در ادامه به 9 ویژگی اشاره میکنیم که 90 درصد ما به آنها دچار هستیم.
1-راحت طلبی
هیچ موفقیتی بدون کار و تلاش به دست نمیآید و صبر، تنها راه تحمل سختیهاست. وقتی منتظر میمانیم که همهچیز خودبهخود روبهراه شود در واقع تخم ناامیدی را در وجودمان میکاریم که اسباب تسلیمشدن هر چه سریعترمان را فراهم میآورد. میدانید ایراد تسلیم شدن در چیست؟ در ندانستن! تسلیم شدن فرصت اینرا که ببینید چه در چنته دارید، از شما میگیرد! شجاع باشید! روی کارهایی دست بگذارید که هیچکس حتی به آنها فکر نمیکند. کارهایی که از آن میترسید وتوان شما را به چالش میکشد چون این فعالیتها معرف شماست. این کارهاست که فرق بین زندگیکردن و وجودداشتن و فاصله بین راهبلدی و راهرفتن را نشان میدهد و سرانجام فرق بین زندگی معمولی و زندگی سرشار از موفقیت و شادی را مینمایاند.
2-محدود کردن ذهن
ما محصول گذشتهمان هستیم نه زندانی آن. وقتی دست از یادگیری برمیدارید درواقع قید پیداکردن معنای زندگی را زدهاید. وقتی همواره در حاشیه امنی که برای خود ساختهاید، ساکنید انتظار موفقیت نداشته باشید. موفقیت حاصل ماجراجویی و تجربه تازههاست. درعینحال که به ارزشهای اصلی خود پایبندید باید قلب و ذهنتان را به روی تجربهها، احساسات و ایدههای جدید بگشایید. وقتی مسئلهای را از زوایای مختلف بررسی میکنید نگاه جامعتر و روشنتری نسبت به آن مییابید. نگاه خود به زندگی را به چالش بکشید و جادوی زندگی را درک کنید.
3-مقایسه خود با دیگران و رقابت با آنها
اگر دست از مقایسه کردن خودتان با دیگران بردارید، میتوانید به هر چیزی که برایتان مهم است دست یابید. اصلاً مجبور نیستید کاری را بکنید که همه انجام میدهند. اعتیاد به مقایسهکردن خودتان با دیگران، چیزی جز سرخوردگی به همراه ندارد در عوض با مقایسهکردن خودتان با خودتان پیشرفت بهتری نصیبتان خواهد شد.
شما با هیچکس جز خودتان در رقابت نیستید. در نظر داشته باشید بهجای رقابت با دیگران میتوانید با همکاری آنها روی اهداف مشترکی کارکنید و با هم به هدفی دستیابید که هیچکدام بهتنهایی قادر به رسیدن به آن نیستید.
4-چشم به راه تایید دیگران
شما برای خوببودن به تأیید و اجازه هیچکس نیاز ندارید. این جمله را با خود تکرار و به آن فکر کنید. در ۹۹ درصد مواقع، قضاوت و ترککردن و نپذیرفتنی که از طرف دیگران با آن مواجه میشوید متوجه خود شما نیست، بلکه این نوع رفتار حاصل ناامنیها، محدودیتها و نیازهای آنهاست و مطلقاً نیازی نیست آنها را جدی بگیرید. ارزش شما به تعریف و نگاه دیگران وابسته نیست، بلکه موضوعی ذاتی است. شما زندهاید و به همین دلیل باارزشید. شما مجازید که فکر و احساس کنید. حقدارید برای تأمین نیازهایتان تلاش کنید و چیزی را به خودتان اختصاص دهید، اما به این حقیقت توجه کنید که آنچه هستید، با ارزش است.
5-با همهچیز احساسی و شخصی برخورد کردن
کسی باعث شده بیشتر در ترافیک معطل شوید. کسی برای شما نامه نمینویسد. همکارانتان برای ناهار منتظرتان نماندند. دلیل برای ناراحتی زیاد است، اما چه چیزی شمارا ناراحت میکند؟ همهچیز را به خودتان میگیرید درحالیکه ممکن است نیتی پشت این رفتار نباشد.
این کار را با خودتان نکنید. طوری رفتار نکنید که انگار همه میخواهند به شما آسیب برسانند. رفتار دیگران به خودشان مربوط است، خودتان را درگیر نکنید.
6-با دیگران مهربانتر از خودتان هستید
زندگی خیلی زیباتر است وقتیکه بهترین دوست خودتان باشید. به خودتان سخت نگیرید و خودتان را فراموش نکنید. خیالتان راحت باشد هستند کسانی که هم فراموشتان کنند و هم به شما سخت بگیرند، لازم نیست خودتان را بهزحمت بیندازید. توجه به خودتان اصلاً خودخواهانه نیست. اگر مراقب خودتان نباشید توانایی مراقبت از هیچکس دیگری را نیز نخواهید داشت.
7-فکر میکنید به اندازه کافی ندارید که ببخشید
از تقسیم آنچه دارید، نترسید. بخشندگی شمارا از اینکه برده داراییهایتان باشید حفظ میکند.
بهبیاندیگر بخشندگی تنها کمک به دیگران نیست بلکه آزادی را برای شما به ارمغان میآورد .اگر نتوانید چیزی را بیدریغ به کسی بدهید هیچگاه طعم توانگری واقعی را نخواهید چشید، برای قلب و ذهن هیچ تمرینی بهتر از خمشدن و گرفتن دست افتادگان نیست.
8-اعتیاد به فکر زیاد
گاهی ذهنتان بدون دلیل خاصی درگیر مسائلی میشود که حتی امکان اتفاق افتادن آنهم وجود ندارد؛ از گلودرد بمیرید! گواهینامه گمشدهتان به دست کسی بیفتد و هویتتان را جعل کند. منفیبافی، منفیبافی میآورد. این افکار مانند جریان شدید آب شما را از ساحل دور می کند و اگر مراقب نباشید شما را غرق میکند.
خودتان را به مسائل پیچیده مشغول نکنید. جوابها به ذهنهای آرام راحتتر خطور میکند. رفتارهای توأم با آرامش، شما را به بهترین نتیجه میرساند. وقتی با ترس و استرس با مسائل روبه رو میشوید نهتنها چیزی حل نمیشود بلکه مشکلات چند برابر میشود.
9-به این فکر میکنید که اوضاع چطور میتوانست باشد
قبل از اینکه بتوانید واقعاً امروز را فراموش کنید لازم است که بخشی از وجودتان بمیرد! باید روزی که گذشت را با همه متعلقاتش به گذشتهها بسپارید ازجمله چیزی که میتوانست اتفاق بیفتد، کاری که میتوانستید بکنید و نکردید و…
شما باید بدانید چیزهایی هست که نمیتوانید تغییر دهید مثل اتفاقی که افتاده یا نظر مردم در آن لحظه خاص و نتایجی که حاصل انتخاب شما یا دیگران است. وقتی این حقیقت را درک کردید، معنای واقعی بخشیدن خود و دیگران را لمس میکنید.
حرف آخر
اگر شما با هرکدام از موارد ذکرشده درگیرید، بدانید که تنها نیستید. هرکدام از ما تلاش میکنیم که زندگی بهتر و درک روشنتری داشته باشیم و از اعتیادهای ذکرشده آزاد شویم. نکته مهم این است که بدانید ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است، هیچگاه برای قدمبرداشتن در مسیر درست دیر نیست، اعتیاد از هر نوعی که باشد حلشدنی است.
برای ترک این عادت های بد در دهه دوم زندگی چه کنیم؟
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟