آموزش موسیقی می تواند از دوره کودکی آغاز شود که همین امر سبب تربیت هنرمندان بزرگ و برجسته ای می شود که در آینده موسیقی دانان ارزشمندی خواهند شد؛ اما آموزش صحیح موسیفی، به خصوص از سنین کودکی، امری مهم است که در ایران توجه بسیار اندکی به آن شده و آن طور که باید جدّی گرفته نشده است.
متاسفانه در کمتر خانواده ای به آموزش موسیقی کودک به عنوان یک ضرورت مهم و آینده ساز نگریسته شده است، در حالی که آموزش موسیقی به کودکان می تواند سبب رشد و بالندگی ذهن و قدرت خلاقیت آنها در آینده شود. به یاد داشته باشیم که تنها هدف از یادگیری موسیقی در دوران کودکی، صرفا روشن نگاه داشتن چراغ موسیقی در ایران نیست بلکه بزرگ ترین مزیت یادگیری موسیقی برای کودک را می توان شادابی ذهن، قدرت تحلیل مسائل ریاضی، خلاقیت و کنجکاوی وی برشمرد.
«کلودید مونته سوری» پزشک ایتالیایی که در سال 1907 محلی را برای تربیت کودکان معلول تاسیس کرد، می توان جزو نخستین افرادی دانست که آموزش موسیقی به کودکان را در جهان آغاز کرده است. نقطه نظر اساسی وی چنین بود: «بچه ها باید بیاموزند که چگونه بیاموزند…» گرچه او علم چندانی به موسیقی نداشت، ولی با کمک دوستان موسیقی دان خود توانست موسیقی را روشی برای چگونه آموختن کودکان انتخاب کند. (مفاخری، 1384)
اما شوربختانه به این رشته آن طور که باید توجه نشد و به آموزش موسیقی به کودک در میان خانواده ها با نگاهی تفننی نگریسته می شود. جدی نگرفتن و بی توجهی به موسیقی کودک نه تنها در خانواده که در تولیدات رسانه ملی نیز مشاهده می شود؛ به طوری که با اندکی تأمل می توان به سادگی پی برد که تولیدات صداونسیما برای کودکان صرفا جنبه سرگرم کننده دارد و سعی ندارد تا مجالی برای بروز کنجکاوی و خلاقیت کودک ایجاد کند.
نه تنها آموزش درست موسیقی به کودکان می تواند موجب رشد کودک و بالندگی آنان شود، بلکه حتی پیش از آن، مادران می توانند در دوران بارداری با گوش سپردن به موسیقی های آرام بخش و ملایم تاثیر آن را بر جنین و حتی پس از زایمان در کودک مشاهده کنند.
دکتر «الکساندر لامونت» بر این اعتقاد است که در دوران بارداری هر نوع موسیقی که فرد دوست دارد، امکان اجرا دارد و می توان از آن برای جنین یا کودک خود استفاده کرد؛ اما به دلیل نزدیکی میزان ضربان قلب کودک با موسیقی های آرام بخش ترجیح بر این است که از این نوع موسیقی ها استفاده شود. نکته جالب آن که فرکانس های بم و باس بهتر می توانند در مایع درون رحم به حرکت درآیند.
لامونت عقیده دارد که اگر در سه ماه آخرِ بارداری از یک موسیقی مشخص و ترجیحا کلاسیک برای جنین استفاده شود، او در یک سالگی با شنیدن آن واکنش نشان می دهد و موسیقی را درک می کند. همچنین «کاترین سینگلتن» (خواننده) معتقد است تاثیر یک موسیقی که کودک در رحم مادر بارها به آن گوش می دهد، حتی بیش از 12 ماه است: «زمانی که در ماه پنجم بارداری خود بودم در حال اجرای قطعه ای موسیقی بودم و فرزندم در تمام این مدت این قطعه را می شنیده است. هنگامی که کودکم پنج سال داشت، بار دیگر این قطعه را اجرا کردم و او به مدت سه ساعت بدون آن که کوچک ترین حرکتی از خود نشان دهد، به این اجرا گوش می داد.» (ایسنا، 1384)
اما الکساندر لامونت در بخش دیگری از تحقیقاتش در این زمینه، موسیقی موتسارت را بهترین نوع موسیقی برای کودک می داند و می گوید: «ریتم موسیقی موتسارت و ضربان قلب کودک، هر دو 60 بار در یک دقیقه است و این همگونی تاثیرات بیشتری نسبت به سایر انواع موسیقی ها بر روی جنین می گذارد.» (مرکز موسیقی و سرود صداوسیما، 1392)
«جنسن اریک» در کتاب «چگونگی تاثیر موسیقی بر مغز» بر وجود شواهدی تاکید می کند. جنین زمانی که در رحم مادر است در برابر موسیقی واکنش نشان می دهد. بنا به اعتقاد وی صداهای بلند و موسیقی سبب جهیدن و پریدن جنین و پدید آمدن واکنش هایی از سوی او در داخل رحم مادر می شود و یادگیری های دیگری نیز برایش به همراه دارد. همچنین زمانی که صداهای بلند تکرار شوند، جنین به آن عادت کرده و واکنش کمتری در برابر آنها نشان می دهد. (علیزاده اصل، 1394)
«سودابه سام» یکی از فعالان عرصه موسیقی کودک اظهار می کند: «در هنگام فعالیت کودک در زمینه موسیقی، او می آموزد چگونه از کوشش خود لذت ببرد و نیز یاد می گیرد که نمی توان خیلی آسان به نتیجه رسید. او یاد می گیرد که چگونه نقش خود را سالم ایفا کند و چگونه صبور باشد. موسیقی به کودک کمک می کند تا همکاری، تعامل و اعتماد به نفس او افزایش یابد و خودش را بشناسد، باور کند، اظهار وجود نماید و ترس هایش را کنار بگذارد.» (باباشاهی، 1387)
«ناصر نظر» یکی دیگر از مربیان بنام موسیقی کودک نیز درباره تاثیرات موسیقی بر کودک چنین می گوید: «انسان به نشاط نیاز دارد. نشاط برای بچه های دبستانی و نوجوانان که در حال انتخاب و تصمیم گیری هستند، مهم است. این نشاط با موسیقی به دست می آید. موسیقی یک فعالیت ذهنی است که باعث بالا بردن قوه تمرکز می شود. وقتی شما یک چیزی را خوب بشنوید، خوب هم استنتاج می کنید و جواب می دهید. بچه ای که در حال خواندن شعر و هم زمان ساز زدن است از دو نیم کره مغزش در یک زمان استفاده می کند و این فرآیند، تاثیر زیادی در فراگیری دروس ریاضی هم دارد.» (صائبی، 1392، ص 8)
در مطالعاتی که درباره تاثیر موسیقی در خلاقیت کودکان صورت گرفت، دانش آموزانِ یک کلاس به مدت یک سال روزی 20 دقیقه موسیقی آموزش دیدند، در حالی که دانش آموزان کلاس دیگر در همان زمینه، آموزش موسیقی نگرفتند. پس از یک سال از هر دو گروه آزمایش «قدرت درک» و «خلاقیت» به عمل آمد. نتیجه تحقیق از ارزش برنامه های بلندمدت موسیقی، به ویژه در زمینه تجسمات که عنصر اصلی خلاقیت به حساب می آید، حمایت کرد. (علیزاده اصل، 1394)
همچنین نتیجه یک تحقیق در کانادا بیانگر این است که افرادی که در خردسالی آموزش موسیقی می بینند نسبت به همسالان خود از حافظه بهتری برخوردار هستند. تحقیقات در این زمینه نشان می دهد کودکانی که در طی یک سال آموزش موسیقی دیده بودند در تست حافظه عملکرد بهتری در مقایسه با دیگر کودکان از خود بروز دادند.
«لاورل ترینور» دانشمند روانشناس و عصب شناس دانشگاه هامیلتون در طول یک سال آموزشی موسیقی به کودکان نتایج جالب توجهی را به دست آورد. بنا به گفته او کودکانی که تحت تعلیم موسیقی قرار گرفته بودند در دیگر مهارت ها که ارتباط مستقیمی با موسیقی نداشت از قبیل فراگیری ادبیات، ریاضیات و دیگر مهارت های دیداری و گفتاری در مدت یک سال پیشرفت در خور ملاحظه ای در مقایسه با دیگر کودکان از خود نشان دادند. (گفتگوی هارمونیک، 1388)
جدا از مواردی که بیان شد موسیقی می تواند به عنوان ابزاری برای درمان کودکان بیش فعال یا کودکانی که از بیماری های روحی رنج می برند به کار برده شود و نقش بسزایی در اجتماعی تر شدن کودک ایفا کند.
تاثیر موسیقی در ذهن کودکان تنها شامل افراد عادی نمی شود. متخصصان امر با استفاده از روش های موسیقی درمانی توانسته اند وضعیت روحی و جسمانی کودکان معلول ذهنی را نیز به طرز چشمگیری تغییر دهند و روند درمان بیماری آنها را تسریع کنند. بهره گیری از روش های نوین آموزش موسیقی به کودکان استثنایی با در نظر گرفتن توان هوشی، شرایط ذهنی ون محدودیت های حسی و حرکتی با استفاده از سازهایی که نواختنش برای این گروه از کودکان ساده تر باشد، شور و حرکتی به کودک می دهد تا با استفاده از آن بتوانند برای بهبود وضعیت جسمانی و روحی خود استفاده کنند.
کودکان معلول با استفاده از موسیقی می توانند ذهن خود به آواز یا ساز را متمرکز کنند و در نتیجه، رفتارها و مهارت های کنترل شده تری انجام دهند. این گروه از کودکان با استفاده از گروه نوازی یا هم خوانی می آموزند که چگونه رفتارهای خود را در انجام امور مشترک کنترل کنند. همچنین می توان با مدد جستن از نرمش های ریتمیک و خاص که توسط متخصصان امر صورت می پذیرد، حرکات غیر ارادی کودکان را نیز کنترل کرد. (آموزش موسیقی به کودکان استثنایی، 1387)
در بررسی دیگر که بین دانش آموزان استثنایی کلاس های چهارم و پنجم ابتدایی شهر شیراز که دارای نقص توجه – بیش فعالی هستند صورت گرفت. داده های به دست آمده از پژوهش نشان داد که استفاده از روش موسیقی درمانی به شیوه اُرف می تواند به بهبود این دسته بیماران که معمولا دارای زمان واکنش بیشتری در پاسخ گویی هستند کمک شایانی کرده و سبب کاهش تداخل و بهبود زمان واکنش کودکان شود. (همان، ص 40)
برخی پژوهش های جدید نشان داده اند که موسیقی درمانی می تواند اضطراب مادر را کاهش دهد و به او کمک کند که خود را با شرایط بستری بودن نوزاد در بخش مراقبت های ویژه (NJCU) تطبیق دهد. همچنین بر رفتار نوزاد نارس تاثیر بگذارد؛ به طوری که دوره های خواب آرام و طولانی تر شود. کمتر گریه کند و بهتر وزن بگیرد. به همین منظور و برای این پژوهش، مادرانی که نوزدانی نارس داشته و در بخش مراقبت های ویژه بستری بودند انتخاب شدند. در این انتخاب ها سن، وضعیت تأهل، اشتغال، سطح تحصیلات، مذهب، تعداد فرزندان خانواده، بارداری برنامه ریزی شده (ناخواسته نبودن بارداری)، مراقبت های دوران بارداری و درآمد خانواده نیز مد نظر گرفته شد.
در خصوص مادرانِ مطالعه شده، موسیقی درمانیِ برنامه ریزی شده ای، سه بار در هفته هر بار به مدت یک ساعت انجام شد که هر یک از این جلسات شامل سه مرحله بود؛ در مرحله نخست مادران با صحبت کردن درباره خود و دلیل بستری بودن فرزندشان زمینه را برای ایجاد یک فضای درمانی به منظور کاهش اضطراب و نگرانی فراهم کردند. در مرحله دوم درمانگر با نواختن موسیقی دلخواه مادران با آنها تعامل برقرار می کرد و در سومین مرحله، مادر لالاهایی را که با فرهنگش مطابقت داشتند، می خواند. نتیجه این پژوهش افزایش میزان شیردهی و تداوم آن توسط مادران نوزادان نارس بود. این اثر در نخستین ویزیت پس از ترخیص از بیمارستان محسوس بوده و تداوم تاثیر آن حداقل تا 60 روز پس از ترخیص دیده شد. (طالب زاده، 1394، ص 14)
با توجه به توان هوشی و بهره ذهنی کودکان در آموزش موسیقی به آنها و همچنین در نظر گرفتن محدودیت های حسی و حرکتی کودک، می توان روش های مختلفی را برای آموزش به این کودکان انتخاب کرد. از جمله این روش ها می توان به روش ساده «زلتان کُدای» اشاره کرد که با وجود آن که ویژه کودکان کم توان ذهنی طراحی نشده است ولی روش ساده این موسیقی دان مجاری می تواند برای آموزش موسیقی به کودکان کم شنوا و ناشنوا بسیار موثر باشد. در این روش کودک می تواند با استفاده از انجام حرکاتی ساده و ادای حروف و کلماتی تک سیلابی، کشش نت ها و ریتم های گوناگونی را بیاموزد. در روش کُدای، بهره گیری از «علائم حرکتی دست» تاثیر شایسته ای در آموزش موسیقی به کودک دارد.
آموزش موسیقی به کودکانی که دچار اختلالات جسمی هستند نیازمند سازهای متفاوتی است و نمی توان از هر سازی برای آموزش آنان استفاده کرد. با این حال سازهای بسیاری برای این مهم می توانند استفاده شوند؛ سازهایی چون زیلوفون، طبل، مثلث، خاشخاشک، دقک، بلز و بسیاری دیگر. تمامی روش های ابداعی برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی می تواند تاثیر چشمگیر و شایانی در افزایش فعالیت اجتماعی این عزیزان و کاهش میزان معلولیت های شان داشته باشد. برخی سازها نیز همچون پیانو برای بعضی معلولیت ها می توانند مفید فایده واقع شوند.
روش های علمی و جدید آموزش موسیقی کودکان برای سنین مختلف طبقه بندی شده و سال هاست که در کشورهای مختلف به کار گرفته می شود تا کودک را با اصول علمی و عملی موسیقی آشنا کند؛ از جمله می توان به روش هایی چون ارف، مارتنو، داکرز، سوزوکی و کُدای اشاره کرد که هر یک از آنها می تواند با توجه به میزان یادگیری هنر جویان استفاده شود.
منتقدان این سیستم معتقدند کودکی که راه آموزش موسیقی را به تازگی آغاز کرده است هنوز نمی تواند فرق میان فواصل ربع پرده، نیم پرده یا پرده کامل را تشخیص دهد. ایراد دیگر روش کُدای آن است که ابتدا باید کودکان بتوانند خوب بخوانند و سپس شروع به ساز زدن کنند؛ ولی در روش هایی همانن اُرف از عناصری چون ریتم و اعضای بدن استفاده می شود.
آموزش درست موسیقی به کودکان یکی از مهم ترین و حساس ترین بخش های آموزشی در حوزه موسیقی است؛ زیرا سروکار مربی موسیقی با یک کودک است و مربی موسیقیِ کودک جدای از تبحر و تخصص که در آموزش موسیقی به کودک دارد، باید با زبان کودک آشنا باشد و از روش هایی استفاده کند که کودک را به موسیقی علاقه مند کند و در عین حالی که باید یک روان شناس خوب باشد، بایستی با آموزش صحیح و اصولی موسیقی و نیز شناختی که از تک تک کودکان پیدا کرده است، همچنین با توجه به علاقه هنرجوی خردسال به صدادهی سازها و تعامل با خانواده کودک، ساز تخصصی هر کودک را برای ادامه فعالیت حرفه ای هنرجو تعیین کند.
همچنین به دلیل غربی بودن متدهای آموزشی به کودک، معلم موسیقی بایستی اشراف کاملی به موسیقی غربی و ایرانی داشته باشد و بتواند به مدد سبک آموزش غربی، کودک را با موسیقی ایرانی آشنا کند.
اما نبود مربیان تخصصی موسیقی کودک، در حال حاضر می تواند یکی از نواقص سیستم آموزشی موسیقی کودک قلمداد شود. بیشتر مربیان کنونی بدون آن که کمتر شناختی از روانشناسی کودک و شیوه بیان جملات موسیقایی به کودکان داشته باشند، به صِرف آن که نوازندگان نسبتا زبردستی هستند، اقدام به برگزاری کلاس های آموزش موسیقی به کودکان می کنند.
مربیان به واسطه شیوه های نادرست آموزش موسیقی به کودکان به خصوص در مهدهای کودک و آموزش دروس سنگین موسیقی به آنها موجب می شوند تا کودکان از یادگیری رشته موسیقی دل زده شوند و تمایلی برای یادگیری این رشته هنری نداشته باشند. نادیده گرفته شدن رشته آموزش موسیقی، به خصوص آموزش به کودک سبب شده تا رونش و اسلوب درخور اتکایی در امر آموزش موسیقی ایرانی به کودکان نداشته باشیم و از این رو مربیان برای تعلیم این رشته، به روش های آموزش موسیقی غربی متوسل می شوند.
سودابه سالم در زمینه ضعف سیستم آموزش موسیقی به کودکان معتقد است: «آموزش موسیقی به کودکان تبدیل به دکانی شده است برای پول در آوردن و شناخت کودک و ویژگی های جسمی و ذهنی او اصلا به حساب نمی آید. آیا چند مربی موسیقی می توانند تشخیص دهند که کودک در پنج سالگی چطور باید آموزش ببیند و بداند چه نیازهایی دارد. من نمی بینم که به این نکات توجه شود!» (زرین نقش، 1386، ص 40)
پس از ورود روش «کارل اُرف» توسط دکتر «سعید خدیری» در سال 1347 به ایران، وی به آموزش این سیستم و تربیت مدرسان موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا اقدام کرد و چند سال بعد «شیدا قره چه داغی» که از آکادمی موسیقی وین فارغ التحصیل شده بود، کلاس های آموزش موسیقی به کودکان را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار کرد. او که بی شک یکی از بانوان تاثیرگذار در موسیقی ایران است و برخلاف آثار و فعالیت های شناخته شده اش در موسیقی ایرانی در میان جامعه هنری چهره ای کمتر شناخته شده است، درباره شکل گیری واحد موسیقی کانون پرورش فکری و تربیت مربی می گوید: «من قسمت آموزش موسیقی را در کانون شرع کردم و به وجود آوردم.
وقتی هم که از کانون رفتم، 52 کتابخانه برای کلاس های موسیقی تنظیم کرده بودم. معلم برای شان آماده کرده بودم و وسایل تدریس همه چیز آماده بود. به علاوه وسایل تدریس، معلم ها را هم خودم به اصطلاح روش اُرف تعلیم می دادم و اینها می رفتند و در این مراکز تدریس می کردند. من یکی از کسانی بودم که ارف را آن وقت در ایران آموزش دادیم. وقتی من در قسمت موسیقی وارد کانون شدم، هیچ چیز قابل توجهی در این رابطه وجود نداشت.» (شمیرانی، 1391، ص 37)
خروجی آن دوران هنرمندانی چون «حسین علیزاده»، «مهدی آذرسینا»، «فرخ مظهری»، «محمود فرهمند»، «سودابه سالم» و بسیاری دیگر از بزرگان موسیقی ایران بودند که عده ای از آنها همچون مهدی آذرسینا و سودابه سالم همچنان مشغول فعالیت در عرصه موسیقی برای کودکان هستند.
روند آموزش موسیقی به کودکان که «آمیخته با موسیقی ایرانی و تکنیک کارل ارف» بود، به کمک استادان بزرگی همچون «بیگجه خانی»، «احد بهجت» و «محمد خوان» روند صعودی و امیدوار کننده ای را در پیش می گرفت؛ اما مدتی پس از پیروزی انقلاب، آموزش موسیقی نیز همچون دیگر فعالیت های فرهنگی تعطیل شد. این تعطیلی طولانی مدتِ آموزش موسیقی کودک موجب شد تا نگاه جدّی به این مقوله مغفول مانده و عرصه برای ادامه روند رو به رشد موسیقی خالی ماند. (اداک، 1392، ص 9)
در این میان نبودِ حمایت مالی و معنوی ارگان های دولتی همچون وزارت آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صداوسیما سبب شده است تا موسیقی کودک از وجود مربیان کاربلد و متخصص محروم ماند و زمینه ساز ظهور و حضور مربیانی شود که تخصص و تجربه لازم برای آموزش این مهم را به کودکان ندارند.
لطفا ادامه مطلب را در «موسیقی برای فرزندانمان واجب است- (قسمت دوم) »بخوانید