جهل و نادانی از تاریخ طولانی تر و عمیق تری نسبت به دانش و آگاهی بر خوردار است؛همیشه نادانی بسترساز و زمینه ساز «دانایی» بوده و بنابراین طبیعی است که از عمر بیشتری برخوردار باشد. به موازات بهبود در وضعیت های فکری – اجتماعی و دیدگاهی، باورهای غلط و نادرست رو به کاستی گذاشته و حرکت در راستای شناخت واقعیت ها بهتر و دقیق تر خواهد شد.هر چه باورهای غلط و غیر واقعی در یک جامعه زیاد و زیادتر شود، نشانه هایی از سمت و سوی آن جامعه به طرف «خرافه پرستی» بیشتر می شود؛ در جامعه «خرافهپرست» دروغگویی، تزویر و استعمار بیشتر می شود، خلافکاری، انحراف و آسیب پررنگ تر میشود…
فعالیت های علمی ، مطالعاتی و پژوهشی، به ویژه در حوزه های اجتماعی – انسانی کمتر می شود؛ توجه به ظواهر قضیه بیشتر میشود، بیماری های روحی – روانی و به ویژه افسردگی ها رشد پیدا می کند؛ گذشتهنگری و به امید آینده نشستن بیشتر می شود؛ خودفریبی و دگر فریبی به شدت رشد پیدا میکند؛ تعادل و توازن اجتماعی به هم می خورد؛ شادابی عمیق و واقعی بسیار اندک خواهد شد و جالب اینکه خرافه پرستی با خود ویژگیهای منفی و از جمله «حسادت و چشم و هم چشمی» را نیز به ارمغان می آورد، (بررسیهای نگارنده گویای این است که بسیاری از تازه به دوران رسیده ها، به مال و منال رسیده ها و از این دست افراد، از دیدگاههای «خرافاتی» سفت و سختی برخوردارند که این پدیده نیازمند یک پژوهش دقیق اجتماعی است. )
چند روز قبل هنگام غروب در حال گذر از خیابان اصلی و مرکزی شهر بودم که تکه مقوایی نظرم را جلب کرد. در نقطه ای بسیار دقیق و حساب شده بر روی این مقوایی که هیچ کس کنار آن نبود، چنین نوشته شده بود:
– گشایش رزق و روزی تضمینی
– طالع بینی و سر کتاب
– گشایش تضمینی بخت دختران
– جذب محبوب
و سپس در انتهای آن دو یا سه آدرس تلگرام نیز وجود داشت، جلوتر رفتم و تصمیم گرفتم مقوا را برداشته تا الگویی برای نوشتن مقاله ای داشته باشم که ناگهان جوانی خوش اندام، هیکلی و شیک پوش گفت: بله بفرمائید کاری داشتید؟ گفتم بله، این موارد مربوط به شماست؟ در جواب گفت: شما کارتان را بگویید، گفتم ببخشید ولی اصلا به ظاهرتان نمی خورد که دنبال اینگونه خرافه ها و موهومات باشید، جوان! برو بچسب به کار و زندگی ات، این هم شد شغل برای شما؟! هنوز یک دقیقه از صحبت های من سپری نشده بود که هر چه گشتم دیگر پیدایش نکردم، مثل اینکه آب شده بود و به زمین رفته بود؛ به خانه برگشتم و هرچه کتاب ،جزوه، مقاله و نوشته درباره «خرافات» داشتم، روی میز مطالعه ام گذاشته و شروع به نوشتن کردم.
هر چند روان شناسی های آبکی روزمره که متاسفانه بسیار هم رواج یافته و در نهایتِ ناباوری، مجلات زیادی را نیز به خود اختصاص داده -و این نوع از روان شناسی ارتباط مستقیم و معناداری با گسترش نگرش ها و دیدگاههای خرافی دارد- ولی دیدگاه های علمی و معتبر همچون رفتار گرایی پاولف، والستون و اسکینر نیز به موضوع «چرایی شکل گیری رفتار خرافی در انسان پرداخته اند، در همین راستا آزمایش معروف «کبوتران اسکینر» قابل توجه است. وی تعدادی کبوتر را مورد آزمایش و تکرار قرار داد، تا اینکه پس از مدتی آنها به حالتی د ر آمدند که در قبال حرکتی خاص، رفتارهایی خاص از خود نشان میدادند، به عنوان مثال طوری رفتار شده بود که کبوتران در قبال دریافت آب و دانه، بال های خود را گسترده نشان می دادند.
اسکینر معتقد است شکل گیری رفتار خرافی نیز به همین شکل است. فرد تجربه می کند و در می یابد که هر روزی که پیراهن خط دار سبز رنگ خود را میپوشد، از شانس و اقبال بیشتری برخوردار می شود؛به همین دلیل این امر سبب می شود تا روزهایی که پیراهن مورد نظر را نپوشیده باشد، دچار نگرانی و دلواپسی شود، تداوم چنین وضعیت و دیدگاهی پس از مدت زمانی،فرد را به هاله اعتقادی خاصی می کشاند؛ به طوری که فکر می کند با اینگونه ابزارها قادر به کنترل رویدادها و اتفاقات خواهد بود.
هیچ کمکی به زندگی نمی شود
نکته جالب دیگر اینکه هر چه بیشتر وضعیت افراد و خانواده های خرافه پرست را مورد مطالعه قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که «خرافات» و «اعتقادات بدون مبنا و اساس» نه تنها هیچ گونه کمکی به این افراد و خانوادهشان نکرده؛ بلکه آنها را به شدت با «تزلزل و بی اعتمادی» مواجه کرده است.
پرونده جالبی را خواندم که در آن زنی که قصد داشت با توسل به خرافات همسرش را از بیکاری نجات دهد،زندگیاش با «اعتیاد و طلاق» پایان یافت. نکته در خور توجه دیگر این بود که بیش از 75 درصد از مراجعه کنندگان به فالگیرانان ، رمالان و اشاعهدهندگان خرافات را زنان و دختران تشکیل می دهند، که در این میان سهم زنان جوان از همه بیشتر است.
یکی از این فریب خوردگان می گوید:چون نمی خواستم زندگی تازه شکل گرفته ام از بین برود، نزدِ یکی از رمالان رفتم که او ضمن دریافت مبلغ قابل توجهی از من، با زبانی خوش و رفتاری فریبنده من را به سمت خودش کشید و مورد سوء استفاده های مختلف قرار داد،(بعضی از موارد ،مطالعات و بررسی ها حاکی از آن است که این افراد خطرناک و بد طینت حتی در مواردی با فیلمبرداری از کارهای غیر اخلاقی شان به تهدید و سودجویی مرتب خود از این فریب خوردگان مشغولند.)
چرا خرافاتی می شویم؟
از نظر بعد زمانی و دوره ای ، نگاه های خرافی اصولا در دو برهه زمانی بیشتر صورت می پذیرد، یکی از 17 تا 30 سالگی و دیگری از 60 سال به بعد؛ ضمن آنکه 3 محور اصلی در شکل گیری و رشد خرافه پرستی نقش بسزایی دارند: 1- باورها 2- اعتقادات فردی و اجتماعی 3- سطح و میزان آگاهی.
در بحث باورها که اصولا ریشه دار و عمیق اند نوع نگاه فرد به «نیاز و ترس» بسیار مهم است؛ اگر در جامعه و محیطی زندگی می کنیم که برای خوب و پاک زندگی کردن همه اش باید از چیزی بترسیم، این جامعه ، جامعه ای خرافی است، اگر در جامعه و محیطی زندگی می کنیم که برای رفع نیازهایمان دائما باید درخواست،تمنا و استیصال داشته باشیم، این جامعه خرافی است، اگر در جامعه و محیطی زندگی می کنیم که توهم و خیال در فرهنگ آن از جایگاه خاصی برخوردار بوده و نسل به نسل به دیگران منتقل شده، این جامعه خرافی است، اگر در چنین فضای پر ابهامی زندگی کنیم طبیعی خواهد بود که برای رفع و رجوع مشکلات خود به رمال، فالگیر و خرافه پرست مراجعه کنیم.
در خصوص اعتقادات فردی و اجتماعی نیز هیچ چیز مهمتر از موضوع تربیت و فضای خانواده نیست، اگر با این رویه به صورت واقعگرایانه و علمی برخورد شود، بسیاری از تبعات شکل نخواهد گرفت.
در خصوص سطح و میزان آگاهی و به ویژه که اطلاع داشتن و بی اطلاعی از مباحث مذهبی و دینی، از جمله اساسیترین مواردی است که باید به آن توجه عمیق و همه جانبه داشت، (متاسفانه اکثر قریب به اتفاق رمالان، فالگیران، خرافه پرستان و این قبیل افراد با ظاهری کاملا معتقد و متدین ظاهر شده و به همین دلیل بدترین ضربات را بر پیکره اعتقاد و ایمان وارد می کنند.) بررسی ها و پژوهش های به انجام رسیده حاکی از آن است که در محیطها و جوامعی که میزان رضایت اجتماعی، تغییرات اجتماعی و کنترل اجتماعی کمتر باشد، میزان خرافات زیادتر است ، ضمن آنکه محیطهای «خشن و مستبد» اعم از خانواده و یا جامعه استعداد زیادی در خرافه پرستی دارند.
در خصوص شخصیت فرد خرافاتی و ادعاهایش و اینکه از بصیرت خاص و قدرت پیش گویی و غیب گویی خاصی برخوردار است و می تواند با توسل به مباحثی چون «سحر و جادو» هر حرکتی را ایجاد و یا متوقف کند، از منظر «روان پزشکی» اینگونه افراد دارای شخصیت «اسکینر و تایپان» هستند، (افرادی که به باورهای خرافی دچار شده و اصولا برخوردهایشان استعاره ای و مبهم بوده و خودشان را نه از سر عجز و ناتوانی، بلکه به دلیل برخورداری از توانایی های خاص و قدرتهای ویژه، از دیگران جدا کشیده و در حاشیه زندگی می کنند. )
برای برچیدن بساط خرافات، چاره ای جز «تفکر و استدلال» وجود ندارد، ضمن آنکه هیچ انسانی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد که به نوعی از باورهای خرافی، اعتقاد نداشته باشد.
در ارتباط با اینکه چرا می گوییم تازه به دوران رسیده ها، با شدت وحدت بیشتری پیرامون نگاه های خرافی دور می زنند؛ زیرا اصولا کسی که با یکسری «تصور محدود» و «رضایت و قناعت فوری و سریع» به ناگاه دچار وضعیتی ناباورانه می شود، وضعیتی که حتی به صورت خاص می توانند چنین موقعیت و جایگاهی را ایجاد کنند، سبب می شود تا ناخودآگاهانه پایبندیهای خاصی نیز پیدا کنند.