رفتارهای کنترلکننده در روابط کاری، خانوادگی و عاطفی باعث میشود روابط تیره و تار شده و هر دو طرف از این موضوع آسیب میبینند. بسیاری از کارشناسان در این رابطه اتفاقنظر دارند که نیاز به کنترل کردن طرف مقابل هیچ کمکی به بهبود و حفظ ارتباط نمیکند، بلکه باعث میشود در سراشیبی سقوط قرار بگیرد و در نهایت فرد کنترلگر و کنترلشونده هر دو احساس تنهایی کنند.
یکی از دلایلی که افراد کنترلگر برای این کار خود اعلام میکنند به خاطر علاقه و عشقی است که به طرف مقابل دارند. کنترلگرها دست به کنترلگری میزنند چراکه احساس میکنند این کار باعث میشود طرف مقابل اتفاقی برایش نیفتد و در واقع از خطرات در امان باشد.
ناامنی در ارتباط
یکی از دلایل وجود رفتارهای کنترلگری در روابط عاطفی، داشتن احساس ناامنی در شخص کنترلگر است. شخص کنترلگر به جای این که به شناخت بهتری در رابطه با احساس ناامنی که دارد دست پیدا کند، تصمیم میگیرد همسر خود را کنترل کند تا از این طریق روی حس ناامنی خود سرپوش بگذارد. کنترلگری از طریق حساسیت شدید نسبت به نوع پوشش یا پرس و جوی زیاد در رابطه با دوستانی که همسر دارد اتفاق میافتد. فرد تلاش میکند همسرش را از دوستان و سایر افراد خانواده و فامیل دور نگه دارد. این کار باعث میشود در کنترلگری احساس موفقیت بیشتری داشته باشد؛ چراکه کنترل کردن یک فرد در شرایط ایزوله بسیار راحتتر از دنیای بیرون است.
احساس اضطراب
اگر شما در ارتباط با یک فرد کنترلگر باشید ممکن است همواره نگران این موضوع باشید که او چه واکنشی نسبت به دیدارهای شما خواهد داشت. این احساس اضطراب در افرادی که تحت سلطه کنترلگرها قرار دارند دیده میشوند. فکر کردن به واکنشهای همسر کنترلگرتان باعث میشود از ارتباطهای دوستانه خود با دیگران لذت نبرید. موضوعی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که توجه کردن و تن دادن به درخواستهای او باعث میشود این حس در او تقویت شده و هر روز احساس زندانی بودن بیشتری نسبت به گذشته داشته باشید و پس از مدتی در مییابید تنها دنبال پاسخ دادن به او هستید و تلاش میکنید طبق میل او رفتار کرده و تابع او باشید. در چنین شرایطی هیچ آینده روشنی برای ارتباط نمیتوان تصور کرد و تا زمانی که فرد کنترلگر به این خصوصیت منفی خود پی نبرد و به دنبال حل مساله نباشد، رابطه همواره در ترس و اضطراب ادامه خواهد داشت و ممکن است در نهایت باعث شود فرد کنترلشونده از این زندان تحمیلی به سمت آزادی فرار کند. این دقیقا همان چیزی است که فرد کنترلگر از آن بیم دارد و برای این که این روز را نبیند دست به هر اقدام کنترلکنندهای میزند.
راهحل چیست؟
قطعا مشورت با یک مشاور میتواند کمک زیادی به افراد کنترلگر کند، اما این رفتار برای بهبود به زمان نیاز دارد تا فرد بتواند این رفتارش را در وهله اول شناسایی و سپس آن را کنار بگذارد. رها شدن از کنترلگری مساوی است با احساس آرامش در ارتباطهای عاطفی و باعث میشود هر دو نفر در فضای دوستانهتری در کنار هم از زندگی لذت ببرند. در ادامه با راهحلهایی کلی برای این موضوع آشنا میشویم که ممکن است کمک کند این موضوع را در خود شناسایی و نسبت به رفع آن اقدام کنیم.
آزاد بگذاریم
همواره این نکته را به خود خاطر نشان کنید که باید اجازه بدهید طرف مقابلتان همان شخصی باشد که هست و به خاطر شما تغییر نکند. این آزاد گذاشتن باعث میشود وارد ماجرای کنترلگری نشوید که معنای درست دوست داشتن هم همین است. فراموش نکنید افراد از اشتباهات خود بیشتر از پند و اندرزهای شما یاد میگیرند. ممکن است احساسات پنهان به شما بگویند باید با کنترل کردن و تذکرات مداوم از بروز تجربیات منفی در طرف مقابل خود جلوگیری کنید و این در حالی است که آن خطرات یا تجربیات منفی آنقدرها هم اهمیت ندارند. واقعیت این است که انسانها نیاز دارند از طریق برخی تجربیات چیزهای جدید بیاموزند و از آموختههای خود برای داشتن زندگی بهتر استفاده کنند.
تصمیمات جدید بگیریم
این موضوع را در نظر بگیریم اگر کاری که انجام میدهیم باعث میشود به طرف مقابل کمک شود و او این کمک ما را احساس میکند میتوانیم به کار خود ادامه دهیم. در غیر این صورت باید آن را متوقف کنیم. برای مثال اگر مدام به برادر بیکار خود زنگ میزنید و چک میکنید که هنوز شغلی پیدا کرده است یا نه اگر این کار به او کمکی میکند میتوانید به تماسهای خود ادامه دهید؛ اما وقتی این کار شما به حال او کمکی نمیکند، باید آن را متوقف کنید.
در بسیاری از مواقع این کار فقط باعث میشود طرف مقابل احساس سرخوردگی داشته باشد. بنابراین بهتر است تصمیم بگیریم کارهایی که هیچ کمکی به دیگران نمیکند را متوقف کنیم. توجه داشته باشیم اغلب افراد کنترلگر با توجیههای غیرواقعی خود را گول میزنند و رفتار خود را از راههای مختلف توجیه میکنند.
نگرانیهای خود را بشناسید
به جای این که تلاش کنید همه چیز را نامحسوس در کنترل خود داشته باشید ترسها، نگرانیها و خشم خود را بشناسید و تلاش کنید آن را مدیریت کنید. خواندن کتابهایی در این زمینه بسیار موثر خواهد بود چراکه ممکن است به تنهایی نتوانید از پس این کار برآیید. بنابراین خواندن کتابهای مفید در این زمینه توصیه میشود. تنها با استفاده از تمرین و شناخت سریع ترس و ناامنی است که میتوانید پیش از این که اقدامی انجام دهید فکر خود را مرور کرده و از کنترلگری غیرضروری خودداری کنید.
پذیرش دیگران؛ سخت، اما ممکن
ذهن انسان همواره تلاش میکند خود را از شرایط سخت دور کند و به جای تعمق در رابطه با حرفها و ارتباطها روشهای آسانتری را پیش روی فرد میگذارد. پذیرش این که افراد با هم تفاوتهایی دارند و هیچ کس کامل نیست ممکن است در ابتدا با سختی زیادی همراه باشد، اما اگر بتوانید به مرحله پذیرش برسید روی دیگری از ارتباطها را تجربه میکنید که برای شما سرشار از آرامش و اطمینان خاطر خواهد بود. بپذیرید که نگران بودن، یک نوع سرگرمی است. به جای نگران بودن مداوم، روی چیزهای بهتری تمرکز کنید و به دنبال شناخت بهتر و بهبود حس دوست داشتن خودتان باشید.