مادری که در میان هورمونهای غیرقابل کنترل بارداری و پیشبینی نفسگیر لحظه به دنیا آمدن نوزاد گیر افتاده، شباهت زیادی با خانم مهربان و خوش خندهای که ماهها قبل دیده بودید ندارد. در این روزها حساسیت خانم باردار خیلی بیشتر و به قول معروف نازک نارنجی میشود. پس اگر عاقل باشید، مراقب کلماتی که در مقابل این خانم به زبان میآورید، خواهید بود! خصوصا باید مواظب باشید که خدای ناکرده یکی از آن جواهرات گرانبهای نصیحت را به آنها پیشکش نکنید. چون حتما نتیجه عکس خواهد داد و با سیل اشک جاری یا حتی چیزی بدتر از آن مواجه خواهید شد. از این جملات دوری کنید تا جوابهای تند نشنوید!
1- بهتر است قبل از اینکه بچه به دنیا بیاید کمی بخوابی
واقعا حالا که بدن من در این مرحله از بارداری به اندازه یک خانه بزرگ و سنگین شده و باید هر 14 دقیقه یک بار به دستشویی بروم، خوابیدن کار بسیار راحتی به نظر میرسد!
2- تا چشم روی هم بگذاری 9 ماه تمام شده و بچه به دنیا اومده
البته وقتی در روزهای آخر بارداری باشی، هر روز به قدر یک ماه طول میکشد و از آنجایی که من 37 هفته بارداری را گذراندهام، هنوز 21 ماه دیگر را باید تحمل کنم!
3- وضع حمل من خیلی سخت/ طولانی/ دردناک بود
ببین، هر آن ممکن است این بچه به دنیا بیاید و من کم و بیش وحشت زده هستم. الان تصمیم گرفتی از این هم بدترش کنی؟
4- تصمیم داری باز هم بچه بیاوری؟
باز هم؟ من حتی همین یکی را هم کامل ندارم!
5- هنوز حاملهای؟
نه بابا! اولین سرنخی که پیدا کردی چه بود؟ شاید از مدل راه رفتنم که مثل اردکها شدهام این را فهمیدی؟ یا از عرق کردن زیادم متوجه شدی؟ یا از شکل و شمایل دلقک وار سینههایم؟ حیف که به اندازه قد تو پهن شدهام و همین چاقی حاملگی، نمیگذارد راحت تغییر قیافه بدهم و لباس مبدل بپوشم.
6- من خیلی زود سرپا شدم
چرا امید واهی میدهید؟ چرا؟! آخه چرا؟ این کار واقعا بیرحمانه است.
7- وقتی جنسیت بچه معلوم شد، خیلی ناامید به نظر میرسیدی
اول اینکه شما از من پرسیدی بچهام دختر است یا پسر. بعد هم اینکه وقتی گفتم باز هم دختر است، خودت نخواستی دیگر ادامه بدهی. خوشبختانه من از خوشحالی در آسمانم! راستی، یادت نره در ادامه بحث، درباره برنامههایی که برای آن پسر نیامده داشتم بپرسی. مبادا از قلم بیافته چیزی!!
8- من که روند اضافه وزنم را متوقف کردم. بدنم بیشتر از این تحمل نداشت
هنگام گفتن این جملات از خانمهای باردار فاصله بگیرید تا کسی آسیب نبیند!
9- همین روزهاست که زایمان کنی
خب، نه درحقیقت. میخواهی زمان دقیق آن را از خودم بشنوی؟ هنوز 2 ماه دیگر وقت دارم. پس بهتر است تا آن موقع من را تنها بگذاری.
10- احساس میکنم قرار است تا ابد حامله باشی
من کسی هستم که باردار است و میتوانم به همه اطمینان دهم که احساس آنها درباره کندی یا تندی روند بارداری من، اصلا شبیه احساس من نیست.
11- خیلی با نمک شدی
پس چرا خودم اصلا احساس بانمکی نمیکنم؟ شاید چون پاهای ورم کرده و جوشهای من را ندیدی. و البته، راهی هم نیست که بفهمی از ماه گذشته رعایت بهداشت شخصی چقدر برایم سخت بوده. تازه ترکهایی روی پوستم ظاهر شده که رنگ پوستم را از صورتی به بنفش تغییر داده. پوستم هم دیگه لطیف نیست و کاملا خشک شده. خیلی بانمکه؟ بانمکه؟
12- از این روزها لذت ببر. این دوران خیلی زود تمام میشود
کاملا مطمئنم که یک روزی با تو موافق خواهم بود… ولی آن روز امروز نیست!
خب پس چه بگوییم؟ صحبت درباره چیزهایی که میتواند برای خانمی با یک جنین 6 ماهه در شکم خوب باشد، بسیار سخت است. اما احتمالا بهترین جملهای که میتوانید به زبان بیاورید، این است: «حالت را درک میکنم». و ادامه ندهید و وارد جزییات نشوید. اینطوری به نفع هر دو است!