حالا ٢٢سال از آن تصویر گذشته. تصویری که زندهتر از هر تصویر دیگر از آن سالهاست و خبری که همه ناگزیر از شنیدش بودند حتی بچهای ٦ساله. چند روزی خبرش آمد و بعد هم لابهلای باقی اخبار رفت تا همین چند روز قبل که خبر انفجار آمد و خانم همسایه گفت پسر ٧سالهاش غروب چهارشنبه از جلوی تلویزیون بلند نمیشده تا بداند چه خبر شده، انگار آن روزها زنده شد. سعید مدام از مادرش میپرسیده مردان تفنگ به دست چه شکلی هستند. «از مدرسه که اومد فهمید چی شده. از خواهرهاش شنید. دخترهام دانشجوان و اونها هم ترسیده بودن. اما حال سعید فرق داشت» بعد هم منتظر ماند تا پدرش بیاید و از او بپرسد چرا این مردان آدم کشتهاند؟
حالا نگرانی مادر سعید از مدرسه و عکسهایی است که ممکن است در تلفن همراه همکلاسیهایش ببیند. عکسهایی از انفجار، زمان ورود تروریستها و بدتر از همه آنها عکسی از آنها که بهصورت انتحاری خودشان را منفجر کردهاند و هزاران بار در شبکههای اجتماعی گشته «برای سعید گوشی تلفن نگرفتیم برای اینکه دوست نداشتیم هر چیزی را ببیند، اما دوستانش در مدرسه تلفن همراه دارند و حتما در روزهای بعد باید منتظر سوالهای مختلفش درباره تروریستها باشیم.» سوالاتی که مریم نمیداند چطور باید به برخی از آنها جواب دهد یا حتی سوالاتی که ممکن است سعید هرگز از پدر و مادرش نپرسد و در ناخودآگاهش بماند. همان سوالاتی که مریم را بیشتر نگران میکند. نگرانیای که برای محمود کمتر است. پدر پسری ١١ساله که بعد از وقوع حادثه با پدرش تماس گرفته و گفته سمت مجلس نرو «ماهان زنگ زد و گفت کجایی بابا؟ سمت مجلس نری. گفتم چرا. انگار که فکر کنه من اطلاع ندارم یا نمیخواست منرو نگران کنه، گفت هیچی همینطوری.»
محمود میگوید ماهان گوشی تلفن همراه دارد و از هر خبری همزمان با آنها مطلع است. هر عکس و فیلمی را میبیند. «انگار ترسی در درونش وجود داره که هر چیزیرو اغراقشده تصویر میکنه. مثلا فکر میکنه همهجای شهر ناامنه و برای رفتن به هرکجا ترس داره» ماهان هم مثل سعید به دنبال دلیل کشتن آدمهاست و محمود میگوید هنوز سوال خاصی درباره تروریستهای حادثه اخیر نپرسیده. هرچند ماهان یکی از سوالات اساسی از پدرش درباره جنگ ٨ساله ایران بوده. اینکه چطور یک کشور میتواند به کشور دیگر حمله کند و آدمها همدیگر را از بین ببرند. «با وجود تمام این موارد باید به بچهها حقیقترو گفت. تنها چیزی که میتونه به آینده و ذهن اونها آسیب بزنه دروغ گفتنه. با بچههایی که به اطلاعات به این راحتی دسترسی دارند باید صحبت کرد. با حرف زدن میشه میزان لطمه را کاهش داد.»
از حوادث تروریستی صحبت نکردم
فاطمه که دختری ٥ساله دارد میگوید در این مدت به هیچوجه در حضور کودکش از حوادث تروریستی صحبت نکرده و او را در معرض این اخبار قرار نداده است. «تمام مدت اخبار را از طریق اینترنت دنبال کردم و به دیگران هم تذکر دادم در حضور فرزندم تلویزیون روشن نکنند. اما به این فکر کردم که اگر درباره این مسائل بپرسد به او درباره این بگویم که آدمها میتوانند کار خوب یا کار بد را انتخاب کنند. یا اگر ترسید بگویم که پلیس از ما مراقبت میکند. بچهها در این سن با توضیحات کلی قانع میشوند.»
او میگوید تصوری که کودکش از جنگ دارد به بعضی انیمیشنها برمیگردد: «تصویری که از جنگ دارد از دست دادن پدرش است که متاسفانه از دیدن بعضی انیمیشنها یاد گرفته است.»
رقیه میگوید به توصیه یکی از گروههای اجتماعی که گفته بود جلوی بچهها درباره این مسأله حرف نزنیم، ما هم رعایت کردیم. «اما دخترم که بزرگتر است خودش از تلویزیون دیده بود. پسرم هم وقتی خانه خواهرم بودیم از زبان او شنید. پرسید چرا این کار را میکنند و مردم را میکشند و گفتم چون میخواهند مردم را بترسانند و بگویند هرکاری که ما میگوییم انجام بدهید. بعد شنیدم که به پسرعمهاش میگفت میخواهم تفنگم را ببرم و نابودشان کنم. از دوستهایشان هم شنیده بودند که نباید برویم بیرون و مراقب باشید. حرف عملیات انتحاری هم که شد، پسرم پرسید اینها چرا کاری میکنند که خودشان هم کشته شوند و گفتم به اینها اینطوری یاد دادهاند که اگر کشته میشوند وارد بهشت میشوند و برای همین این کار را میکنند و مردم بیگناه را میکشند، اما اشتباه است.»
اخبار را کنترل کنید
به گفته یکی از فعالان حوزه کودکان، بحث درباره چگونگی مواجهه با کودکان زمان حملات تروریستی یکی از زیرشاخههای روانشناسی اجتماعی است که مشخصا به سواد رسانهای مربوط است: «مسأله اصلی این است که مواجهه مستقیم یا غیرمستقیم، باواسطه یا بیواسطه کودکان با رسانهها باید چگونه صورت گیرد. چه اخباری را به بچهها بدهند یا اخبار را چگونه مناسب شرایط تربیتی کنند. همچنین اگر قرار است اخبار به شکل بیواسطه به کودکان منتقل شود، چطور رسانهای داشته باشیم و این حوادث را تبدیل به متنی کنیم که کودکان نسبت به آن واکنش اضطرابی کمتری داشته باشند.»
رضا عبدی میگوید کودکان در چنین حوادثی قربانیان اولیه هستند، زیرا فراموش میشوند: «در حملات تروریستی یا جنگ و همچنین زلزله و سیل که افکار عمومی ملتهب میشوند کودکان فراموش میشوند. اگر قربانیان این حوادث کودکان باشند، شرایط برای کودکان دیگر که در معرض این اخبار هستند وخیمتر میشود، زیرا کودک خود را جای کودک قربانی میگذارد و برایش مهم نیست کودک قربانی اهل کجاست. در بحرانهای اجتماعی این مواجهه تبدیل به اضطراب پس از حادثه میشود که یک اختلال روانشناختی است.» بهگفته او طبق تحقیقات دانشمندان بریتانیایی، کودکان تا یکسال بعد از بروز حادثه درگیر آن هستند.
نخستین مسألهای که باید به آن توجه کرد کنترل اخباری است که به گوش کودکان میرسد: «هم باید از رسانهها در حضور کودکان کنترلشده استفاده کرد و هم در جمعهای خانوادگی و مهمانیهای فامیلی اجازه ندهیم بحث و تحلیلهای گروهی پیرامون شایعات شکل بگیرد.» بحث دیگر این است که بچهها را آماده کنیم که وقتی از طریق رسانهها یا افکار عمومی با اخبار فاجعه مواجه میشوند، چگونه برخورد کنند. این مسأله بهخصوص در مورد نوجوانان که امکان کنترل اخباری که به گوششان میرسد، کمتر است، مهمتر است.
بحث را به صلحطلبی بکشانیم
سردبیر سایت کودکان و نوجوانان الفبا هم میگوید: «به صورت مشخص باید با نوجوانان گفتوگو کنیم تا به آنها اجازه تخیل یا شبیهسازی ندهیم، یعنی بین افکاری که واقعیت دارند یا آنها که شایعه هستند یا در گروههای شبکههای مجازی ردوبدل میشوند، تفکیک ایجاد کنیم. در این گفتوگو باید به سوالهای ذهنیشان پاسخ دهیم. نوجوانان به دلیل بازیهای یارانهای زمینه ذهنی خشونتورزی و بمبگذاری و جنگهای شهری را تجربه کردهاند. آنها تجربه بازیها را در حوادث تروریستی ترسیم میکنند و برایشان دیوار واقعیت و مجاز برداشته میشود. گروههای تروریستی مثل داعش هم از این ویژگی سوءاستفاده کرده و نوجوانان را به خود جذب میکنند، زیرا این نوع بازیها قبح خشونت را میریزند.
شیوه نمایش اخبار یا ویدیوهایی که این گروه تروریستی میسازد، شبیه بازیهای رایانهای است و باعث میشوند نوجوانها واقعیت و مجاز را از هم تفکیک نکنند. اگر با نوجوانان وارد گفتوگو نشویم، تجربه واقعی این حوادث خیلی راحت تبدیل به بحران روانشناختی میشوند. در یکی دوسال اخیر خیلی اتفاق میافتاد که نوجوانی به دلیل دیدن فیلم یا بازی خودکشی کرده باشد. یا یک نوجوان در مدرسهای خودکشی کند و همکلاسیهای دیگر هم همین کار را تکرار کنند. نقش ما در همه این وقایع، هدایت نوجوانها به سمت واقعیت است.»
تناقضی که همیشه وجود دارد، این است که تا چه حد میتوانیم و باید از انتشار این خبرها با جزییات جلوگیری کنیم: «در شرایطی که جامعه ملتهب است شاید فیلترکردن به سادگی ممکن نباشد. همان لحظه که خبر اتفاق افتاده، تصاویر از رسانههای مختلف پخش میشوند و تاثیر آن بر گروه بیپناهتر و مظلومتر یعنی کودکان و نوجوانان بیشتر است. در کشورهایی که به این مسأله توجه ویژه دارند، اخبار فاجعه را فقط رسانههای رسمی و با تصاویر آرشیوی یا کمترین تصاویر منتشر میکنند.»