انگیزه های خودکشی های مترویی و برج میلادی!

jalalvand
می‌گویند آنهایی که همیشه دنبال ساده‌ترین راه‌حل می‌گردند، خودکشی را به‌عنوان راه‌حل انتخاب می‌کنند. درست است که به نظر شجاع می‌آیند، اما آنها حذف فیزیکی را بر رویارویی با مصائب زندگی ترجیح می‌دهند.

بخش عمده‌ای از آنها به‌ دنبال زندگی بهتر دست به خودکشی می‌زنند و شاید در امید نجات از خودکشی شیشه قرص را در دهانشان خالی می‌کنند. همان‌هایی که به محض خالی‌کردن بطری قرص‌ها، به نزدیک‌ترین دوستشان زنگ می‌زنند و آنها را از تصمیمشان آگاه می‌کنند. عده‌ای دیگر در خفا و با نوشتن نامه به زندگی‌شان پایان می‌دهند، اما عده‌ای دیگر اماکن عمومی را برای تمام‌کردن کلیشه‌ای یک بازی انتخاب می‌کنند.

از سقوط و لحظه برخورد به زمین حرف می‌زنیم. دقیقا ٤٣٥ متر بالاتر از سطح زندگی؛ سقوط از برج میلاد. کاملا محرمانه. خیلی‌ها حتی خبر ندارند تاکنون چند نفر از بالای برج میلاد به سمت مرگ شیرجه رفته‌اند. پس نام راویان قصه و پریده‌ها را باید لاک سفید گرفت. هیچ‌کس اولین بارش را به یاد نمی‌آورد. مهندس جوانی که خودش را از بالای برج میلاد که نماد زیبایی تهران است، به پایین پرت کرد.

بعد نوبت به گردشگران رسید. آنهایی که با هیجان از بالابر برج میلاد حرف می‌زدند. بالابری که در ٣٠ ثانیه شما را به آخر می‌رساند. همان‌طور که محو زیبایی جهان زیر پایشان بودند، اصلا تصور کن همان زمانی که داشتند تصمیم می‌گرفتند در رستوران گردان بستنی با روکش طلا بخورند، یکی از آنها تصمیم گرفت به زندگی‌اش خاتمه دهد. احتمالا دستی تکان داده و خودش را جلوی دوستانش به پایین پرت کرده. بستنی‌های آب‌شده و جیغ‌های ممتد آدم‌هایی که دیگر هرگز پایشان را به برج میلاد نمی‌گذارند، دردناک‌ترین تصویر زندگی‌شان را رقم می‌زند.

اولین کسی که خودش را از برج میلاد به پایین پرت کرد، از یک گروه دانشجویی بود. خبر آغازبه‌کار پروژه برج میلاد، هیاهوی فراوانی در جامعه ایجاد کرده بود. وقتی اوج‌گیری برج آغاز شد، خیلی‌ها تقاضای بازدید از برج و مراحل ساخت را کردند. تا پیش از آن فاجعه، مسئولان برج سختگیری چندانی برای بازدید از برج انجام نمی‌دادند. روزی یک گروه دانشجوی معماری برای بازدید از برج میلاد به آنجا آمدند. دختری خود را از بلندترین ارتفاع ممکن در تهران به پایین پرت کرده بود.

این آغاز پروژه خودکشی در برج میلاد بود. دختر دانشجو سقوط کرد. او ارتفاع بیش از ٢٥٠ متر را در آسمان طی کرد و به زمین رسید. بازی بعدی اما متعلق به استاد بود. بازنشسته نیروی انتظامی و استاد زبان دانشگاه، احترام شاگردان سابق را برانگیخت. بازدید از برج میلاد ممکن نبود اما نه برای استاد، بی‌مجوز.

بچه‌های پایین برج او را معرفی کردند و مجوز صادر شد. استاد دانشگاه به راه افتاد تا از برج بازدید کند. همه‌چیز عادی بود. تا زمانی که شروع به دویدن کرد. عده‌ای که متوجه قصد او شده بودند، دنبالش کردند اما دیگر دیر شده بود. دومین خودکشی در برج میلاد بازتاب گسترده‌ای نداشت. تجربه مسئولان برج بیشتر شده بود و البته رسانه‌ها هم می‌دانستند این خبر را نباید انعکاس دهند. تمایل سقوط از ارتفاع و در دید همگان خودکشی‌کردن مختص برج میلاد نیست. آدم‌هایی که می‌خواهند دیده شوند، این اماکن را برای خودکشی انتخاب می‌کنند.

پیش از آن، در تهران خبرهایی دیگر از سقوط به گوش می‌رسید. گذشته از سقوط‌های جسته و گریخته از ساختمان‌‌های بلند مسکونی و تجاری، برج گلدیس فلکه صادقیه، تبدیل به وعده‌گاه جماعت افسرده شده بود. خیلی‌ها خود را از بالای این برج به پایین پرت کردند. حالا اما نوبتی هم که باشد، نوبت مترو است و پل‌های هوایی.

سومین خودکشی از برج میلاد به مردی اختصاص داشت که در اخبار نه ردی از او هست و نه نشانی، خبر کلی است. شاید هم شایعه باشد.

تا اینکه پنجشنبه سوم اردیبهشت‌ماه ۹۴، زنی ٤٣ساله از طبقه سوم برج میلاد خود را به پایین پرتاب کرد. روابط‌عمومی برج میلاد درباره جزئیات این رویداد گفته بودند خانمی حدودا ۴۸ساله که به گفته یکی از نزدیکانش با قصد قبلی و برای خودکشی وارد برج میلاد تهران شده بود، خود را به طبقات تجاری رسانده و با استفاده از خلوتی محیط به صورت ناگهانی از طبقه چهارم لابی (طبقات تجاری) خود را به پایین پرتاب کرد که در نهایت به فوت نامبرده منجر شد. براساس اعلام مأموران نیروی انتظامی و کارشناسان قوه ‌قضائیه مستقر در صحنه فوت، این اتفاق در ساعت ٩:٤٣ دقیقه صبح رخ داده بود.

اصولا روان‌شناسان، خودکشی را به دو دسته تقسیم می‌کنند: اول تظاهر به خودکشی، که بیشتر خانم‌ها به آن تمایل دارند. این حرکت معمولا منجر به مرگ نمی‌شود و هدف از آن تنها ترساندن اطرافیان برای رسیدن به مقصود است. پس چند عدد قرص برای اجرای پروژه کفایت می‌کند. دسته دوم آنهایی هستند که تصمیم خودشان را گرفته‌اند. این گروه جایی برای تردید باقی نمی‌گذارند. حالا چه انگیزه‌هایی این جماعت را به سوی اماکنی شبیه به برج میلاد می‌کشاند، نیاز به نظر کارشناسی دارد.

دکتر سیروس ابراهیمی روان‌پزشک می‌گوید: «بخش عمده‌ای از پرش‌ها به واسطه استفاده از قرص‌های روان‌گردان اتفاق می‌افتد. در این شرایط بعضی‌ها دچار بی‌خبری از کار خود می‌شوند. خیلی از آنها دلشان نمی‌خواهد به زندگی‌شان پایان بدهند، بلکه توهم پروازکردن دارند. آنها در بالای بلندی دستانشان را می‌گشایند تا پرواز کنند، اما در پایان زمین سنگی سهم آنها می‌شود».

وی درباره کسانی که با میل خودکشی واقعی دست به پرش از ارتفاع می‌زنند، می‌گوید: «آنها می‌خواهند انتقام بگیرند و جامعه را نسبت به خود و خانواده‌شان حساس کنند. عده‌ای می‌خواهند رنجی را که متحمل شده‌اند با کانون توجه قراردادن خود به گوش عموم برسانند. طبیعی است اقدام به خودکشی کسی که از بلندترین برج شهر پایین پریده، پیش خودکشی‌های دیگر بازتاب بیشتری داشته باشد. درباره این موضوع البته می‌توان به «اگروفوبیا» (ترس از بلندی) هم اشاره کرد. افرادی که از ارتفاع می‌ترسند، ممکن است در موقعیت‌های ویژه و در پریشانی افکار و برای فرار از مشکلات، علیه همان ترس قیام کنند».

وی در پایان می‌افزاید: «افراد با مشکلات عدیده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کنند و بعضی احساس می‌کنند که از شهر طرد شده‌اند. این خودکشی‌ها در واقع واکنشی است نسبت به مرگ شهر. بُعد دیگرِ این مسئله شکاف طبقاتی و اجتماعی است. فرد می‌بیند هرچقدر هم که تلاش می‌کند نمی‌تواند به موفقیت برسد. این فرد در جامعه همه امیدش برای تغییرات با شکست مواجه شده. زمانی که امید اجتماعی در فرد از بین برود یا تضعیف شود، واکنش‌های اجتماعی مثل خودکشی را هم در پی دارد».

خودکشی‌های مترویی

هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کند، کسی که کنارش بلیت می‌خرد، با عجله از گیت‌های ورودی داخل می‌شود و خودش را از میان جمعیت جلو می‌کشد، آن چیزی که در ذهن می‌پروراند پیداکردن یک صندلی خالی در مترو نیست. او می‌خواهد درست وقتی مترو نزدیکش شد خودش را زیر چرخ‌های آن بیندازد.

سال ٨٤ بود که اولین خودکشی در متروی تهران اتفاق افتاد. دختر ١٨ساله در ایستگاه شهیدبهشتی خودش را زیر قطار انداخت و همان روز در بیمارستان جان سپرد. تا یک‌سال‌ونیم خبری از خودکشی مترویی به گوش کسی نرسید؛ تا اینکه در اردیبهشت‌ماه سال ٨٦ جوان ١٩ساله‌ای در ایستگاه بهارستان تصمیم گرفت به زندگی‌اش پایان دهد و به خواسته‌اش هم رسید. حوادث مترویی سال ٨٦ به همین‌جا ختم نشد. با توجه به مستندات، سال ٨٦ را می‌توان یکی از پرحادثه‌ترین سال‌های متروی تهران دانست.

در تیرماه همین سال مردی میان‌سال و در دی‌ماه جوانی ٢١ساله در مترو خودکشی کردند و حوادث مترویی سال ٨٦ با خودکشی یک زن در اسفندماه پایان یافت. هنوز یک ماه از آخرین خودکشی نگذشته بود که دختری ١٥ساله در فروردین‌ماه ٨٧ در ایستگاه نواب خودکشی کرد. در این سال یک زن دیگر هم در ایستگاه حسن‌آباد دست به خودکشی زد، اما جان سالم به در برد. در سال ٨٨ در دو روز، دو خودکشی در متروی تهران اتفاق افتاد: یک پسر ١٧ساله و مردی در ایستگاه طرشت؛ که هر دو در دم جان سپردند. سال ٨٩، سال آرامی برای مترو بود و خبری از خودکشی به گوش کسی نرسید. در سال ٩٠ زنی ٤٠ساله در ایستگاه نواب خودکشی کرد و اسفندماه هم خودکشی نافرجام یک دختر ٢٠ساله گزارش شد.

آمار خودکشی در متروی تهران در سال ٩٢، شش مورد گزارش شد که آخرین موردش مربوط به خودکشی زنی میان‌سال در ایستگاه سعدی بود. در دی‌ماه ٩٢ هم مسافران ایستگاه گلبرگ شاهد خودکشی یک مرد دست‌فروش بودند. روند این خودکشی‌ها با خودکشی زنی میان‌سال در متروی ولیعصر ادامه یافت. آخرین مورد گزارش شده از خودکشی مترویی به اسفندماه سال ٩٤ بر‌می‌گردد که مردی ٣٥ساله در ایستگاه گلبرگ جان خودش از دست داد. در سال ٩٥ هم شاهد مرگ یک دختر ٢٦ساله در ایستگاه شادمان و پیرمردی ٦٥ساله در ایستگاه شهدا بودیم که البته شواهد حاکی از آن است که این دو نفر قصد خودکشی نداشته و به دلیل ردشدن از خط زرد مترو با قطار برخورد کرده و جانشان را از دست داده‌‌اند.

دکتر پروین ملک‌زاده، جامعه‌شناس شهری درباره دلیل خودکشی‌ها در اماکن عمومی شبیه به مترو می‌گوید: «اولین بُعد مربوط به شهر است. ما در ایران با زوال و مرگ شهر رو‌به‌رو هستیم. افراد با مشکلات عدیده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کنند و بعضی احساس می‌کنند که از شهر طرد شده‌اند. این خودکشی‌ها در واقع واکنشی است نسبت به مرگ شهر. بُعد دیگرِ این مسئله شکاف طبقاتی و اجتماعی است. افراد می‌بینند که هرچقدر هم که تلاش می‌کنند نمی‌توانند به موفقیت برسند. این فرد در جامعه همه امیدش برای تغییرات با شکست مواجه شده. بعضی دیگر هم تصور می‌کنند با خودکشی در محلی مثل مترو و جلوی چشم تعداد زیادی از مردم می‌توانند تلنگری برای جامعه باشند؛ اما نمی‌دانند که دیدن صحنه‌ انهدام و پایان زندگی یک نفر آن هم در چنین وضع غم‌انگیزی چه تأثیرات منفی‌ای بر افراد حاضر دارد و این خودش نوعی ترویج غم و اندوه در میان تعداد زیادی از آدم‌هاست و باعث می‌شود که رنج و نا‌امیدی در جامعه بازتولید شود».

چه باید کرد؟

دکتر ابراهیمی می‌گوید: «چه بخواهیم چه نخواهیم، با وجود افزایش میزان خودکشی در کشورمان، اما هنوز ما جزء کشورهایی هستیم که آمار خودکشی در آن بسیار پایین است. مسئله اصلی، مشکلات اقتصادی است. تا زمانی که این مسائل حداقل رو به بهبود نرود نمی‌شود انتظار شرایط بهتری را داشت. اطلاع‌رسانی درباره نحوه زندگی بهتر شاید بتواند تلنگری به آدم‌هایی باشد که زندگی‌کردن بلد نیستند…»

گفتنی است بهمن‌ماه سال ٩٣ بود که صحبت از اجرای سیستم درهای حائل بین سکوها و قطار موسوم به سیستم P.S.D به میان آمد. در این سیستم پس از توقف کامل قطار درهای سکوها روبه‌روی درهای واگن باز می‌شوند و این امکان دسترسی به ریل قطار قبل ایستادن کامل قطار برای مسافران از بین می‌رود. درحال‌حاضر در برخی شهرهایی که دارای خطوط مترویی هستند مانند دوبی، پکن، شانگهای، امارات و… از این دیوارهای حائل در ایستگاه‌های مترو برای حفظ ایمنی شهروندان استفاده می‌کنند؛ البته پیاده‌سازی این پروژه قطعا با چالش‌های فنی و مالی زیادی همراه خواهد بود اما قطعا می‌تواند در جلوگیری از اتفاقات دردناک در مترو جلوگیری کند.
لینک مرتبط: بهزیستی هشدار داد: خودکشی در ایران افزایش یافت!

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ