اگر شما مادر یا پدری هستید که اسباببازیهای ریختهشده روی زمین اعصابتان را خرد میکند و مرتب سعی میکنید محیط اطراف کودکتان را منظم کنید، اگر بهنظرتان همهچیز همیشه باید سر جای خودش باشد، اگر از خالیشدن کابینت و پهنشدن آن روی زمین توسط کودکتان سکته میکنید، اگر وقتی کودکتان مشغول بازی و پرتکردن کوسنهای مبل به اطراف است، حرص میخورید، اگر سعی میکنید به کودکتان حالی کنید کمی منظمتر باشد و به او آموزش میدهید که هر شب همه اسباببازیهایش را به تنهایی جمع کند و آنها را سر جایشان قرار دهد، حتما این یادداشت را بخوانید!
معنی این سؤالها را میدانید؟
از دیدگاه صاحبنظران 4عامل ازجمله نظم، نظافت، آموزش و تربیت وقتی که از حد تعادل خارج باشند، غریزه کودک را سرکوب میکنند. آموزش نظم بهمعنایی که ما در ذهن داریم، خلاف طبیعت کودک، خصوصا زیر 3سال است. شاید از دیدن این جملات شوکه شوید و با خود فکر کنید که مگر نظم چیز بدی است؟ منظمبودن برای بزرگسالان یک حُسن است. اما آیا منظمبودن برای کودک نیز حُسن محسوب میشود؟ آیا چنین تفسیری از فضیلت و باادببودن برای کودک، تحمیل خصوصیتهای بزرگسالی به کودکی نیست؟ آیا نظم با طبیعت کودک هماهنگ است؟ آیا نظم مانع بازی، آزادی، خلاقیت و تجربه کودک نمیشود؟ آیا نظم نزد بزرگترها و کودکان یک معنا دارد؟
آتوی بزرگی به نام نظم!
اهمیت نظم در زندگی برای والدین، خصوصا مادر، میتواند تبدیل به موقعیتی شود که کودک به وسیله آن با شما بازی کند. اگر شما به نظم داشتن در زندگی حساس هستید، اگر با ریختن اسباببازیها و خانهسازیها اعصابتان به هم میریزد و کودک خود را سرزنش میکنید، در واقع دارید به کودک خود این فرصت را میدهید که با شما لجبازی کند. کودکان، این قندان عسل(!) شامه تیزی در تشخیص نقاط ضعف شما دارند. وقتی بفهمند نظم داشتن برای شما مهم است، شروع به بازی کردن با شما با این حربه میکنند یا سعی میکنند لج شما را درآورند و وارد بازی کودکانه لجبازی شوند و یا با استفاده از آن از شما امتیاز بگیرند. بنابراین بهنظر میرسد هرگونه نظمآموزی افراطی و غیراصولی، مثلا اصرار بر مرتب بودن خانه و قرار گرفتن هر چیزی بر سر جای خود، از کودک شما یک کودک لجباز میسازد. اگر نمیخواهید موقعیت لجبازی را برای کودک ایجاد کنید، لازمهاش این است که خودتان نسبت به نظم وسواس نداشته باشید و برای بههم خوردن نظم حرص نخورید.
وسواسی یا منظم بودن؛ مسئله این است!
اگرچه نظم در زندگی بزرگسالی اهمیت زیادی دارد اما وسواس یکی از بیماریهایی است که در دوره مدرن شیوع زیادی یافته است. گاهی به جای اضطراب برای منظمشدن کودکمان لازم است نگران وسواسیشدن او باشیم. وسواس، این روزها بسیار شایع است و انواع متفاوتی دارد. وسواس تمیزی، وسواس ذهنی، وسواس نظم و… انواع متفاوت وسواس است. با آموزش زودهنگام و افراطی نظم، وسواس نظم در کمین کودک ماست. در واقع نظمآموزی، در هر سنی میتواند انجام شود. مهم این است که کودکی سالم به لحاظ روانی بار بیاوریم. علاوه بر این، تنبیهکردن، غرزدن یا تذکر زیاد و مرتب در مورد نظم، کودک را مضطرب میکند و میتواند زمینه خشم و پرخاشگری یا افسردگی را در او ایجاد کند.
مهارتآموزی بله، نظمآموزی خیر!
خیلی از کارهایی که ما در زندگی بهعنوان آموزش نظم انجام میدهیم، منجر به تقویت یکسری مهارتها میشود. اگر خود نظم هدف ما نباشد بلکه آموزش این مهارتها مهم باشد، برخورد متفاوتی با نظم در خانه خواهیم داشت؛ مثلا اگر زمانی از روز که میخواهیم خانه را مرتب کنیم، کودک را مشارکت دهیم، هم او از این مشارکت لذت میبرد و هم ما به هدفمان یعنی منظمشدن خانه میرسیم. تفاوت عمده در شکل مهارتآموزی و نظمآموزی، بازیکردن با کودک حین مرتب کردن است. به کودک میگوییم توپهای آبی را جمع کند؛ اینگونه، رنگها را یاد میگیرد یا میگوییم ماشینهای سواری را از بین ماشینهای دیگر جدا کند و در جایی از کمدش بگذارد. این کار برای کودک لذتبخش است چون مهارت طبقهبندی را به او یاد میدهد. در واقع هرگونه فعالیتی که شما فکر میکنید برای نظمآموزی مفید است، به نوعی مهارتآموزی است اما مهم این است که هدف شما از انجام آنچه باشد. ممکن است حین جمع کردن توپهای آبی، کودک همه توپها را نقش زمین کند، در اینجا چون مهارتآموزی اهمیت دارد نه نظم، کودک کار اشتباهی انجام نداده است. مادر با برخوردی خوب سعی میکند از این موقعیت استفاده کرده و مفهوم خالی کردن و پرکردن را یاد دهد. خلاصه آنکه نظمآموزی عموما مادر را تبدیل به یک مستبد عصبانی میکند و مهارتآموزی از او مادری مهربان و شاد میسازد.
نظم ایستا یا نظم پویا؟
اما آیا نظم نباید هیچ جایی در زندگی کودک ما داشته باشد؟ از نظر شما نظم به چه معناست؟ احتمالا خواهید گفت نظم یعنی قرار گرفتن هر وسیله در جای خود اما این تعریف از نظم، نمیتواند برای کودکان معنا داشته باشد. نظم در کودکان، نظمی در حرکت و پویاست و نه نظمی ثابت و ایستا؛ یعنی اگر نظم را ایستا ببینیم، دائم در حال گفتن این جملات خواهیم بود: ندو، منظم بشین سرجات، بههم نریز، اینقدر وول نخور، هر چیزی را ثابت بگذار سر جایش، این ویترین اسباببازیهای توست به هم نریزش و … تعبیر دیگری که میتوان از نظم داشت این است که آن را یک حرکت منظم با برنامهریزی و در زمان ببینیم و اسم آن را ریتم در زندگی بگذاریم. همانطور که در طبیعت ریتم وجود دارد و روز و شب و فصول با نظم و ترتیب خاصی دارای ریتم هستند، در زندگی روزمره کودکمان هم مانند تغذیه، خواب، بازی و یادگیری لازم است ریتم وجود داشته باشد. بنابراین یکی از مهمترین شیوههای یاددادن نظم به کودک در زندگی، داشتن برنامه در زندگی کودک است.
این ریتم زندگی میتواند از بدو تولد با برقراری ساعت شیر برای کودک، ایجاد شود. سپس با نظم در خواب، نظم در بازی، نظم در خوردن و نظم در همه ابعاد زندگی کودک، این وجه از نظم در زندگی کودک جاری میشود؛ مثلا کودک در ساعت مشخصی بیدار شود، در ساعت مشخص ناهار بخورد، در ساعت معلوم خواب بعدازظهر داشته باشد و شب سَرِ ساعت معلومی بخوابد. بهطور قطع داشتن نظم ذهنی در مادر به نهادینهشدن ذهنیت نظمپذیر در کودک منجر میشود و تا وقتی مادر نظم ذهنی نداشته باشد، نمیتواند زندگی کودک را روی روال بیندازد. بدینترتیب ما به کودک، زندگی مرتبی را یاد میدهیم که با داشتن آن در آینده نظم ظاهری نیز خواهد داشت. بنابراین نظم ذهنی از طریق تجربه زیست نوزاد و کودک به او ذهنیت منظمی میدهد که در آن چهارچوب میتواند خلاقیت خود را حفظ کند و در آینده هم فردی منظم اما غیروسواسی شود. در واقع، اینگونه، با وجود داشتن چهارچوب در زندگی، اجازه میدهیم که کودک در این چهارچوب بهصورت آزاد، فعالیت کند و به کشف و ابداع بپردازد و به این ترتیب کودک نیز آرام خواهد شد. از طرف دیگر داشتن این چهارچوبهای روتین در زندگی، خلاقیت کودک را از بین نمیبرد و اجازه میدهد که کودک در محیطی غنی به کسب تجربه بپردازد.
منبع: همشهری آنلاین