آیا کسانی که کودکی را به فرزندی قبول کرده اند، باید به کودک شان بگویند فرزند آن خانواده نیست یا نه؟ اگر آری، بهترین و مناسب ترین سن برای گفتن این موضوع به آنها چه سنی است؟ یکی از شروط سازمان بهزیستی برای سپردن قیمومیت کودک به خانوادهها این است که در هفتسالگی به کودک گفته میشود با پدر و مادر واقعیاش زندگی نمیکند. کاری که برخلاف باور عمومی، بسیار درست و بهجاست.
متأسفانه بسیاری از خانوادههایی که کودکی را به فرزندی قبول میکنند، برای اینکه هیچ کس از این موضوع مطلع نشود، خانهشان را تغییر میدهند یا ارتباطشان را با همسایهها، اقوام و هر کس دیگری که از فرزندخواندگی کودکشان اطلاع دارد، قطع میکنند. این در حالی است که بعدها وقتی بچه بزرگ میشود، بالاخره این موضوع را میفهمد و آن وقت است که همهی باورها و اعتمادش را نسبت به همهچیز و همهکس از دست میدهد.
بنابراین اصل گفتن واقعیت به کودک، مسئلهای انکارناپذیر و پذیرفتهشده است، به ویژه آنکه این حق فرد است واقعیت را بداند. اما چه سنی برای گفتن این واقعیت، مناسب است؟
مسلماً در سنین پایین یعنی یک تا سه چهار سالگی، نباید و نمیتوان این موضوع را بیان کرد چرا که بچهها در چنین سنوسالی توانایی فهمیدن این موضوع را ندارند. اما در سنین شش، هفت سالگی که بچه به درک، دانایی و شعور متوسط و معقولی رسیده است، حتماً باید این موضوع به کودک گفته شود، البته نه به این صورت که «تو را از سر راه پیدا کردهایم» یا «کسی تو را نمیخواست» و حرفهایی از این دست، بلکه باید در اینباره به شیوهای کاملاً ظریف گفتوگو شود؛ مثلاً ابتدا آلبوم عکسهای خانوادگی را به کودک نشان میدهند، بعد داستانهایی از حیوانها و گلها برای بچهها تعریف میکنند، مثلاً میگویند دو خرگوش یا دو گل با هم زندگی میکردند و پس از مدتی یک گل دیگر را آوردند و بزرگ کردند. بعد از همهی این مقدمهچینیها، اصل مطلب را تعریف میکنند. والدین این بچهها توجه کنند که ممکن است فرزندخواندهشان، برای مدتی ناراحت و غمگین باشد، اما، به مرور زمان، این ناراحتی برطرف میشود و فرد به حالت عادی بازمیگردد و حتا از آن خانواده تشکر هم خواهد کرد. به علاوه، با گفتن واقعیت، یک خانواده مجبور به تغییر مکان و پنهان شدن نیست و از کار خود شرمنده و خجالتزده نخواهند بود.
دکتر آناهیتا خدابخش کولایی-روان شناس و مشاور