من مادر یک کودک بیش فعال هستم. از هنگام تولد فرزندم متوجه مشکلی در او شده بودم اما نمی دانستم این مشکل چیست؟ او خیلی وقتها در زمان نوزادیش شب ها بیدار می شد و بعد از مدتی با گریه و فریاد زیاد به خواب می رفت. مدتی به این منوال گذشت و پسرم بزرگتر شد.
البته همانطوری که بزرگتر می شد شیطنتهای بسیاری را انجام می دهد. آرام و قرار نداشت. کارهای خطرناک انجام می داد.
بسیار پرجنبش و پرتحرک بود. مداوم در حال دویدن ، فعالیت و بالا رفتن از در و دیوار بود. به محض اینکه از او غافل می شدم دردسری درست می کرد.
تحریک پذیر و دمدمی مزاج بود. قبل از اینکه سئوالم تمام شود، جواب آنرا می داد، میان حرف دیگران می پرید. مداوم از کاری به کار دیگر می رفت و کار اولی را نیمه تمام می گذاشت، حواس پرت و بی توجه بود.
معلمش از او شکایت داشت و می گفت: او سر کلاس درس آن قدر ناآرام است که همکلاسی هایش نمی توانند تمرکز داشته باشند. هیچ وقت روی صندلی نمی نشیند. داخل کلاس راه می رود و با سایر دانش آموزان که مشغول انجام تکالیفشان هستند، صحبت می می کند. و یا در جایش ول می خورد و با دستانش اشیاء روی میز را به زمین می اندازد. گاهی دستورالعمل های من ( معلم) را نمی فهمد، انگار به آنها گوش نمی دهد.
علاوه براین بیشتر وقتها در ارتباط با دیگران او را به عنوان کودک بد، دردسرساز و ناآرام می شناسند و همین موضوع باعث شده بود تا رفتار او بدتر شود و پرخاشگرانه تر رفتار کند و در نتیجه از طرف دوستانش، او را طرد کنند. عزت نفس کودکم خدشه دار شده بود و نظر منفی نسبت به خود پیدا کرده بود.
از طرف دیگر نیز من مادر، گاهی با خودم فکر می کردم، من در این دنیا چه گناهی کرده ام که چنین مشکلی برایم پیش آمده است و گاهی چنان خودم را سرزنش می کردم که احساس غم و اندوه فراوان وجودم را در بر می گرفت و موجب می شد نتوانم صبر و شکیبابی لازم را داشته باشم و با فرزندم به نحو درست رفتار کنم و در برابر رفتارهای نادرست او تحملم تمام می شد و او را تنبیه می گردم و البته همیشه بعد از تنبیه او، شدیدا پشیمان می شدم. اما می دانستم تمام این مشکلات من بخاطر عجز و ناآگاهی از کنترل فرزندم و کنترل خودم اتفاق می افتد و گاهی با خود می گفتم نکند فرزند من بیش فعال است، اما باور این مسئله برایم بسیار سخت بود. بالاخره با توجه به روحیه خودم و بدتر شدن مشکلات فرزندم تصمیم گرفتم سراغ مشاور بروم و مشکلاتم را با او درمیان بگذارم.
بعد از صحبت با مشاور متوجه شدم، احساس عذاب وجدان و ناامیدی در میان بسیاری از والدین کودکان بیش فعال حس مشترک است و با کنترل ناراحتی خود و دورکردن سرزش از خودم و استفاده از راهکارهای مناسب فرزندپروری بهتر می توانم هم رفتار خودم و هم رفتار فرزندم را مدیریت کنم یعنی متوجه شدم روشها و تکنیکهای بسیار زیادی وجود دارد که می توانم با استفاده از آنها رفتار مناسب را در او شکل دهم.
متوجه شدم در کودکان بیش فعال سه ویژگی اصلی وجود دارد:
فعالیت بیش اندازه، تکانشگری ( عمل کردن بدون فکر ) و بی توجهی است. البته ممکن است در یک کودک بیش فعال هر سه ویژگی یا یک یا دو مورد از آنها وجود داشته باشد.
شروع این اختلال زیر هفت سالگی است با این وجود، این اختلال در بیشتر مواقع بعد از سن هفت سالگی تشخیص داده می شود. اوج فعالیت، جست و خیز این بچه ها در اوایل کودکی و حدود 5 یا 6 سالگی است و در نوجوانی به کمترین حد خود می رسد.
اولین علایمی که کاهش می یابد پرتحرکی در سنین 10 تا 11 سالگی است. ولی علایم کم توجهی و تکانش وری دیرتر کاهش می یابد و علایمی که در بزرگسالی باقی می ماند نشانه های مربوط به بی توجهی و تکانش وری است. البته بزرگسالان یاد می گیرند که چطور با آن کنار بیایند و نیازهای خود را با نیازهای جامعه انطباق دهند.
همچنین بهترین درمان بیش فعالی برای این کودکان بیش فعال شامل چند سطح می شود که در مورد کودک من نیز استفاده شود و نتیجه خوبی از آن گرفتم. این روشها عبارت است از:
شناخت و آموزش اختلال از جانب والدین : شناخت این مشکل و آموزش خانواده یعنی آموزشهای لازم برای آمادگی بیشتر و رفتار صحیح با کودک بیش فعال را فرا می گیرند تا علاوه بر کنترل صحیح و بهتر مشکلات آنان در اثر مسائل رفتاری، آسیب نبیننده و به کودک خود نیز آسیب نرسانند.
رفتار درمانی : روشهای مبتنی بر دریافت تقویت مثبت، افزایش رفتار مطلوب و کاهش رفتار نامطلوب است.
درمان دارویی: درمان دارویی به عنوان یک درمان کوتاه مدت مورد استفاده قرار می گیرد.
مشاوره: آموزش مهارتهای اجتماعی، مقابله ای تا کودک بتواند در روابط اجتماعی خود موفق عمل کند.
رژیم درمانی و ریلکس درمانی نیز برای این کودکان قابل استفاده است.
من بعنوان یک مادر از خداوند سپاسگذارم، توانستم درمان مناسبی برای فرزند بیابم و با صبر و شکیبایی با او رفتار کنم.
منبع:بهداشت نیوز