لطفا ابتدای مطلب را در «نکاتی که در ازدواج با افراد طلاق گرفته باید در نظر گرفت- قسمت اول» بخوانید
ازدواج با یک فرد طلاقگرفته به مراتب حساستر است
این
روانشناس به باورهای غلط در رابطه با ازدواج با افراد مطلقه اشاره کرد و
ادامه داد: یکی از باورهای بسیار غلط این است که چون یک فرد طلاقی در زندگی
گذشتهاش ثبت شده است، پس توقعی ندارند و حضور ما در زندگیاش برای او
کافی است. افزایش سن ازدواج و پایین بودن میزان خواستگارها، متأسفانه باعث
شده که مردان مطلقه به سمت دختران مجرد بروند و این موضوع منجر به این شده
که مردان مطلقه این تصور را پیدا کنند که چون شرایط به این شکل است و
اینها میدانند که من مطلقه هستم پس من هیچیک از آداب و رسوم رسمی را
برپا نمیکنم. یا برعکس مردانی که با زنان مطلقه وارد رابطه میشوند،
میگویند چون اینها مطلقه هستند، ارزش و احترام یک زن مجرد را از نظر
دوشیزگی ندارند. این را بهعنوان یک اصل اساسی میخواهم اعلام کنم که
نهتنها ازدواج با یک فرد مطلقه راحتتر نیست بلکه به مراتب حساستر است.
یعنی این فرد نه تنها امتیازاتی نگرفته بلکه غمی هم دارد و ازدواج با چنین
افرادی باید حسابشدهتر، منطقمحورتر و با اصول و فنون بارزتر و مهمتری
باشد تا بخواهیم با هیجان و عواطف و احساسات به آن نگاه کنیم.
پنهانکاری منجر به سوءاستفاده میشود
او
به اهمیت عدم پنهانکاری پرداخت و افزود: یکی دیگر از مواردی که بسیار بر
آن تأکید میکنیم، پرهیز از پنهانکاری است؛ یعنی در بسیاری از این روابط،
افراد به این سمت و سو میآیند که مثلاً اگر خانواده من بفهمند که تو طلاق
گرفتهای، اجازه ازدواج نمیدهند و به صورت پنهانی رابطهای را ایجاد
میکنند. اگر رابطهای قرار است براساس ازدواج پیش برود، ضروری است که
خانواده درگیر شوند و بدانند که شرایط به چه شکلی است. زیرا به دنبال هر
پنهانکاری یکسری اتفاق منفی هم وجود دارد. یعنی رابطه نامشروع و اتفاقات
نامشروعی هم ممکن است پیش بیاید. متأسفانه باورهای غلطی در خصوص ازدواجهای
شکستخورده یا طلاق وجود دارد که باعث میشود سوءاستفادههای مختلفی
اتفاق بیفتد.
بر شرایط فرد مطلقه اشراف کامل داشته باشید
این
رفتارشناس اجتماعی با تأکید بر اشراف کامل بر شرایط فرد مطلقه در ازدواج
گفت: فردی که به عنوان یک شریک در برابر یک فرد مطلقه قرار میگیرد، باید
به محدودیتها و شرایط فرد مطلقه کاملاً اشراف داشته باشد. اشراف داشتن به
معنای دانستن نیست بلکه به معنایی بالاتر از این قضیه است؛ یعنی باید به
مرحله باور و یقین برسد. مثلاً میدانی از این آدم چه چیزی جا مانده است؟
میدانی این زن مطلقه بچهای دارد و در برابر چه کسانی باید پاسخگو باشید؟
یا بالعکس اگر با یک مرد مطلقه وارد رابطه هستید، آیا میدانید که
پرداختهایی مانند مهریه و نفقه باید وجود داشته باشد؟ اشراف داشتن یعنی
اینکه اگر فرد مطلقه بچهای دارد، باید بدانیم که این فرد از بچهاش جدا
نیست. نمیتوانیم بگوییم زن بدون بچهاش یا مرد بدون بچهاش، مرد بدون
پرداخت مهریه و نفقهاش. اینها تمام اشتباهاتی است که ازدواج بعدی را هم
مجدداً به حاشیه و دردسر میاندازد. تأکید مکرر داریم که به همه جوانب حتی
در ارتباط با خانواده فرد توجه داشته باشند.
تا زمانی که یک رابطه تمام نشده است، وارد رابطه دیگر نشوید
فروتن
درباره زمان ورود به رابطه بعدی تصریح کرد: بسیاری از طلاقها آنهایی است
که هنوز انجام نشده، و زوجین جدا از هم زندگی میکنند که متأسفانه امروزه
تعداد زیادی را هم شامل میشود. تا یک زندگی تمام نشده، نباید وارد رابطه
دیگری شد. مثلاً چند سال است یک زوج جدا از هم زندگی میکنند. این پیشفرض
وجود دارد که اینها از هم جدا شدهاند و وارد رابطهای میشوند و در آن
رابطه میخواهند ازدواج کنند که متأسفانه تبعات بسیار بدی را به بار
میآورد. اما پس از طلاق باید دورهای را برای التیام بگذرانند و سپس وارد
رابطه بعدی شوند. در برخی منابع علمی حتی تا سه سال هم این زمان انتظار
نوشته شده است. اما با توجه به تغییر سریع شرایط در جامعهای که زندگی
میکنیم، باید اجازه داد تا التیامهایی اتفاق بیفتد. منظورم از این زمان،
زمان عده نیست. منظور این است که این فرد اجازه دهد التهاب ناشی از شکست
قبلیاش کمی فروکش کند. طلاق مانند از پا در آوردن یک کفش تنگ میماند.
وقتی یک کفش بسیار تنگ در پایتان است و شما را بسیار اذیت میکند، در آن
لحظه فقط به این فکر میکنید که آن کفش را دربیاورید و وقتی درآوردید به
فکر پوشیدن کفشی هستید که فقط پایتان راحت باشد و در این صورت، به شرایط و
ظاهر کفش فکر نمیکنید. کمی که پایتان راحت شد، نگاه میکنید و میگویید من
این مدل، این رنگ و این شکل را دوست نداشتم و در نتیجه میبیند کفش اول از
دست رفت، کفش دوم از دست رفت و شما باید دنبال کفش سوم باشید.
با همسر سابق صحبت کنید
این
روانشناس در مورد لزوم صحبت با همسر سابق فرد مطلقه اظهار کرد: وقتی
میگوییم از زندگی گذشته فرد باید خبردار شود، دقیقاً منظورمان همین موضوع
است. زمانی بحث بیماریهای روانی را در روابط قبلی دنبال میکنیم. دقیقاً
پروندهای داشتم که جدایی اتفاق افتاده بود چراکه مرد جنون داشت و شبها
میخواست زن را خفه کند و پس از اینکه این زن با تلاشهای بسیار و با
اثبات بیماری روانی همسر، توانسته بود جدا شود، متأسفانه این مرد دوباره
ازدواج کرده بود و همین اتفاق با همسر جدیدش پیش آمده بود. در این میان یک
نکته کلیدی این است که معمولاً وقتی دو نفر از هم جدا میشوند، نسبت به
یکدیگر به خوبی یاد نمیکنند. مثلاً همسر قبلی فرد هرگز نمیگوید این فرد
آدم خوبی است. اگر خوب بود، پس چرا جدا شدی؟ پس نه خوب گفتن و نه بد گفتن
هیچیک نمیتواند مصداق بارزی باشد. اما یکسری از اصول و کلیات از زندگی
گذشته، به صورت ضروری باید دانسته شود؛ مثلاً علت جدایی را میپرسیم؛
میگوید خیانت. آیا دقیقاً میدانیم چرا خیانت اتفاق افتاد؟ آیا ارزیابی
خیانت را داریم؟ اینها همه مسائلی است که نیاز به متخصص متبحر دارد.
ازدواج فرد طلاقگرفته با مجرد یا طلاقگرفته؟
او
درباره همسانهمسری در افراد طلاقگرفته بیان کرد: بهتر بودن ازدواج فرد
طلاقگرفته با فرد مجرد یا مطلقه را شرایط تعیین میکند. در بحث ازدواج،
الگویی به نام همسانهمسری و الگویی به نام ناهمسانهمسری داریم.
همسانهمسری یعنی اگر فردی مطلقه است با یک فرد مطلقه دیگر ازدواج کند اما
ناهمسانهمسری میگوید که اگر شما مطلقه هستید، با فردی مجرد ازدواج کنید.
بحث ناهمسانهمسری تا حدودی فرهنگی است و ورود به آن ممکن است خطیر و
چالشبرانگیز شود. بر این اساس یک مرد طلاقگرفته میتواند با یک دختر مجرد
وارد رابطه شود اما معمولاً خانوادههای ایرانی نمیپذیرند که یک مرد مجرد
با یک زن مطلقه ازدواج کند. البته این موضوع کلی است و جامع نیست. در
مجموع ازدواج افراد طلاقگرفته حتماً باید در شرایط خود فرد ارزیابی شود.
این موضوع به مؤلفههای بسیاری بازمیگردد که یکی از جامعترین مؤلفههای
یک ازدواج، داشتن سلامت روان افراد است. وقتی دو نفر با هم سلامت روان
داشته باشند، قطعاً میتوانند در مورد بسیاری از موضوعات به توافق برسند.
برای ازدواج دوم حتماً تحت نظارت یک مشاور متخصص اقدام کنید
این
رفتارشناس اجتماعی با تأکید بر اینکه فرمول ازدواج هر کسی حتی از یک
جنسیت فرق دارد زیرا شرایطشان فرق دارد، افزود: بهترین و شایستهترین
حرکتی که در ازدواجهای دوم یا ازدواجهای پس از طلاق به آن اشاره میکنیم،
تحت نظارت یک مشاور متخصص بودن است؛ مشاوری که تخصص کافی برای ارزیابی
همهجانبه و براساس علم و منطق و زندگی امروز داشته باشد تا بتواند ازدواج
دومی را که بسیار هم مهمتر از ازدواج اول است، ساماندهی کند. ازدواج دوم
در حقیقت اثبات ازدواج اول است. اگر فردی در ازدواج اول خود شکست خورده
میتواند اشتباهی باشد که محصول خیلی چیزهاست. خیلی از ازدواجها در سنین
جوانی اتفاق افتاده و پر از هیجان است اما در ازدواج دوم، معمولاً کسی این
موضوع را نمیپذیرد و همه معتقدند که همسر اول آدم بدی بود؛ آیا دومی هم
آدم بدی بود؟! هم فرد طلاقگرفتهای که میخواهد ازدواج مجدد کند و هم
کسانی که میخواهند با این افراد ازدواج کنند باید کاملاً حواسشان را جمع
کنند زیرا این بازی، بسیار حساس، تعیینکننده و سرنوشتساز برای هر دو طرف
است.
افزایش طلاق در جامعه باعث اجبار برخی مسائل شده