او نمیخواست ازدواج کند، نه اینکه دوست نداشته باشد، از اینکه با زنی زیر یک سقف برود واهمه داشت؛ همیشه فکر میکرد چرا کسی دوست ندارد او مثل مادرش باشد؟ مثل او کفش و لباس بپوشد و آرایش کند؟ اصلا ظاهر همه زنها که مثل هم نیست، شاید یک نفر باشد مثل او، که موهای بلند و روسری نداشته باشد.
محمود 40 سال پیش ازدواج کرد، با همان زنی که فکر میکرد چقدر شبیه خودش است. همه گفتند ازدواج کن، حالت خوب میشود، درست میشوی. میگفت من که زن هستم، گفتند این فکرهای باطل تمام میشود، بمان سر زندگیات، بار اول که بچهدار شدند، گفتند حالا پدر شدی، وقت این حرفها نیست، بمان سر زندگیات، چند سال بعد که فرزند دوم، سوم و چهارم هم به دنیا آمد، گفتند خیالمان راحت شد، ماندی پای بچههایت، دیگر خدا قهرش نمیگیرد، اما او هنوز هم فکر میکرد زن است و باید مثل همسرش باشد و این لباسهای مردانه چقدر به او نمیآیند.
حالا که 60 ساله شده، عروس دارد و نوه و داماد، دیگر نمیتواند صدای زنی را که درونش به جای او حرف میزند، راه میرود، فکر میکند و غذا میخورد را نشنود؛ زنی که صدایش درست شبیه صدای همسرش است : “میخواهم جراحی کنم و برگردم به جنسیت خودم، زن شوم، من مرد نیستم، از اول هم نبودم.”
او مدتی است که تصمیم خود را برای تغییر جنسیت گرفته و از انجمن حمایت از بیماران «ملال جنسیتی» در این خصوص مشاوره میگیرد. او امروز میداند “ترنس” بودن انحراف نیست، اختلالی است که با جراحی درمان میشود.
ترنسها برخلاف تصور عمومی دوجنسه نیستند و از لحاظ ظاهری نیز این اختلال قابل تشخیص نیست.
ما منحرف نیستیم
محمدعلی طاهرخانی، رییس انجمن حمایت از بیماران ملال جنسیتی توضیح میدهد که چطور هنوز هم خانوادهها با این موضوع کنار نمیآیند و فکر میکنند کسی فرزندشان را به انحراف کشانده است. او میگوید: گاهی فرهنگ خانواده اجازه جراحی را به فرزندانشان نمیدهد. آنها بیماری را نمیشناسند و آن را با دید انحراف و مسائل غیراخلاقی نگاه میکنند. در صورتی که مثل سایر بیماریها از لحاظ فیزیکی و روانی است. بیمار درگیر شده است، ولی فرهنگ خانواده این اجازه را نمیدهد. وقتی گفته میشود بیماری جنسی است، سریع روی آن خط میکشند و سرپوش میگذارند، بدون آنکه بدانند بیماری و راه درمانش چیست؟ از چه راهی به حق انسانیت خودش، قبل از حقوق شهروندی میرسد؟ به آن هم اجازه نمیدهند برسند، آن قدر که انگشت اتهام سمت آنها است و میترسند.
بعد از خانواده، توجیه مدرسه شروع میشود، درست چند سال بعد از اینکه هویت جنسی شکل گرفت و فرد به آهستگی متوجه میشود که با دیگران فرق دارد، طاهرخانی در این باره میگوید: در آموزش و پرورش بسیاری از بچهها را به دلیل ترنس بودن از مدرسه اخراج میکنند. تعداد زیادی را هم به انجمن معرفی میکنند. به دانش آموز میگویند فعلا از تحصیل محروم هستی. اما روند تشخیص و درمان حدود دو سال زمان میبرد، آیا دانش آموز هم باید به همین اندازه از ادامه تحصیل محروم شود؟ پاسخ عمر رفته او را چه کسی میدهد؟ کدام قانون؟ البته ما از قوه قضاییه به خاطر ایجاد دادگاه ویژهای برای رسیدگی به پرونده ترنسها تشکر میکنیم. اما همین دادگاه نیز نواقصی دارد که بهتر است ترمیم شود، چون موانعی را در سیر درمان بچهها ایجاد میکند.
او می گوید: آموزش و پرورش ملارد تا به حال سه نفر را به صورت مکتوب به انجمن معرفی کرده است که انجمن هویت او را احراز کند، در صورتی که انجمن خودش بیمار را به روانپزشکانی که کار تشخیص را انجام میدهند، معرفی میکند. پدر و مادر این بچهها گریه میکردند که ما قبول داریم فرزندمان این بیماری را دارد، ولی مثل همه بچههای دیگر که یک بیماری دارند، درس و درمانش را با هم ادامه دهد.
بعد از مدرسه، نوبت به خوان سربازی میرسد. رییس این انجمن میگوید: گاهی این اختلال در مورد مردانی با هویت زنانه (M to F ) تشخیص داده نمیشود و آنها مجبور میشوند دوره سربازی را بگذرانند. در حالی که معمول این است که آنها نباید دوران خدمت سربازی را بگذرانند. چون اگر تا قبل از رسیدن به دوره خدمت، حکم تغییر جنسیت توسط قاضی صادر شود، برای جراحی معرفی میشوند، در غیر این صورت فرد مجبور میشود دوره سربازی را بگذراند؛ دلیل این اتفاق این است که قانونی برای ترنسسکشوالها تعریف نشدهاست. یعنی ما از هرجایی که دور بزنیم بازهم ریشه آن بازمیگردد به اینکه قانون مشخصی برایش وجود ندارد. چون در نظام وظیفه، معاینات جسمی است و در افراد مبتلا به ملال جنسیتی هم هیچ نقصی وجود ندارد و نارضایتی یا کسالت و آزردگی در کالبد روانی آنها است. در قانون اساسی و مصوبات هیئت وزیران هم چنینی قوانین نداریم، حتی در راهنمایی و رانندگی، آموزش و پرورش و وزارت بهداشت و…. هم وجود ندارد. این اتفاق در راهنمایی و رانندگی هم تکرار میشود و ممکن است راهنمایی و رانندگی به یک نفر مثل همه گواهینامه پنج ساله بدهد ولی به یک بیمار دیگر بگوید چون ترنس هستی گواهینامه یکساله میدهیم. کجای دنیا نوشته شدهاست که اگر میخواهی گواهینامه رانندگی بگیری، یک سال یک بار باید امتحان بدهی؟ حتی به بعضیها هم میگویند گواهینامه نمیدهیم. چرا؟ چون برای آن هیچ قانونی تعریف نشده است.
قانونی که وجود ندارد
ماجرای تصمیم به تغییر جنسیت سه مرحله دارد؛ طاهرخانی این داستان را از همین جا شروع میکند و میگوید: پیش از جراحی بچهها سه مرحله را پشت سر میگذارند؛ مرحله اول مشاوره روانشناسی است که به دلیل گرههای بسیار زیاد آنها در طول زندگی و از زمان مشخص شدن این مساله، برایشان لازم است. بچه ها قبل از اینکه با خانواده یا اجتماع پیرامون خود این موضوع را مطرح کنند، خودشان متوجه آن میشوند. از همین زمان هم به مشاوره احتیاج دارند، ولی نمیروند و سالها از آن میگذرد. مشکل به سن بلوغ، نوجوانی و جوانی و گاهی اوقات تا میانسالی هم میرسد و آن را حتی با خانواده خود هم مطرح نمیکنند. مشکل سالها مانده و سرکوب میشود تا به این علم میرسند که باید برایش مشاوره روانشناسی میرفتیم. انجمن در این مورد، کسانی را که مراجعه میکنند به کلینیکهایی که با ما طرف قرارداد هستند ارجاع میدهد که معمولا هم مشاوره به صورت رایگان انجام میشود.
بعد از مشاوره روانشناسی، مشاوره روانپزشکی انجام میشود که آنجا مشخص خواهد شد بیمار ترنس است؟ نیاز به جراحی دارد؟ یا اینکه به او کمک میکنند که همین جسم و باطن را بپذیرد؟ همزمان با مراجعه به روانپزشک و تشخیص اولیه، روند حقوقی برای گرفتن مجوز های قانونی لازم آغاز میشود. این روند دو سال زمان میبرد و در نهایت نوبت به مشاوره پزشکی میرسد.طاهرخانی میگوید: زمانی میرسد که بیمار به این نتیجه رسیده است که میخواهد جراحی تغییر یا تطبیق جنسیت انجام دهد. او باید بداند پیش کدام پزشک برود. اورولوژ، مربوطترین تخصص به این قضیه است که در هیئت مدیره انجمن هم این تخصص وجود دارد.
وی ادامه میدهد: اما مشکل اینجاست که متاسفانه برخی زیادی از پزشکان این داستان را مانند کیسه پول میبینند؛ یعنی از هشت تا 50 میلیون تومان از بچهها پول میگیرند و در مطبها و کلینیکهای خصوصی خود این جراحی را انجام میدهند. متاسفانه وزارت بهداشت هم نظارتی در این زمینه ندارد که آن را ساماندهی و قوانینی برایش تعریف کند. باید یک آیین نامه کلی برای ترنسسکشوال نوشته شود که در ایران آن را نداریم. ما حتی درباره ابتداییترین قوانین نیز با مجلس و مرکز تحقیقات آن درگیر هستیم که فقط بپذیرند باید قوانینی برای ترنسها تعریف شود. در این صورت افراد مبتلا میتوانند از این قوانین برای دستیابی به حقوق اولیه شهروندی خود استفاده کنند.
برای جراحی تغییر جنسیت، هنوز در ایران کار تیمی انجام نمیشود و تنها اورولوژ است که کار جراح پلاستیک و عروق را انجام میدهد. حتی ممکن است جراح، تخصص اورولوژ هم نداشته باشد؛ مثلا متخصص پوست و مو نیز ممکن است این کار را انجام دهد. رییس انجمن حمایت از بیماران ملال جنسیتی در این باره میگوید: ما به وزارت بهداشت پیشنهاد دادیم تیمهایی در این زمینه تربیت کند یا اینکه به کشورهایی مثل بلژیک که مهد این جراحی است بفرستد تا دوره ببینند و این اوضاع نابسامان را جمع کنند. الان تنها متخصص در اتاق عمل، به جز بیهوشی، اورولوژ است که کار جراح پلاستیک، عروق تناسلی را انجام میدهد. اورولوژها تخصص زیادی در زمینه جراحی پلاستیک ندارند و براساس دورههای عمومی که گذراندهاند کار میکنند. ممکن است شخص بعد از عمل از ظاهر خود راضی نباشد. به همین خاطر یک جراحی ترمیمی انجام میدهد و دوباره هزینه میکند. ولی در مجموع همه ترنسها از اینکه تغییر جنیست را انجام دهند، راضی میشوند، حتی اگر به لحاظ زیبایی هم چنگی به دل نزند. چون ازقالب قبلی خارج و به جدید وارد شدهاند.
تکلیف نامعلوم سازمان حمایتگر
تنها سازمان دولتی که به تامین هزینههای این جراحی کمک میکند، بهزیستی و گاهی کمیته امداد-به صورت موردی- است که برای بیماران در “مجتمعهای مداخله در بحران” پرونده تشکیل میدهد. این مبلغ زمانی به عنوان کمک هزینه جراحی، کمک هزینههای موردی برای خرید خانه یا … پرداخت میشد، اما آن طور که طاهر خانی میگوید در دور جدید ریاست سازمان بهزیستی، اعلام شد که حمایت ازجراحی ترنس سکشوال به این سازمان ارتباطی پیدا نمیکند و وزارت بهداشت باید در این زمینه از آنها حمایت کند ولی بهزیستی حمایتهای روانی و اجتماعی خود را ادامه خواهد داد. البته به گفته وی، کمک هزینه ثابتی با این عنوان تعریف نشده است و سقف این مبلغ پنج میلیون تومان است ولی ارقام متفاوتی به بچه ها داده میشود و بیشتر از این سقف به کسی کمک نشده است. اگر هم بیشتر باشد، بسیار نادر است.
ما همیشه مبارزه میکنیم
برای تغییر جنسیت مرد به زن ، دو جراحی و زن به مرد سه جراحی باید انجام شود که هر کدام از 2.5 میلیون تا چهار میلیون هزینهبر است، اما این هزینه بعد از عمل نیز ادامه دارد. طاهرخانی در این باره میگوید: هزینه انواع تزریق چربی به نقاط مختلف بدن، لیزرها و جراحیهای فک و صورت که برای بچههای ما درمانی حساب میشود، هیچ قانونی تعریف نشده است که این جراحی فک، صورت و سینه و … برای خانمهای معمولی، زیبایی محسوب میشود، اما برای این افراد درمانی است و باید آن را انجام دهند. بخش بیمه هیچکدام از این جراحیها را به عنوان درمان حساب نمیکند و بیمه تکمیلی برای بچهها وجود ندارد.
این یعنی باید خودشان راهی برای پیدا کردن پول پیدا کنند. طاهرخانی راههایی که ممکن است برای تامین این هزینه ها انتخاب کنند را این طور ترتیب تعریف میکند: بعضی از بچهها کار میکنند که تعدادشان خیلی کم است. این بچهها به خاطر شرایط شناسنامهای، روحی و روانی که دارند امکان کار ثابت در یک محیط برایشان وجود ندارد. ولی همه چیز بستگی به توانمندی او دارد که چقدر روی خودش کار کرده باشد یا اینکه چقدر از جانب خانواده حمایت و امنیت برایش ایجاد شده باشد. زمانی که این امنیت ایجاد شود، میتواند بهتر به سمت توانمندی و ثبات برود.
وی میگوید: اما گروهی دیگر بچه هایی هستندکه مشغول به کار نیستند؛ یعنی توانمند و از سوی خانواده حمایت نشدهاند. اغلب آنها از سمت خانواده طرد شدهاند و آن حصار امنیتی را ندارند که بعضی از بچهها از طریق جذب حمایت از دیگران و پیدا کردن حامی و خیر، این هزینه را تامین میکنند ولی بخش دیگری از آنها هم متاسفانه ممکن است به سمت آسیب و بزه اجتماعی روند. اغلب آنها هم کسانی هستند که از شهرستان میآیند، در تهران نه سرپناه درست و حسابی دارند و نه کار.
طاهرخانی می گوید: کیفیت زندگی بیماران بعد از عمل تغییر میکند و معمولا بهتر از قبل آن است. چون به سمت چیزی که میخواستند رفتهاند و سعی میکنند خودشان را به توانمندی برسانند. اما اینکه تکلیف باروری آنها چه میشود، باید گفت که فعلا باروری وجود ندارد.
طاهرخانی تاکید میکند: همه این بچهها به سمت عمل میروند چون زندگی خودشان را یک مبارزه تعریف میکنند و میگویند ما از وقتی که به دنیا آمدیم داریم مبارزه میکنیم؛ با خانواده، پیرامون، دانشگاه، … و همه شرایط. اما مبارزه برای رسیدن به این هدف که جراحی کنیم تا جسممان مثل روحمان شود.
کسی نمیداند بر ما چه میگذرد
زندگی ترنسها در شهرستانها، روی دیگر این داستان است؛ آگاهی و اطلاع رسانی کمتر نسبت به شهرهای بزرگ و مراجعه نکردن بیماران به پزشک تنها به این دلیل که شرایط آنها به هیچ وجه از سوی خانواده و جامعه قابل پذیرش نیست. آنها در محیطهای کوچک خیلی زود انگشتنما و شناسایی میشوند و در نتیجه از حضور در اجتماع محروم میشوند.
دکتر مهدی صابری، روانپزشک، تعریف میکند که مراجعان شهرستانی او میگویند در شهر خودمان متخصصی برای این کار نداریم یا اینکه اگر باشد، به مسائل ما آشنایی ندارد. ما مشکلات خودمان را نمیتوانیم بیان کنیم و خانواده و جامعه هم نمیدانند بر ما چه میگذرد.
صابری معتقد است که مساله درمان بیماران ترنس تبدیل به یک موضوع بسیار پرمناقشه شده است؛ چون عدهای بر این باورند که آنها نیازی به جراحی ندارند و میتوان از روشهایی مانند روان درمانی و شناخت درمانی استفاده کرد. به این ترتیب میتوانند با شرایط خودشان وفق پیدا کنند و زندگی راحتتری داشته باشند. به گفته او این روشها چندان موفق نبوده است و تا امروز گزارشهای موثر درمانی از این موارد نداشتهایم. اما در زمینه جراحی، متخصصانی که به طور علمی و آکادمیک در این زمینه کار کنند هم نداریم. این جراحیها توسط افرادی که به صورت تجربی روی این قضیه کار کردهاند و دورههای کوتاهی را در خارج از کشور به صورت غیرآکادمیک دیدهاند انجام میشود.
او نتیجه این کار را نارضایتی بیماران میداند و میگوید: اگر عمل جراحی برای این بیماران ناموفق باشد، در افزایش ناتوانیها و مشکلاتشان بسیار موثر است. کسی که از لحاظ هویتی دچار مشکل است و گرفتاریهایی با خانواده و اطرافیان دارد، با بدنی که دچار نقص جسمی و عضوی شده، روبرو میشود که پیامدهای آزار دهندهای نیز دارد. ضمن اینکه ترمیم دوباره نیاز به جراحی دارد که هزینهبر است و باعث آسیبهایی به بدن میشود.
این روانپزشک همچنین میگوید: تا جایی که ممکن است موردهایی که نیاز به جراحی ندارند را تفکیک میکنیم. بعضی از آنها شرایط عمل جراحی را میپذیرند یا با انجام روان درمانی و … تا حدودی نسبت به شرایط وفق پیدا میکنند یا حداقل برای مدتی عدهای هم ممکن است به خاطر شرایطی که دارند از عمل جراحی منصرف شوند و به شکلی زندگی کنند که برایشان تبعات اجتماعی زیادی نداشته باشد.
همه نباید جراحی کنند
صابری میافزاید: هیچ بایدی وجود ندارد که همه ترنسها جراحی کنند. راه حل جراحی برای افرادی استفاده میشود که هیچ گونه راهی برای تطابق و سازگاری آنها با شرایط پیدا نمیشود. وضعیت زندگیشان هم طوری است که جز با تغییر زندگی نمیتوانند زندگی آرامی داشته باشند. به جز شرایط دیگر، باید از لحاظ فیزیکی نیز جراحی روی آنها جواب دهد و حتما باید وضعیت فیزیکی، خانوادگی و اجتماعی آنها را نیز در نظر گرفت.
صابری همچنین توانایی آنها را در تطبیق خود با شرایط و هویت دلخواهشان را در این مورد بسیار مهم میداند و در بخش پایانی صحبتهایش میگوید: این کار با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی کمی مشکل است ولی روشهایی وجود دارد که در طول جلسات مشاوره به آنها آموخته میشود تا لطمه اجتماعی نبینند و بتوانند خود را محک زنند. اگر کسی دچار این مشکل است یا آنها را میشناسد، قبل از اینکه با افراد غیرمتخصص مشاوره کند یا برخوردهای خشنی با آنها انجام شود باید به متخصص معرفی شوند. این متخصص روانپزشکی است که میتواند اختلال را تشخیص دهد یا اینکه فرد را به مراکز دارای صلاحیت معرفی کند.
انجمن حمایت از بیماران ملال جنسیتی در جنوب شرق تهران در حوالی میدان خراسان (خیابان خاوران) قرار دارد و مبتلایان به این اختلال میتوانند از طریق شماره تماس 33020309 از فعالیت و خدمات این انجمن مطلع شوند.