانند.
با کودک خود همدلی کنید
یکدلی و همدلی با کودک یک روش بسیار مناسب برای برقراری ارتباط با کودک است. همدلی کردن یعنی تلاش برای درک موقعیت دیگری و حس کردن موقعیت از دیدگاه او. همدلی کردن با کودکتان یعنی حس کردن آن چیزی که او حس میکند. باید بتوانید خود را در جایگاه کودک خردسال خود تصور کنید و برای این منظور بهترین حالت این است که بچه شوید. خواهید دید که خوشبختی شما فقط در دست والدینتان است.
شما از نظر مالی کاملاً به آنها وابسته هستید و رابطه بسیار محکم عاطفی نیز بین شما و آنها وجود دارد. در واقع به آنها وصل هستید. نیاز دارید که در انجام کارها کمکتان کنند و از طرفی هم میخواهید برخی کارها را مستقلتر انجام دهید و معمولاً این دو مورد در کنار هم مشکلاتی ایجاد میکنند.
شما در موقعیتی پایینتر از والدین خود هستید. اگر والدینتان مرتباً سر شما داد بزنند، چه حسی پیدا میکنید و اگر با مهربانی و نرمی رفتار کنند، چه حسی خواهید داشت؟ اگر با تجربه انجام کارهای جدید شما را تنبیه کنند، مسلماً احساس ناخوشایندی به شما دست میدهد. برای همدلی با کودکتان فقط کافی است خود را جای او بگذارید.
روی احساسات او تمرکز کنید
هنگام همدلی کردن با کودک بسیار مهم است که روی احساسات او متمرکز شوید؛ نه چیزی دیگر. برخی از والدین عادت دارند در اینگونه مواقع حرفهای دیگری را نیز به میان آورند؛ مثلاً به آنها میگویند: «وقتی که من بچه بودم، پدر ومادرم به من میگفتند که چکار کنم و حتی گاهی اوقات سر من داد هم میزدند و به من احساس بدی دست میداد؛ اما من هنوز هم به حرفهای آنها گوش میدهم و همان کاری را انجام میدهم که آنها میخواهند؛ چون آنها پدر و مادر من هستند و صلاح مرا میخواهند».
در چنین مواقعی والدین باز هم از دیدگاه خودشان به موقعیت نگاه میکنند و باز هم خود را به جای فرزندشان نمیگذارند. وقتی که یاد بگیرید روی احساسات خود متمرکز نشوید، تازه وارد جاده همدلی با کودکتان شدهاید؛ زیرا فقط در این صورت است که میتوانید علت رفتار و حالت او را درک کنید. این همدلی قلب شما را نرم میکند و عشق بیشتری را به فرزندتان نثار میکنید و میتوانید با شفافیت بیشتری به قدم بعدی فکر کنید؛ اینکه چه عکسالعملی بهتر است؟
به رفتارهای کودکتان توجه کنید
تمام کودکان در هر مرحله سنی در واقع فقط یک چیز میخواهند: احساس تعلق! آنها میخواهند مطمئن شوند که به جایی تعلق دارند. اگر این احساس را در میان خانواده خود نداشته باشند، آنرا در جایی دیگر جستجو خواهند کرد. شما چگونه میتوانید کودکتان را مطمئن سازید که در خانواده جایگاه بسیار ویژهای دارد؟
به رفتارهای خوب او توجه کنید. مهم نیست کار خوبی که انجام داده چقدر کوچک است، بعد از مشاهده آن، او را تشویق کنید و مورد تعریف و تمجید قرار دهید؛ البته در حد معقول و منطقی؛ مثلاً به او بگویید: « از اینکه اتاقت را مرتب و منظم کردی، از تو ممنونم»، «خیلی ممنونم که سر وقت به رختخوابت رفتی»، «بسیار ممنونم از اینکه با خواهر یا برادر کوچکت به آرامی بازی کردی، اینکار تو به من کمک بزرگی کرد»، «از اینکه بشقابت را خودت شُستی ممنونم» و … همه ما وقتی که به طور مثبتی با ما رفتار میشود، بیشتر سعی میکنیم رفتارهای نادرستمان را تغییر دهیم.
کودکان نیز درست همانند ما وقتی که به خاطر کارها و رفتارهای درستشان مورد تشویق قرار میگیرند و حتی به آنها جایزه داده میشود، احساس میکنند به خانوادهشان بیشتر تعلق دارند و برای اطرافیانشان مهم هستند؛ بنابراین سعی میکنند این رفتارهای خوب را بیشتر تکرار کنند تا باز هم توجه بیشتری به آنها شود. توجه به رفتارهای نادرست و غلط نیز آنها را مطمئن میکند که به خانوادهشان تعلق دارند و این خانواده به آنها اهمیت ویژهای میدهد.
برخی از مردم به اشتباه فکر میکنند اگر به رفتارهای خوب کودک خود توجه کنند و اهمیت دهند، کودکشان لوس میشود؛ به خصوص اگر آن کار یا رفتار خوب بسیار کوچک باشد؛ اما این طرز فکر درست نیست. وقتی که به عملکرد کودکتان هر چقدر هم کوچک و اندک توجه میکنید، تفاوت بزرگی در احساس او نسبت به خودش و حس عزت نفس او ایجاد میشود.
بیشتر گوش بدهید
به کودک خود کمک کنید تا ارزشهای خود را بشناسد و سعی در رشد آنها نماید. با اینکار شاهد رفتارهای مثبت و مناسب از او خواهید بود. گاهی اوقات از او سوال کنید که به چه چیزی فکر میکند و میخواهد چکار کند؟ برخی از والدین عادت دارند وظایف، رفتارها و عملکردها را به کودکشان دیکته کنند.
او را تشویق کنید
وقتی که به رفتارهای خوب کودکتان توجه میکنید، از کلمات و عباراتی که بوی تحسین فراوان و ستایش میدهند، خودداری کنید. چه فرقی میکند؟ تشویق کردن باعث رشد تواناییهای کودک شده و نوعی حس ارزشمندی در درونش شکوفا میگردد. تشویق، موجب تلاش و رشد میشود.
ما میتوانیم از طریق کلمات تشویقی به کودک خود بفهمانیم که او را قبول داریم؛ ولی اینکار را با تمجید او انجام ندهید؛ مثلا به هنگام تشویق کردن به او بگویید: از کمکی که به من کردی، واقعاً ممنونم! تو به هدفت رسیدی! تو توانایی انجام اینکار را داری؛ تو منحصر به فردی! تو تمام تلاشت را کردی! من دوستت دارم! من به قضاوتهای تو اعتماد دارم! من شاهد تلاش واقعی تو بودم! اما تمجید و تحسین کودک نشان میدهد که او آن کار خوب را با انرژی زیادی که از یک منبع بیرونی دریافت کرده است، انجام داده و خودش کنترل زیادی روی اوضاع ندارد.
کودکی که همیشه مورد تمجید و تحسین است، به دیگران وابسته میشود و احساس ارزشمندی خودش را وابسته به دیگران میداند. تمجید کردن از کودک گاهی اوقات باعث دلسردی او نیز میشود؛ چرا که کودکان نمیتوانند همواره خود را با استانداردها و توقعات اطرافیانشان منطبق و سازگار کنند. در ضمن، تعریف و تمجیدهایی که از جانب نزدیکان میشود، ممکن است از سوی سایر افراد نشود و همین مسأله کودک را ناامید و ناراحت میکند.
از کودکتان این سوالات را بپرسید
به چه چیزی فکر میکنی؟ وقتی که اینکار را انجام میدادی، چه فکری در سر داشتی؟ میخواهی یک کار متفاوت انجام دهی؟
میتونی راجعبه کاری که انجام دادهای، بیشتر با من حرف بزنی؟
وقتی که از کودک خود سوال میکنید، بسیار مهم است که به پاسخهای او با دقت و توجه و البته علاقه گوش بدهید. به او نشان دهید که مشتاق شنیدن حرفهای او هستید، سعی کنید قضاوت و انتقاد کردن را کنار بگذارید. اگر میخواهید با کودکتان رابطه خوبی داشته باشید، نمیتوانید از او بخواهید خودش را مطابق میل شما تغییر دهد. روابط خوب بین شما با تغییراتی که در رفتار خودتان میدهید، شروع میشود.
تصورش را بکنید که یک فرد قدرتمند در موقعیتی بالاتر از شما باشد و مدام شما را تحت نظر بگیرد و تمام رفتارهایتان را زیر ذرهبین بگذارد و دائماً از شما انتقاد کند. چه حسی به شما دست میدهد؟ معمولاً در چنین مواقعی هیچ کس نمیتواند کاری را به خوبی انجام دهد. قرار گرفتن در چنین شرایطی برای هر انسانی سخت است.
حال اگر خود را در شرایطی تصور کنید که یک فرد قدرتمندتر از شما روی رفتارها و حرکات شما نظارت دارد، اما همواره با شما مهربان است و دوست شفیقتان است، نظر مثبتی راجعبه شما دارد، روی کارهای خوبتان متمرکز میشود و وقتی که کاری را به درستی انجام نمیدهید به شما کمک میکند تا با اشتباهتان آشنا شوید و آنها را در آینده برطرف سازید، چه حسی در شما ایجاد میشود؟
چقدر انگیزه پیدا میکنید تا کارهای خوب انجام دهید و رضایت بیشتر او را کسب کنید؟ اگر شما با کودکتان متفاوت رفتار نکنید، نمیتوانید از او انتظار داشته باشید او متفاوت رفتار کند. رفتارهای خود را تغییر دهید تا روابط بهتری با کودکتان پیدا کنید.
منبع: برترین ها